هدایت شده از 🇮🇷مــڪٺـبـ حـآجــے🇮🇷
چــیــزیــ کــهــ بــخــاطـرشــ وارد کــانــالـ شــدیــ😱😱👇🏻
میشہتاآخربخونید؟🥺💔
چند روزي مي شد كه در عملیات جستجوی پیکر مطهر شهدا توفیقی پيدا نكرده بوديم. هر روز صبح زيارت عاشورا مي خوانديم و كار را شروع ميكرديم. گره و مشكل كار را در خود مي جستيم.🌱
مطمئن بوديم در توسل هايمان اشكالي وجود دارد. آن روز صبح، كسي كه زيارت عاشورا مي خواند، توسلي به امام رضا پيدا كرد. شروع كرد به ذكر مصائب امام هشتم و بیان كرامات او. مي خواند و همه زار، زار گريه ميكرديم. وي در ميان مداحي، از امام رضا(ع) طلب كرد كه دست ما را خالي برنگرداند. میگفت: یا امام رضا، ما در اين دنيا خواسته و خواهش مان از محضر شما فقط باز گرداندن پیکراين شهدا به آغوش خانواده هايشان است.
هنگام غروب بود و موقع تعطيل كردن كار و برگشتن به مقر ديگرداشتيم نااميد مي شديم. خورشيد ميرفت تا پشت تپه ماهورهاي رو به رو پنهان شود. آخرين بيل ها كه در زمين فرو رفت، ناگهان تكه اي لباس توجه مان را جلب كرد. همه سراسيمه خود را رساندند.
💔🥀
با احترام پیکر شهيد را از خاك درآورديم. توسل ما كار خودش را كرد. شهيدي بودآرام خفته به خاك. وقتي یکي از جيب هاي پيراهن نظامي اش را باز كرديم تا كارت شناسايي و مداركش را از آن خارج كنيم، ديديم يک آينه كوچك در جیب او هست كه پشت آن تصويري از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته است. از آن آينه هايي كه در مشهد، درمغازه های اطراف حرم مطهر مي فروشند. همه اشك ميريختند. سوزنا كتر از همه زماني بود كه از روي كارت شناسايي اش متوجه شدیم نامش هم سيدرضا است. شور و حال عجيبي بر بچه ها حكم فرما شد. ذكر صلوات و جاري شدن اشك، كمترين چيز بود.💔
پیکرشهيد را به شهرستان ورامين بردند، بچه ها به نزد مادرش رفتند تا در باره این شهید بیشتر بدانند و سرّ اين مسأله را دريابند. مادرشهید بدون اينكه از مقدمات پیداشدن جسد فرزندش اطلاعي داشته باشد، گفت: «پسر من سید رضا علاقه و ارادت خاصي به حضرت امام رضا(ع) داشت. .»😭😭😭
#یاانسالنفوس
#توسلبہامامرضا🌱
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/joinchat/394068394Cc88552deca
❌کــپــیــ فــقــطــ بــاذکــر آیــدیــ کــانــالــ❌