#_بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بیست_وپنجم_رجب
#شهادت_حضرت_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
@majnon1396
آنقدرضربه مزن چونکه سرم درد گرفت
سر شب تابه سحر چشم ترم دردگرفت
نشد آزاد دگر از قفس این جسم وتنم
دوصد افسوس که این بال وپرم درد گرفت
دخترانت همگی چشم به راهم هستند
سوی آنان همه ی این نظرم دردگرفت
عجبی نیست که چیزی زتنم باقی نیست
بنگراین زانو و ساق و کمرم درد گرفت
وای برتخته ی در جسم مرا میبردند
رفتنم بودتماشا، بصرم دردگرفت
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#_بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بیست_وپنجم_رجب
#شهادت_حضرت_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
#هیات_خانگی
#هرخانه_یک_حسینیه
زندانیم ،درگوشه ای احساس غربت می کنم
راهی ندارم ایخدا من هر چه همت می کنم
ازضربه های تازیان ،ساق سره پایم شکست
ازناله ام با این درودیوار صحبت می کنم
حال مرابدمیکند ،باناسزاگویی خود
سندی مگو دیگربس است ،دارم رعایت می کنم
اینجارفیق من شده،شلاقهای مردکی
خواهی بزن زیراکه من، با تو رفاقت می کنم
از زهرسندی لعین،آخر فتادم من زپا
من این سیه چال تورا دارم رعایت می کنم
زندان سندی عاقبت ، انداختم آخر زپا
یارب به الطافت درت،عرض ارادت می کنم
(مجنون)به دست مردکی،شلاق بود وتازیان
این پیکرم درهرسحر،با اورفاقت میکند
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید ✍
#صلوات 👉
@majnon1396
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#هیات_خانگی
#هرخانه_یک_حسینیه
#_بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بیست_وپنجم_رجب
#شهادت_حضرت_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
@majnon1396
#هیات_خانگی
#هرخانه_یک_حسینیه
نوای حضرت کاظم دم مفاتیح است
همیشه ذکرتوبر،دانه های تسبیح است
برای خلق بشر، آفریده شد ذاتش
کسی نبوده به زندان کند ملاقاتش
میان خلق خدا کس نبوده همچون او
که ناله های سحر نغمه ی مناجاتش
نوابه هر سخنش بود،شد کلیم الله
کسی که بوده به زندان سرای میقاتش
اسیرسلسله بودو اسیرزنجیراست
فرشته ها همه مخمور در خراباتش
شکسته ساق دوپایش ویاکه افتاده
کسی که می گذرد فوق عرش اوقاتش
برای کشتن او سندی آمده امشب
چنین که گشته هویدا تمامی ذاتش
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#_بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بیست_وپنجم_رجب
#شهادت_حضرت_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
@majnon1396
باشد به زندان بلا موسی بن جعفر
شد کشته از زهر جفا موسی بن جعفر
از بس ستم ها دیده از سندی شاهک
پر زد از این دار فنا موسی بن جعفر
مجنون کرمانشاهی
***
از زندگانی گردیده ام سیر
از ظلم ظالم گردیده ام پیر
یا رب کن خلاص مرا ز زندان
که باشد تنم در غل و زنجیر
مجنون کرمانشاهی
***
سائل کوی توام موسی بن جعفر
عاشق روی تو ام موسی بن جعفر
تویی سلطان و منم بنده ی تو
مست از آن بوی تو ام موسی بن جعفر
مجنون کرمانشاهی
***
ای هفتمین مولای دین موسی بن جعفر
پور امیر المومنین موسی بن جعفر
ای آنکه شد بهرت لقب باب الحوائج
باشی شه اهل یقین موسی بن جعفر
مجنون کرمانشاهی
