eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
613 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بسم الله الرحمن الرحیم متن روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها) ،،حاج آرمین غلامی ●خیلی، بَدَن بابا تو رفتی‌و تو خیمهٔ ما اومدن، بابا خیلی، بَدَن بابا چرا جلو عروسکم مارو، زدن بابا ■تو رفتی‌و طناب به گردنم زدن، بابا منو زدن، عروسک منم زدن، بابا ★اشکای، عروسکِ، منو ندیدن اشکای منم همینطور موهای، عروسک منو کشیدن موهای منم همینطور ─‌┅═‎═‎༅࿇ ༅࿇༅═‎═‎‌‌┅─ اسـیـر و بی خونه منـم گـوشـــه ویـــرونه منـم یکــی که از جــور زمان خیـلی دلـش خونه منم عمـــه بگـو چیکار کنـم جــونـم رسـیـده به لبام گرسـنـه نیستـم به خـدا بگــو بیاد پیشــم بابام من خواب بابامــو دیدم خــودم صـداشو شنیدم عـمـــه نبــــودی ببــینی گبوسه از روش میچـیدم اما یه دفعـــه رفـت کجا نکــنه قــهر کــرده با من من که دوسش دارم زیاد چرا با من نگــفت سخـن همش میگفت رقیه جون تــویی تـو نخـل باورم آخـــه میــدونی دختـرم تو ای شــبــیه مـــادرم راست میگه بابام به خدا حـــالا دیگــه مثل اونــم رو صــورتم جــای سیلی سه ساله ام قـــد کـمونم مـطلـوب تـو در طَــبَقِــه گـریـه نکـــن ای مهـربون بابات اومـــده از ســفـر پاشو براش روضه بخون زِ دل بـــرام خـــبــر اومد هجر و فراق به سر اومد تو کــربلا مــونـده تنــش به دیدنـت با ســرم اومد 🙏😭🙏😭🙏😭 دیشب خواب بابامو دیدم دوباره•♪ϟ نوری بهشتی دیدم بر چهره داره•♪ϟ وقتی به نزدیک بابا رسیدم•♪ϟ دیدم که زخماش خدا چه بیشماره•♪ϟ بابا بابا بابا بابا•♪ϟ•♪ϟ بابا بابا بابا بابا•♪ϟ•♪ϟ بابا برام حرف بزن•♪ϟ پس اکبرت کجاس•♪ϟ بابا برام حرف بزن•♪ϟ انگشترت کجاس•♪ϟ بابا برام قصه بگو•♪ϟ بابا برام قصه بگو•♪ϟ آب اورت کجاس•♪ϟ بابا برام قصه بگو•♪ϟ پس اصغرت کجاس•♪ϟ نگاش کردم به روم خندید•♪ϟ صداش کردم دلم رزید•♪ϟ نگاش کردم به روم خندید•♪ϟ صداش کردم دلم رزید•♪ϟ تا رومو دید با اون چشمهای پر اشکش به من خندید•♪ϟ منو بوسید منو بوسید منو بوسید•♪ϟ بابا بابا بابا بابا•♪ϟ بابا بابا بابابابا دختر منتظره بابا برگرده ، با بابا دردل کنه اما این دختر با همه دخترها فرق داره ، چرا ؟ درداش رو با کسی نمیگه مثل مادرش فاطمه ی زهرا که به امیرالمومنین هم نگفت یاعلی پهلوم شکسته ، نگفت یاعلی بازوم وَرم داره ... این دختر هم مثل مادرش فاطمه ، نگفته بود به عمه سرم شکسته شده ...دلِ شکسته ی عمه مگرکه طاقت داشت ؟ اِ ی ی ی ... درداشو توو دلش نگهداشت به هیچ کسی هم نگفت ، اما اون شب که سرِ بریده ی بابارو دید ، تا نگاه به سرِ بریده کرد ، دردای خودش یادش رفت ، تا یه نگاه کرد ، دید پیشانی شکسته... من از شما سئوال میکنم ، دختر آیا طاقت داره سرِ بریده بابا رو ببینه ؟ دختر حتی طاقت نداره سرِ بریده ی سالم بابا رو ببینه ، چه برسه به اونجایی که دختر ببینه سرِ بابا شکسته ، ببینه بابا محاسنش خاکستریه ... من می بینم یه دختر خانم کوچولو اینجا ایستاده ، داره دل میبره ، مشکی سرش کرده ... من خواهش میکنم این دختر روبغل کن ، مردم ببینندش ، وقتی ببینی ، میفهمی سیلی با این صورت کوچولو چه کرده ، وقتی نگاه به این دختر میکنی ، اون موقع داد میزنی میگی تازیانه با این بدن چه کرد ؟ حسییین ...کسی هست امشب ناله نداشته باشه ؟ وقتی نگاه به پای کوچولوش میکنی ، وقتی رو خار مغیلان میدوید ، هی صدا میزد : بابا بابا بابا ... بابا جان ، باباجان ، باباجان ... سر رفته دیگه حوصله ، بابا پایم شده پُرآبله ، بابا رو نیزه ، تو خیلی سریع میری نمیرسم به قافله ، بابا بابا با پای خونین ، خودت میدونی پشت سرِ نیزه ی تو دویدم تا بابا گفتم ، از تازیانه حرف بد شنیدم تورو ندیدم ،توروندیدم ، توروندیدم اصلا تصور کن این دختر هی زمین بخوره وبلند بشه ، بگه بابا ، هی زمین بخوره بگه بابا ، من جا موندم ، عمه ، جا موندم ، عمه عمه عمه ... زخمی شده بال و پرش ای وای سپید شده موی سرش ای وای ( آخ آخ ... قربون بدنِ کبود شده ات خانم ، امشب با این اشک هاتون ، مَرهم زخمهای پای این خانم سه ساله باشید ) غسلِ تنِ کوچک تو سخته از بس کبوده پیکرش ای وای به یاد مادر ، با حال مُضطر زینب بریز آب روان ز دیده شبیه زهرا ، غریب و تنها شد دختر برادرت ، شهیده موهاش سپیده ، موهاش سپیده ...