#روایت
حضرت آدم صفی الله اسماء مقدسه پیغمبر(ص) و ائمه هدی(ع) را بر عرش دید، پس جبرئیل او را تلقین نمود.
آدم گفت:
«یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمة یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان. فلما ذکرالحسین(ع) سالت دموعه وانکسر قلبه.»
چون آدم به نام مبارک حسین(ع) رسید و او را ذکر کرد، اشک از دیده ی او فرو ریخت و دل مبارکش خاشع و شکسته شد و گفت:
ای جبرئیل سبب چیست که هر گاه اسم پنجمین را که حسین باشد یاد می کنم دل من می شکند و اشک از دیده ی من جاری می شود؟
جبرئیل (ع) گفت:
ای ابوالبشر، این فرزند تو به مصیبتی مصیبت زده می شود که در نزد آنان مصیبتها کوچک باشد...
آدم گفت:
آن مصیبت چیست؟
جبرئیل با شروع در ذکر مصیبت حسین(ع) مثل شخص مصیبت زده گفت:
«یا آدم، یقتل عطشانا غریبا وحیدا فریدا لیس له ناصر ولا معین»
ای آدم، این فرزند تو حسین، کشته می شود در حالی که تشنه و غریب و یکه و تنها بوده باشد.
#سلام_اربابم
#شب_زیارتی
#امام_حسین
#ارباب_بیکفن
[ @majnoonozahra110 ]🕊
#روایت
شیخ صدوق نقل کرده که امام حسین (علیهالسّلام) فرمودند:
«منا اثنا عشر مهدیا او لهم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و آخر هم التاسع من ولدی و هو الامام القائم بالحق یحیی الله به الارض بعد موتها و تظهر به دین الحق علی الدین کله و لو کره المشرکون له غیبه یرتد فیها اقوام و یثبت علی الدین آخرون فیؤذون و یقال لهم متی هذا الوعدان کنتم صادقین اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب کالمجاهد بالسیف بین یدی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
دوازده نفر مظاهر هدایت از مایند، که اول آنان امیرالمؤمنین و آخر آنان، همین فرزند من، امامیاست که حق را برپا خواهد داشت.
خداوند زمین مرده را به وجود او زنده خواهد فرمود و در پرتو او دین حق را بر همه ادیان، غالب خواهد گردانید، هر چند که کفار را خوش نیاید.
برای او غیبتی است که اقوامی در آن دوران غیبت از دین برمیگردند و گروههایی نیز در ایمان خود ثابت میمانند، لیکن اینان مورد اذیت و آزار منکرین قرار میگیرند و به آنها گفته میشود اگر راست میگویید پس چه زمانی وعده ظهور فرا میرسد؟
آگاه باشید کسی که در غیبت ولی عصر بر این آزارها و تکذیبها صبر کند به منزله کسی است که با شمشیر در خدمت رسول الله جهاد کرده باشد.
(صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص۳۱۷.)
[ @majnoonozahra110 ]🕊
#روایت
روایت است که حضرت اميرمومنان علی عليهالسلام در مسجد نشسته بودند، جمعی که بر گرد حضرتش حلقه زده بودند عرض کردند: يا اميرالمومنين! ما را حديث کن.
حضرت به ايشان فرمود: رحمت بر شما باد، به درستی که کلام من مشکل و دشوار است و آن را تنها دانایان درک میکنند. عرض کردند: به ناچار، بايد برای ما حديثی بگويی.
حضرت فرمودند:
«اَنَا الَّذي عَلَوتُ فَقَهَرتُ، اَنَا الَّذي اُحيي وَ اُميتُ ، اَنَا الاَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ البَاطِنُ»
«منم آن کسی که برتر شده است، پس قهر و غلبه میکند. من آن کسی هستم که زنده میکند و میميراند. منم اول و آخر. منم آشکار و پنهان.»
چون آن جمع اين سخنان را شنيدند گفتند: علی- نعوذ بالله – کافر شده؛ از اين رو، از محضرش برخاستند. پس حضرت به درب مسجد اشاره فرمود تا آنها را از رفتن باز دارد، پس در آنها را نگاه داشت.
آن گاه فرمودند: مگر به شما نگفتم که کلام من بر شما مشکل و دشوار است.
معنای «اَنَا الَّذی عَلَوتُ فَقَهَرتُ» آن است که: من آن کسی هستم که بر شما بلندی جسته و با شمشیر برشما قهر و غلبه کردم تا به خدا و رسولش ايمان آورديد.
و معنای «اَنَا الَّذي اُحيي وَ اُميتُ» آن است که من آن کسی هستم که سنّت را زنده میکند و بدعت را میمیراند.
و معنای «اَنَا الاَوَّلُ» آن است که من اول کسی هستم که به خدا ايمان آورده و اسلام را اختيار نمودم. و «الاَخِرُ» آخر کسی است که پيامبر خدا را کفن کرد و آن گاه دفن نمود و آن من بودم.
و اما اين گفتارم که «انا الظَّاهِرُ وَ البَاطِنُ» اشاره به اين نکته دارد که من آن کسی هستم که علم ظاهر و باطن نزد او است.
آن گروه هنگامی که اين سخنان را شنيدند گفتند: اندوه را از ما زايل کردی، خداوند اندوه را از تو زايل کند.
بحارالانوار، جلد۴۲، صفصه ۱۸۹
[ @majnoonozahra110 ]🕊
#روایت
🔶 روزى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام راه میرفتند و مرد {یهودی} خيبرى با آنجناب بود ؛ رسيدند به وادى اى كه آن را سيل فرا گرفته و مانع از عبور بود. مرد خيبرى لباس خود را جمع نمود، از روی آب روانه شد و از وادى گذشت بدون آنكه در آب غوطه ور شود . و چون به طرف وادى رسيد، و حضرت را نمىشناخت گفت: اى رفيق هرگاه آنچه را كه من مىدانم تو مىدانستى هر آينه مثل من از اين آب مىگذشتى. حضرت امیرالمؤمنین فرمودند : جاى خود باش، نظر كن، پس حضرت اشاره فرمودند به آب؛ تمام آب مثل سنگ شد و حضرت از روى آب گذشتند. چون شخص خيبرى اين مطلب را ملاحظه نمود ه ردو دست را بر قدم خود زد و بسيار تعجب نمود و عرض كرد: اى جوان چه گفتى كه اين آب را سنگ نمودى؟ حضرت فرمودند تو چه گفتى از روى آب گذشتى؟ عرض كرد من خدا را با اسم اعظم او خواندم. فرمود كدام است آن اسم اعظم؟ عرض كرد سؤال كردم از خدا به اسم وصىّ پيغمبر آخر الزمان محمد صلّى اللّه عليه و آله. حضرت فرمودند منم وصىّ محمد صلّى اللّه عليه و آله. پس خيبرى گفت راست مىگويى و بر حقى.
پس اسلام قبول كرد.
[ @majnoonozahra110 ]🕊