***
به رخسارم نشسته تازیانه
ز سیلی بر رُخم مانده نشانه
کسی هرگز ملاقاتم نیامد
ولی آید عدو با تازیانه
مجنون کرمانشاهی
***
ای غریب کاظمین موسای کاظم
ای امیر عالمین موسای کاظم
سالها در حبس هارون بوده ای
وارث خون حسین موسای کاظم
مجنون کرمانشاهی
***
شب دل واپسی لاله باشد
دل معصومه غرق ناله باشد
بگو آید رضا تشییع پیکر
که شد پاره جگر موسی بن جعفر
مجنون کرمانشاهی
***
در کُند و زنجیر موسی بن جعفر
گردیده اسیر موسی بن جعفر
از ظلم اعدا در جسر بغداد
گشته زمین گیر موسی بن جعفر
مجنون کرمانشاهی
***
گویا شهادت نامه موسی به امضا می رسد
آه و فغان شیعیان تا عرش اعلا می رسد
موسی بن جعفر ای خدا، شد کشته از زهر جفا
از جسر بغداد گویا آوای زهرا می رسد
مجنون کرمانشاهی
***
اگر نیایی رضا به وقت مردن من
دگر نبینی طرز جان کندن من
بیا تو این دم آخر به بالین سرم
بیا ببین همچو گل فسردن من
مجنون کرمانشاهی
***
بلبل به چمن غزل سرایت کاظم
مستانه از آن عشق و ولایت کاظم
با شور و فغان چنین به آوا کوید
من سینه زنم بهر عزایت کاظم
مجنون کرمانشاهی
***
دل را ز کاظم و عشق او شیدا کنم
خشنود تو با اشک دل زهرا کنم
خواهی که روی به بارگاهش ای دل
با سینه زنی قیامتی بر پا کن
مجنون کرمانشاهی
***
آنکس که ره عاشقی آغاز نمود
با یاد و خیال دوست پرواز نمود
بر خانه کاظم چو زند دست توسل
مولا ز کرم در به رویش باز نمود
مجنون کرمانشاهی
***
کاظمین ای گلشن موسی بن جعفر
جامه حق بر تن موسی بن جعفر
غرق دریای گناهم ای حرم
دست ما ودامن موسی بن جعفر
مجن کرمانشاهی
***
یوسف زندانی زهرا امام کاظم است
سرو ناز گلشن طاها امام کاظم است
زیر زنجیر گران جان را فدا بنموده ای
بر حسین بن علی تو اقتدا بنوده ای
مجنون کرمانشاهی
***
زند سندی به رویش وحشیانه
به جسمش مانده جای تازیانه
تن موسی بن جعفر جای خون است
به پا و گردنش زنجیر دون است
مجنون کرمانشاهی
***
رضا جسم پدر دارد در آغوش
شده معصومه از بهرش سیه پوش
به یاد غربت موسی بن جعفر
زند شیعه به روی سینه و سر
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#وفات_حضرت_ربابس
حوروقلمان وملک گرم پناهت یارباب
عشق بازی حسین اندر نگاهت یارباب
عفّت وحجب وحیا درسایه سارلطف توست
پرچم اسلام از چادر سیاهت یارباب
عزت و آزادگی مدیون صبرت بوده است
عفّت حُجب و حیا مدیون راهت یارباب
روضه ای برپا شده هرجا بنامت تا ابد
عالمی محتاج تسبیح و گواهت یارباب
بهره منداست از همان صوت حزینت عالمی
هرکجا اسباب گریه سوز و آهت یارباب
سوختی ازدوری طفل صغیر وکوچکت
عرش اعلای خداشد پایگاهت یارباب
گشته ویران کاخ ظلم شامیان با همّتت
بود ه پیرو ملتّی پیش سپاهت یارباب
باد آن دستی بریده بست دستان تورا
این اسارت رفتنت شددلبخواهت یارباب
آن گلوی پاره ی اصغرتورا آواره کرد
خاک قبر اصغرت شدسجده گاهت یارباب
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#وفات_حضرت_ربابس
بسم الله الرحمن الرحیم
#_بمناسبت_توأم
#_شدن_تحویل_سال_۹۹_با #_سالروز_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
باتویاموسی ابن جعفرسال ما،آمد زراه
اول سال است، بی جیره مواجب آمدم
شدشروع سال ما درسوگ شاه کاظمین
باز هم درماتمت من بی جوانب آمدم
سال مابانام یاموسی ابن جعفرآمده
