هدایت شده از ایستگاه_نماز
#خاطرات_کوتاه
همان روزی که به دنیا آمد دو رکعت نماز شکر خواندم و از خدا خواستم تا او خدمتگزار دین باشد. گفتم : «خدایا من از این پسر منفعت و مال دنیا نمی خوام. او را مروج دین قرار بده.»
وقتی قرار شد برود سقز، پرسید : «شما اجازه می دین برم کردستان؟» گفتم : «بله اجازه می دم چرا که نه، فرمان امامه، همه باید بریم دفاع کنیم.»
وقتی این حرف را گفتم، گل از گلش شکفت و خندید. همانجا بلند شد صورتم را بوسید. بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود : «آن شب آقاجان امتحان الهی اش را خوب پس داد.»
🔹به نقل از پدر شهید، زنده یاد محمد کاوه🔹
#شهید_محمود_کاوه 🌷
💚 #اجتماع_قلب💔ها
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═╝