eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
629 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
947 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)