دستِ خالی در پی لطفی مناسب آمدم
سال نو،آنچه صلاحِ ماست آن را لطف کن
درهوای گریه ات، بی قُوتِ غالب آمدم
اول سال است باگریه،دلم معواگرفت
عذر خواهم من اگر جزوِ اجانب آمدم
پایِ ما امسال هم در خیمۀ تو آمده
عذرخواهم گرچه من،سوی توکاتب آمدم
اول است این خانه تکانی ها خوش است
چون گدایی بردرت با این مراتب آمدم
درسیه چاله تورامحبوس کرده ظالمی
درعزای توپی درک مطالب آمدم
بین زندان بودی وسندی تورا میزدچه بد
درهوای گریه ام ،باهرمراتب آمدم
کیستی موسی ابن جعفر،صاحب عالم تویی
آه من محروم از دیدارِ صاحب آمدم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
بسم الله الرحمن الرحیم
#_بمناسبت_توأم
#_شدن_تحویل_سال_۹۹_با #_سالروز_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
باتوشروع سال ما،باب الحوائج
گریان توهستم شها،باب الحوائج
مهرت به روی سینه ها،باب الحوائج
نالیده ام من زین عزا،باب الحوائج
سال نواست ودیده ام داردتمنا
گریان توگردیده ،ای شمس دل آرا
شور عبادات منی،درسال تحویل
نور سماوات منی،درسال تحویل
معنی حاجات منی درسال تحویل
اوج مباهات منی درسال تخویل
عمری به عشقت قلب خود راپروراندم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندم
باب الحوائج خانه ات آباده آباد
کاره منه وامانده بازم بر تو افتاد
ازدست دل،ازدست دیده آه و فریاد
دنیای بی توداده مولاعقل بر باد
هرگزنکردم برگناهم اعترافی
آیاشودگردم شبیه بُشر حافی
خلوت نشین بزم عرفان با خدایی
روح مناجات شبانه در دعایی
وقت عبادت مست ذکر ربنایی
درسجده هایت از همه عالم جدایی
زندانیان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج
بالانشین هستی و شدعالم اسیرت
موسای طورشیعیان تونوربودی
در کنج زندان ها میان طور بودی
دُرّ ولایت هستی و مستور بودی
عمر زاهل خانواده دور بودی
گویا رضا دلتنگ دیدار تو باشد
یک عمرمعصومه هوادارتوباشد
در دل خیال آمدن هایت نباشد
حرفی دگر اندرسخن هایت نباشد
حتی رمق در پا شدن هایت نباشد
شکوه براین بر هم زدن هایت نباشد
یک گوشه غرق جلوه های دوست مانده
از توفقط یک استخوان و پوست مانده
دلخسته ای مولا از آن زندان سندی
دربندی ،ای آقا از آن زندان سندی
خون شد دل طاهااز آن زندان سندی
خون می چکد از پا از آن زندان سندی
گشتی اسیردشمن پست یهودی
بنشسته بر رخساره تودست یهودی
قاتل به زندان ظلم ها تکرار می کرد
با ضرب سیلی روزه ات افطار می کرد
آزاره تو آن مرد بی مقدار می کرد
باضرب پا جسم تورا بیدار می کرد
سندی شاهک آمدوبی هردلیلی
باتازیانه می زند گاهی به سیلی
باضرب پا ملعون تنت را جا به جا کرد
آنقدرمیزدبرتنت تاکه رها کرد
حاجات خود رابا زدنهایش روا کرد
افتاد ی وچشمان تو یاد رضا کرد
گفتی رضا جانم ببین بابا چه حالی است
بابا بیا جای تو ومعصومه خالی است
باتازیانه برتن محبوب میزد
ای زهر خورده برتنت مضروب میزد
قاتل تو را با تکه ای از چوب میزد
درکنج زندان، تورا ای خوب میزد
درکنج زندان بر زمین مانده تن تو
امانشدغارت دگرپیراهن تو
دربین صحرابی کفن جدشمابود
در بین گرما پاره تن جدشمابود
آقابدون پیرهن جدشمابود
محو خدای خودشدن جدشمابود
امشب عزادار شهید کاظمینم
آغازسال نو، پریشان حسینم
هرگزکسی با مرکب از رویت نرفته
