کنار مرقد علی_عباس_اسماعیل نشسته ام
تنها جایی که مرهم تنهایی و غربتم در این دیار است
بعد از پیگیری کارهای روزانه در لبنان بهترین جایی که میشناسم اینجاست
نشسته ام و زیارت عاشورا میخوانم ،
زیارتم تمام میشود.
اینجا رسم است وقتی مردم بالاسر قبر عزیزشان می آیند با صدای نسبتا معمولی سلام میکنند.
یکی دو نفری آمدند کنار قبر های اطرافم و سلام کردند خیال کردم با من هستند وقتی برگشتم فهمیدم با شهیدان هستند.
خلاصه اینکه کنار شهید علی در حال خودم بودم که ناگهان صدای زنی را شنیدم که با لحن خاصی میگوید
"سلام یا ماما"
برگشتم دیدم مادر شهید کناری علی است
شهید #محمدعلی_رباعی ملقب به #ابوذر
تقریبا هر شب به اینجا میآید ولی امشب من از او زودتر آمده بودم
دیدم آمد خیلی آرام نشست و شروع کرد به انجام دادن کارهایی
با دقت و وسواس تمام دیدم دارد وسایل روی قبر را مرتب میکند و گل ها را تعویض میکند و مشک عنبر روشن میکند و...
انگار نه انگار که او میهمان شهیدش است
انگار که او میزبان است و شهیدش میهمان
دارد همه چیز را آماده میکند که مثل هر شب بنشیند با پسرش درد دل کند
همیشه برایم سوال بود که چطور خانواده های شهدای حزب الله اینقدر آرام و صبور هستند و اصلا انگار برای شهیدان شان گریه نمیکنند
با دیدن این صحنه به جواب رسیدم
پشت آن چهره های صبور و مقاوم خلوت های اینچنینی قرار گرفته که خدا فقط از حالشان خبر دارد...
دیشب وقتی داشت از پسرش و رشادت هایش تعریف میکرد ناگهان بغض کرد و بعد شروع کرد به گریه کردن...
راستی میدانید چرا اینقدر اسم #محمدعلی در بین شهدای لبنانی زیاد است؟!
✍️محمد علی یزدانیان
#لبنان
@maktab_eslami