eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
616 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه شهادت امام هادی(ع) کرمانشاه
بسم الله الرحمن اارحیم🌹 🌹 ..حاج آرمین غلامی 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 امشب گل سرخ باغ دین می آید فرزند امیرالمومنین می آید تبریک که ماه برج حکمت باقر در خانه زین العابدین می آید 🌸🌿🌸🌿 جــولان جشن پنجمین مولاست امشب عیـــد علــوم كـــل ما فیهــاست امشب امشــب شب پیدایش بحر العلوم است اكنده از شور و شعف، قلب عموم است 🌸🌿🌸🌿 ســاغر زده ام ز جام باقر بشکفتــه لبــم به نــام باقر چشم همه روشن ز جمالش آمد به جهــــان امام باقر 🌸🌿🌸🌿 مــاییم وعنـــایت امــــام باقر الطــاف و کـــرامت امـــام باقر یا رب چه شود گناه ما رابخشی در شـــام ولادت امــــام باقر 🌸🌿🌸🌿 هنگام شور وشادی آل محمد آمده امشب چراغانی بود یکسر زمین وآسمان گویا که ماه دیگری تابیده در کون ومکان بانگ طرب از درگه خلاق وسرمد آمده هنگــام شــور وشــادی آل محمد آمده 🌸🌿🌸🌿 هلال ماه رجب است ، حضرت باقر آمد مژده دهید ای شیعیان ، فخر مفاخر آمد استـــاد دانشگاه دین مظهــر ایمان آمد زاده زین العــابدین محبوب یزدان آمد 🌸🌿🌸🌿 مـــاه هم در آسمان نورش ز نور باقر است شمس هم در کهکشان خندان ز روی باقر است آیت حــق در زمین و آسمان جلوه گر است روز میــلاد امـــام پنجمین ؛ محمد است 🌸🌿🌸🌿 به عشق تو سرشته حق گِل ما ز ميلادت بود شادان دل ما امام پنجمين کن با نگاهي ز لطف خود، تو حل مشکل 🌸🌿🌸🌿 امـروز بهار عاشقان احیا شد الفــاظ محبت و وفا معنا شد با آمـــدن امام بــاقر به جهان پنجم گل گلخانه ي زهرا وا شد ومولودی امام محمدباقر سلام الله .حاج آرمین غلامی، کرمانشاه شام شنبه۲۳/دی ماه
ولادت امام باقر.ع.......mp3
1.78M
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹 🎤مداح :حاج آرمین غلامی 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 شهر یثرب از قدوم باقر امشب منجلی است روشن از دیدار این مه دیده ی دوم علی است شهر یثرب غرق نور گشته چون وادی طور حضرت باقر مدد(۲) آمده بر فاطمه بنت الحسن نور دو عین شادمان گشته ز دیدارش علی بن الحسین سر زده وقت‌ سحر در سپهر دین قمر حضرت باقر مدد(۲) در جهان امشب گلی همنام احمد آمده باقر علم نبی جان محمد آمده آمده حق الیقین شیعه را حبل المتین حضرت باقر مدد(۲) شهر یثرب از قدوم این پسر گلشن شده چشم مولانا علی بن الحسین روشن شده ماهی امشب شد عیان زینت عرش و جنان حضرت باقر مدد(۲) در مدینه بهر او شوری دگر برپا شده حضرت سجاد علی بن الحسین بابا شده بر حسن نور دو عین آمده جان حسین حضرت باقر مدد(۲) در شب میلاد تو با دست خالی آمدم سوی درگاه تو یا مولَی المَوالی آمدم آمده عبد فقیر از کرم دستم بگیر حضرت باقر مدد(۲) من کجا و این همه لطف و کرامات شما با نگاه تو شوم مولای من حاجت روا بر توام مولا پناه بر گدایت کن نگاه حضرت باقر مدد (۲) ومولودی امام محمدباقر سلام الله علیه به نفسِ .حاج آرمین غلامی، ومولودی سلام_الله_علیها کرمانشاه شام شنبه۲۳/دی ماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم @majnon139۶ مظلوم بودوپشت سرِ ناقه می‌دوید خون جاری است و جان به لب اطهرش رسید ملعون سواره بود و پیاده توبوده ای ازاین نفس نفس، نفست بارها برید سنی نداشتی و توان سخن نبود از شدتِ غمت زچه رو،قامتت خمید دیدم که اسم مادرت آمد به لب تورا دیدم که تازیانه و هم ناسزا شنید درپیش دیده گان تو ،می، خورده مردکی امابه لطف یک دم تو ،قامتش خمید جسمت به پشت ناقه کشیدند هرکجا صدوا اسف که خون زسره پای تو چکید هادی کریم بود و کرم کرد وزین کرم از دست حاکمش بخدا جز بدی ندید 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم @majnon139۶ پسرم اشک ترت پشتِ مرا می‌شکند گریه بس کن،حسنم، قلبِ خدا می‌شکند شده ای آب چرا،گریه مکن ای پسرم حالت بغضِ گلوی تومرا می‌شکند من که یک عمر همه،غصه وغم میخوردم این قد و قامتِ تو زیرِ بلا می‌شکند متوکل همه جا دادمرا آزارم روز دلواپسیم پشت مرا می‌شکند تا سیه پوشِ منی، شهر به توهم درداست متوکل حرمتمِ را همه جا می‌شکند به پدر،مجلس می،تعارف می میکردند دل زاره توازاین دردو نوا می شکند پی آزارشبانه ،دشمنم می آمد که درِ خانه به یک ضربه‌ی پا می‌شکند متوکل شده برناقه سوار ومن پی اش من پیاده میروی ،بغض صدامی‌شکند شده جاری به زیرناخن من ،خون روان دلم ازواقعه ی کوچه دلا،می شکند پی ناقه دیده ای، رویِ زمین میاُفتم دل جدا ، سینه جدا ، قلب جدا می‌شکند 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم تنهاشده است دور و بر م بین هجره ای کم سوشده است چشم تر م بین هجره ای گریان شده است بر من و بر حال و روز من خیل ملائک و پسر م بین هجره ای زهرِ ستم مرا،دگرازپای کرده سرنگون خون می‌چکید از جگر م بین هجره ای هرگزنبود حامیِ من کس میان شهر تا شد ز غربتم کمر م بین هجره ای معتزمرابه زهر ستم کرده مبتلا شد ارغوان، بال و پر م بین هجره ای طفل تو بود شاهد جان دادنت، ولی آتش گرفت برگ و بر م بین هجره ای لب تشنه بودم و خبر ی هم ز آب نیست بگذشت شام وهر سحر م بین هجره ای همواره یادِ جَدِ غریبم گریستم بوده همیشه در نظر م بین هجره ای جدم غریب بوده و تنها و بی سپه خولی نبود همسفر م بین هجره ای جدغریب نیزه شده مرکب سرت بر خاک هجره ماند سر م بین هجره ای زینب رسیده برسرجدم به قتلگاه از زخم هم نبود اثر م بین هجره ای هرجا میانِ هجره‌ی من یک حصیر بود جَدِ م میانِ نیزه و شمشیر اسیر بود 🔹