دست کسی هرگز به گیسویت نرفته
سرنیزه ها مابین پهلویت نرفته
هرگزسه شعبه روی بازویت نرفته
گریان شدی بر قامتی که بر زمین خورد
درعلقمه ساقی،عمود آهنین خورد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
بسم الله الرحمن الرحیم
#_بمناسبت_توأم
#_شدن_تحویل_سال_۹۹_با #_سالروز_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
باتوشروع سال ما،باب الحوائج
گریان توهستم شها،باب الحوائج
مهرت به روی سینه ها،باب الحوائج
نالیده ام من زین عزا،باب الحوائج
سال نواست ودیده ام داردتمنا
گریان توگردیده ،ای شمس دل آرا
شور عبادات منی،درسال تحویل
نور سماوات منی،درسال تحویل
معنی حاجات منی درسال تحویل
اوج مباهات منی درسال تخویل
عمری به عشقت قلب خود راپروراندم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندم
باب الحوائج خانه ات آباده آباد
کاره منه وامانده بازم بر تو افتاد
ازدست دل،ازدست دیده آه و فریاد
دنیای بی توداده مولاعقل بر باد
هرگزنکردم برگناهم اعترافی
آیاشودگردم شبیه بُشر حافی
خلوت نشین بزم عرفان با خدایی
روح مناجات شبانه در دعایی
وقت عبادت مست ذکر ربنایی
درسجده هایت از همه عالم جدایی
زندانیان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج
بالانشین هستی و شدعالم اسیرت
موسای طورشیعیان تونوربودی
در کنج زندان ها میان طور بودی
دُرّ ولایت هستی و مستور بودی
عمر زاهل خانواده دور بودی
گویا رضا دلتنگ دیدار تو باشد
یک عمرمعصومه هوادارتوباشد
در دل خیال آمدن هایت نباشد
حرفی دگر اندرسخن هایت نباشد
حتی رمق در پا شدن هایت نباشد
شکوه براین بر هم زدن هایت نباشد
یک گوشه غرق جلوه های دوست مانده
از توفقط یک استخوان و پوست مانده
دلخسته ای مولا از آن زندان سندی
دربندی ،ای آقا از آن زندان سندی
خون شد دل طاهااز آن زندان سندی
خون می چکد از پا از آن زندان سندی
گشتی اسیردشمن پست یهودی
بنشسته بر رخساره تودست یهودی
قاتل به زندان ظلم ها تکرار می کرد
با ضرب سیلی روزه ات افطار می کرد
آزاره تو آن مرد بی مقدار می کرد
باضرب پا جسم تورا بیدار می کرد
سندی شاهک آمدوبی هردلیلی
باتازیانه می زند گاهی به سیلی
باضرب پا ملعون تنت را جا به جا کرد
آنقدرمیزدبرتنت تاکه رها کرد
حاجات خود رابا زدنهایش روا کرد
افتاد ی وچشمان تو یاد رضا کرد
گفتی رضا جانم ببین بابا چه حالی است
بابا بیا جای تو ومعصومه خالی است
باتازیانه برتن محبوب میزد
ای زهر خورده برتنت مضروب میزد
قاتل تو را با تکه ای از چوب میزد
درکنج زندان، تورا ای خوب میزد
درکنج زندان بر زمین مانده تن تو
امانشدغارت دگرپیراهن تو
دربین صحرابی کفن جدشمابود
در بین گرما پاره تن جدشمابود
آقابدون پیرهن جدشمابود
محو خدای خودشدن جدشمابود
امشب عزادار شهید کاظمینم
آغازسال نو، پریشان حسینم
هرگزکسی با مرکب از رویت نرفته
دست کسی هرگز به گیسویت نرفته
سرنیزه ها مابین پهلویت نرفته
هرگزسه شعبه روی بازویت نرفته
گریان شدی بر قامتی که بر زمین خورد
درعلقمه ساقی،عمود آهنین خورد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
◾️◾️◾️◾️◾️◾️♻️♻️♻️♻️♻️
باضرب پایی دنده های توبهم ریخت
وقت نمازسجاده های توبهم ریخت
آن بد دهن ،آن بی ادب حرف بدی زد
دیدم تن درد آشنای توبهم ریخت
بازو،کمر،سر ،هرکجای تو کبوداست
بدتر زهرجا ساقِ پای توبهم ریخت
جا باز کرده حلقه ی زیر گلویت
با هر تکان ،راهِ صدای توبهم ریخت
با پا تنت روی زمین مالید و رد شد
چون چادر خاکی عبای توبهم ریخت
چون جد خوددر جایِ گودی گیر کردی
باپایِ سنگین دنده های توبهم ریخت
واشد ترک های لبانت با سره پا
ارثیة کرب وبلای توبهم ریخت
افتاده ای برِ تخته ای پاره توآقا
دیدم که اعضایِ جدای توبهم ریخت
در آن سیه چاله تنت رامیکشیدند
برکشتنت دربین زندان می دویدند
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_کاظم_س_
#حضرت_امام موسی ابن جعفر _س_شهادت
به دیدن پدرت آی ، كه ديدنش سخت است
به آن امید يقيننا بريدنش سخت است
تني كه پابشود پاكشيدنش سخت است
صداي ناله بابت شنيدنش سخت است
اگرچه سخت تنت را ولي کتک میخورد
به جرم دوستی بر علي کتک میخورد
رسیدمردک وبرتوچه تيغ مي زد
به روی پیکره تو نارفيق مي زد
و بوسه گاهِ تنت را دقيق می زد
عميق ضربه زده پس عميق مي زد
پرنده ای كه چنین بال را به هم زده است
صداي اوست که گودال را به هم زده است
بیارضابنگر، لحظه هاي اخر را
خدا بخير كند حالت مضطر را
يكي بگيرد از آن دور چشم مادر را
به تازیانه کبودکرده مردکی سر را
به روی خاک زلف كمند است ساعتي ديگر
تنی به خون چه بلند است ساعتي ديگر
زدندبرتنش آنقدر که سرش افتاد
به ضربه های مداوم پیکرش افتاد
کبوتربشکسته پری ،پرش افتاد
شروع کار قتال ازدل آخرش افتاد
فتاده دروسط این سیاه چاله کسی
دگرنمانده خدایا زدلبرم نفسی
سیاه چاله نگر ، بوی سیب می آید
که مادری به کنار حبیب می آید
نوای ناله ی زهرا عجیب می آید
که آخرین پسرش عنقریب می آید
به روی تخته چوبی بود تن مولا
به روی دست غلامان تنی شده پیدا
شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_کاظم_س_روضه
#حضرت_امام موسی ابن جعفر _س_شهادت
بین گودالی به زندان ،مقتلم تحریر شد
غربت موسی ابن جعفر یک به یک تفسیر شد
من غریبم درمیان این همه دیواره ها
ماجرای غربت من بود عالم گیر شد
درمیان این سیه چاله ، شدم مدفون خاک
تازه خواب اذیت وآزاره من تعبیر شد
پینه هایِ لایِ انگشتانِ من را دیده ای ؟
ای دل آرامم کجایی چونکه بابت پیر شد
در میان این لباس کهنه در زندان غم
ماجرای رفتن من مثل یک تصویر شد
من غریبم که به زیر دست و پا افتاده ام
مثل آیینه تنم پاشیده و تکثیر شد
بین گودال سیه من رابه شلاقی زدند
کف زد ندو این صدای ناله بی تاثیر شد
پیکر من زیر ضرب تازیان وا شد زهم
پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد
بُرده او عمامه وسجاده از زیرم کشید
وای گیسویم اسیرِ پنجه ی تقدیر شد
آنقدر زدتاکه افتادم به زیر دست وپا
خواستم دستم بگیرم زیرِ این سر دیر شد
میروم بارفتنم راحت ازاین زندان شوم
دختر تازه جوانم درعزایم پیر شد
شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_موسی ابن جعفرعلیه السلام
#غزل
🔹
به زندان پیرمردی دستِ بسته
سرش راسندی شاهک شكسته
اگرچه سر به زیر... لیکن سرافراز
به زندان بلا از پا نشسته
به ظاهر،گراسیر ظالمان است
شده اوزین اسارتها خجسته
نداردباک ازاین مردک پست
خطرها درکمین اونشسته
به روی صورتش شلاق میخورد
که ساق پای اوازهم گسسته
📝 # شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی