eitaa logo
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
57 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
47 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
🔸تاریخچه حجاب🔸 قسمت سوم و چهارم : 🔹از ابتدای اسلام تا دوران صفویان 🔰 در پایان دوره #ساسانیان، پس ا
🔸تاریخچه حجاب🔸 قسمت پنجم: 🔹دوره قاجاریه 🔺از دوره فتحعلی شاه به بعد، در اثر آمد و رفت اروپائیان و مسافرت بعضی از افراد طبقات مرفه به اروپا به تدریج فرهنگ زنان ترویج شد. 🔺در دوره ناصرالدین شاه ارتباط بین ایرانیان و اروپایی ها شدت زیادی به خود گرفت؛ از طرف حکومت، دانش آموزانی جهت تحصیل به خارج اعزام شدند و در داخل ایران هم، مدارس جدیدی، با هدف ترویج اندیشه های اروپایی و غربی تأسیس شدند. 🔺در این مدارس، عمدتا فکر و اندیشه غربی به همراه آداب و رسوم و پوشش غربی و اروپایی که در نهایت، به کت و شلوار و لباس های تنگ و شبیه به لباس مردان می انجامید در اذهان دختران و زنان ایرانی، به جای پوشش های سنتی، به تدریج، جایگزین می شد و به تدریج برخی از دانش آموزان در این دوره، با روی باز و بدون نقاب در کلاس های درس، یا برخی مجامع عمومی دیگر حاضر می شدند و تدریجاً پوشش نقاب در این دوره، از دایره پوشش زنان ایرانی خارج می شد. و در این دوره، حتی عده ای معدود از زنان ایرانی، جرأت یافتند تا بدون چادر در جامعه یا در مدرسه ها، حاضر شوند. 🔺«کلاراکوسیور رایس» که شاهد این تحولات در ایران بوده، در این باره چنین می نویسد: اولین دختر مسلمان ایرانی در زمان ناصرالدین شاه، تنها آن موقع توانست چادر خود را بردارد که در مدرسه آمریکایی تربیت یافته بود...». 🔺در زمان مظفرالدین شاه و محمد علی شاه قاجار نفوذ و تأثیر اروپاییان در فرهنگ ایران شدت زیادتری به خود گرفت و در دوره احمد شاه قاجار، اقدامات عملی شدیدتری برای رفع حجاب و به ویژه مبارزه با چادر زنان ایرانی، آغاز گردید. 🔹سفرنامه آدام اولئاریوس صفحه۲۷۶-۳۰۶🔹 موضوع : نوع محتوا: رده سنی : مخاطب: 🍃 🍃 🌷🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت دوم بعد از یک هفته که در اتاق انتهای باغ حبس بودم، گوگو آمد در را باز کرد
🎭🔪🚬🎲 قسمت سوم روزها بهانه مادرم را میگرفتم و شبها گریه میکردم بخاطر همین روز و شب تنبیه میشدم. وقتی صدایم پایین می آمد و هق هق ام خفه میشد، باز به مادرم فکرمیکردم. به اینکه الان چه کار میکند؟ تا به حال سرگردان کدام کوچه و خیابان شده؟ 😞 بعد صورت پدرم می آمد جلوی چشمم اینکه حتما تا آن موقع با مدیر بیخیال مهد دعوایش شده؟ و اوهم شانه ای بالاانداخته و اظهار بی تفاوتی کرده، مثل همان روزی که رهایم کرد و رفت بی آنکه لحظه ای به من فکر کند.🙎‍♀️ آخرش هم از فکر کردن به این خیالات خسته میشدم و از شدت گریه خوابم می‌برد. هفت سال بعد شبیه هزار سال گذشت. کم کم وارد نوجوانی شدم و قدکشیدم. بخاطر کتکهایی که از مشتری های مست و خمار گوگو می خوردم، بلاخره جلویش ایستادم که دیگر ساقی نمیشوم. 🔥 یکبارهم خواستم فرار کنم ولی فهمید و تهدیدم کرد مواد به من تزریق میکند. دیوانه شدن مشتری هایش را دیده بودم. از ترس خزیدم سرجایم. اما برعکس همیشه نه عصبانی شد و نه شیشه های مشروبش را توی سرم خورد کرد. رفت بیرون و زندانی ام کرد. 🚪 شب بایک لباس قشنگ اما کوتاه و تنگ آمد. گفت از فردا کارم عوض میشود. باید این لباس را بپوشم و با اسکورت اعظم در خیابانها ول بچرخم.⛓👗 از اعظم بدم می آمد حسابی روانی بود. یکبار دیده بود به بچه گربه داخل باغ غذا میدهم پرسید؛دوسش داری؟ با سر تایید کردم. او هم بچه گربه را جلویم زنده زنده سوزاند. 😣 از فردا شدم عروسک خیمه شب بازی آن عفریته. اول از پوشیدن آن لباس خجالت میکشیدم اما کم کم برایم عادی شد. حتی از ابراز توجه پسرها خوشحال میشدم. آشفتگی هیچ نگاهی هم برایم مهم نبود. 🚬 ادامه دارد.... "هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غین 🍃🌸🌼 💔 🌼🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت سوم روزها بهانه مادرم را میگرفتم و شبها گریه میکردم بخاطر همین روز و شب ت
🎭🔪🚬🎲 قسمت چهارم روزهای آخر سال گوگو با خوشحالی گفت که یک هدیه برای خودش آورده. یک نفر که به جمع ما اضافه میشود. و من با خودم فکرکردم؛ یک زندانی دیگر!🕸 دختری که گوگو به آن باغ جهنمی آورد از من بزرگتر بود ولی سنش به بیست سال نمی رسید. چشمهای درشت و شادابی داشت و برخلاف من، قدش خیلی کوتاه بود. 👩‍🎤 گوگو نمیگذاشت با او حرف بزنم اما فهمیدن اینکه از خانه فرار کرده کار سختی نبود. روزهای اول او را در اتاق بزرگ طبقه بالا جادادند و او با شوق از آزادی هایی که دارد با دوست پسرش تلفنی حرف میزد. اما عمر این سرخوشی ها کوتاه بود. 💅 به هفته نکشید که همنشین من در اتاق آهنی ته باغ شد. ما به آن اتاقک تاریک، سنگ قبر و گاهی انفرادی میگفتیم. دوست که نه بیشتر شبیه هم سلولی ام بود. گفت پری صدایش کنم. پری شبها نمیتوانست بخوابد عین جغد مینشست بالای سرم و به من خیره میشد،👀 میپرسید: -چطور تحمل میکنی؟ +مجبورم -چرا فرارنمیکنی؟ +اون خونه ست که میشه ازش فرار کرد نه جهنم! طعنه ام دلش را شکست. پشیمان شدم. چشمهای خیسش را ازمن برگرداند.😔 گفتم: +تلخیمو بذار به حساب بدبختیام -دردم اینه که راست میگی +عادت میکنی -خودتم میدونی که نمیشه... کثافت اگه گوشیمو نگرفته بود لااقل الان صدای پرهامو میشنیدم.... باهم گریه کردیم هرکس به حال خودش! بیخبر از نقشه وحشتناکی که آن عفریته برایمان کشیده بود، شب را صبح کردیم.🦂 فردای آن روز با سروصداهای غیرعادی که از محوطه باغ می آمد، بیدار شدم. رفتم جلو گوشم را چسباندم به در، کمی بعد صدای گوگو را شنیدم خطاب به کسی می گفت: خیلی کمه خرج لباساشونم درنمیاد. اگر هردو رو میخوای باید قیمتو ببری بالا وگرنه فقط یکی رو میفرستم.👺👠 ادامه دارد.... "هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غین 🍃🌼🌸 💔 🌸🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خدایا خودت توفیق توجه و خدمت به پدر و مادر رو بهمون عنایت کن 🎤حجت الاسلام 🌷💞🌷
✨﷽✨ ✅واکسنِ ویروسِ گناه ✍ در خیابان‌ها دیده‌ام این روزها ماسک می زنی، دستکش می‌پوشی و صورتت را بیشتر می‌پوشانی که مبادا چشمِ کرونا با آن خنده‌های ترسناکش به صورتت بیفتد. تو جسم و بدنت را دوست داری و می‌دانی در مقابل این ویروسِ بی‌حیا و کشنده، نیاز به یک فیلتر داری! کرونا دیر یا زود بساطش را جمع می‌کند و می‌رود... ویروسی که فقط جسم‌ها را درگیر می‌کند و اگر خدا بخواهد بدن، شکستش می‌دهد. 📖 خدا در قرآنش سفارش کرده تو همیشه چشمت را در مقابل نامحرم بپوشانی، تا ویروسِ خطرناک‌تری به نام «جلوه‌گری» و «بی‌حیایی» سر تا سر روحت را اِشغال نکند که اثراتش به مراتب مخرب‌تر است... چشم رابر گناه ببندیم تا ویروسِ بی‌حیایی روحمان را آلوده نکند و با طراوت و شادابیِ معنوی، مجالس عزاداری را با صفای بیشتری درک خواهد کرد و چنین روح پاکی لایق اشک بر حسین( ع) خواهد شد و دعایش نیز پذیرفته می‌شود؛ امام زمان نیز از او راضی خواهد بود. 🚫 همانطور که می‌دانید یکی از عواملی که باعث تعجیل در ظهور می‌شود خودسازی و ترک گناه است. و چقدر زیباست که این ترک گناه به صورت دسته‌جمعی اتفاق بیافتد. امروز به میانه‌ی راهی رسیدیم که پایانش رضایت امام زمان را در پی خواهد داشت. ان‌شاءالله. 🌴 🌷🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹زیارت مجازی حرم حضرت زینب سلام الله علیها هدیه اول صبح ما به شما به نیابت از شهدای تاره تفحص شده زیارت کنید اول وضو بگیرید و بعد نیت کنید و بعد زیارت کنید 🌷💞💔💞🌷
🔴سقط جنین ۳۲ برابر بیشتر از کرونا منجر به مرگ شد! ♦️آمار سازمان‌های جهانی:در اثر کرونا: یک میلیون و ۴ هزار و ۵۰۶ نفر ♦️در اثر ایدز: یک میلیون و ۲۵۱ هزار و ۹۲۱ نفر ♦️در اثر مصرف الکل: یک میلیون و ۸۶۲ هزار و ۶۰۲ نفر ♦️در اثر سیگار کشیدن: ۳ میلیون و ۷۲۳ هزار و ۵۵۸ نفر ♦️در اثر سرطان: ۶ میلیون و ۱۱۶ هزار و ۲۹۴ نفر ♦️سقط جنین: ۳۲ میلیون و ۶۹۱ هزار و ۱۱۴ نفر ♦️بر اساس آمارهای وزارت بهداشت، سالانه بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار سقط جنین غیرقانونی در کشورمان انجام می‌شود. ♦️در کشور روزانه ۱۰۰۰ جنین توسط والدین کشته می‌شوند! که تنها حدود ۱۰ مورد آن قانونی است! 🌷 🏴🌷
💯حجاب کامل زن اسکاتلندی 🔻من به دلایل مختلفی روبند میزنم،هیچ کس من رو مجبور نکرده،این کار از نظر من یک عمل عبادی محسوب میشه 🔻"عایشه مورای" از اسکاتلند در سن ۱۸ سالگی مسلمان شد، او با حجاب کامل و روبند در مکان های عمومی حاضر میشه 🔻"عایشه" میگه خیلی ها فکر می کنن من از کشورهای اسلامی به انگلیس مهاجرت کردم و به من میگن به کشورت برگرد اینجا جای تو نیست درحالیکه تمام آبا و اجداد من انگلیسی بودن ❌ باورهای غلطی که درمورد روبند وجود داره :۱-فکر می کنن تحت هیچ شرایطی روبندم رو برنمیدارم من درجاهایی مثل فرودگاه که برای احراز هویت نیاز باشه روبندم رو بالا میدم ۲-میگن به اجبار همسر یا پدر یا برادرم بوده در حالیکه انتخاب خودم هست ۳-میگن اینجوری نمی تونم ارتباط برقرار کنم با افراد 🔻من در جواب حرف های تندی که می شنوم اونهارو دعوت به گفتگو می کنم و این حرف ها تاثیری روی من نمیذاره 🌐منبع:https://www.bbc.co.uk/news/amp/uk-scotland-glasgow-west-45375022 🍃🍂🌼🌸🍂🍃
💢گرفتن فرصت شغلی از زنان محجبه 🔻"غزاله احمد" دختر مسلمان هندی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته خبرنگاری و ارتباطات برای گویندگی خبر مصاحبه داد ولی بهش گفتن بخاطر حجابش نمی تونن استخدامش کنن 🔻غزاله میگه مصاحبه من ویدیویی بود و من گفتم بهشون که من محجبه هستم و سرکار هم حجابم رو حفظ می کنم.به من گفتن اینجا هندوستان و نمی تونی با حجاب مجری خبر بشی 🔻من گفتم من قبلا در خبرگزاری های دیگه بودم و کسی بخاطر حجاب من رو محروم نکرد.درد اینجا ست که شخص مصاحبه گر خودش مسلمون بود 😞وقتی با دوستانم این قضیه رو درمیون گذاشتم گفتن خب راست می گفته اینجا هندوستان نه پاکستان 🔻از پروپاگاندایی که علیه حجاب زنان مسلمان وجود داره متنفرم.چجوری ادعای حمایت از حقوق شهروندی می کنن ولی اجازه نمیدن زن مسلمان هویتش رو حفظ کنه 🌐منبع: https://indiatomorrow.net/2020/09/04/muslim-girl-in-hijab-denied-the-job-of-an-anchor-in-a-hindi-news-channel/ 🍃🍂🌾💐🌾🍂🍃
♨️حالا به بهانه ثبت رکورد یا هرچیزی دارن بچه میارن 🔻"کورتنی راجر"مادر خانه داری که در سن ۳۶ سالگی یازدهمین فرزندش رو باردار هست و سالی یک بچه آورده گفته یک بچه دیگه هم میاره تا تعداد اعضا خانوادش ۱۴ نفر بشن 💬یکی از لذت بخش ترین چیزها برای ما انتخاب اسم برای بچه هاست و اینکه روز شماری می کنیم تا بچه متولد بشه تا ببینیم چه شکلی هست و به کی رفته قیافش ❌همه به من میگن پشت هم بچه آوردن برای سلامتیت ضرر داره ولی من حواسم به سلامتیم هست و عارضه ای واسم نداشته بارداری هام 💰"کورتنی" میگه هزینه تامین مواد غذایی برای بچه هاشون خیلی سنگینه و همسرش صبح تا شب کار می کنه برای سیر کردن شکم بچه ها و تامین مخارج خانوادش 🌐منبع: https://metro.co.uk/2020/10/06/mum-who-had-10-children-in-10-years-wont-stop-until-she-has-a-family-of- 🍃🌷💞💔💞🌷🍃
❓چرا ما فقط برای مرد یا زن نامحرم ارزش قائلیم و با همسر خودمون بد رفتار می کنیم ؟درست عکس چیزی که دین از ما خواسته 🙋‍♂بعضی آقایون بیرون از خونه با یک خانمی مواجه میشن حس انسانیتشون چنان گل میکنه که حتی اگه اون خانم یکی بزنه زیر گوششون بازم ادب میکنن و میگن حیف که خانم هستی و الا... 🙅‍♂حالا جالبه که همینا تو خونشون وقتی میخوان با خانمهای محرم از مادر گرفته تا خواهر و مخصوصا همسرشون مواجه بشن، چنان گستاخ میشن که از بدو بیراه به مادر و خواهر گذشته، با همسرشون سر هر چیزی دعوا میکنن و عصبانی میشن و بعضی هاشون انقد وقیحن که دست بزن دارن و یه مشت و یه سیلی نثار همسرشون میکنن. ⁉️حالا سواله که چرا بیرون از خونه اونجور و داخل خونه اینجور؟!! غیر از اینه که بیرون از خونه دارن ریاکاری میکنن و میخوان بین مردم خودشون رو موجه نشون بدن ولی داخل خونه مقابل همسرشون ادب و متانت و حیا و انسانیت رو یکجا فراموش میکنن؟!! 🙋‍♀البته این اشکال تو بعضی خانمها هم هست. متاسفانه بیرون از خونه با مردهای دیگه با احترام صحبت میکنن ولی وقتی به همسرشون میرسن تو خونه صداشون میره بالا و سر هر چیزی غر میزنن و... 🤔گاهی باید فکر کرد که چرا واسه همکار و مدیر و مردا و زنای غریبه رفتار مناسبی داریم ولی تو خونه یک جورایی خود واقعیمون رو نشون میدیم و سعی در کنترل نفسمون واسه خدا نداریم. شاید دلیلش لجبازی با احکام اسلامی باشه که فقط روابط حرام برامون اهمیت داره و از لذت های حلال خودمون رو محروم می کنیم 💞🎀💞
🍃شهید ضرغام در 1 دی سال 1327 دیده به جهان گشود. در 12سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. در جوانی به سراغ رفت. پله‎های ترقی را یکی پس از دیگری طی می‎کرد. قهرمان جوانان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی، همراهی تیم المپیک ایران و... 🍃اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، و... همه دست به دست هم داد و انسانی بوجود آمد که کسی جلودارش نبود. هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی و... 🍃پدر نداشت و از کسی هم حساب نمی‎برد. مادر پیرش هم کاری نمی‎توانست بکند الا ! اشک می‎ریخت و برای فرزندش دعا می‎کرد. دیگران به او می‎خندیدند. اما او می‎دانست که دعاست. 🍃زندگی شاهرخ در و ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. نفسی آمد و از انفاس خوش او، مسیر زندگی شاهرخ . 🍃بهمن 1357 بود. شب و روز می‎گفت: "فقط امام، فقط خمینی (ره)" 🍃وقتی در تلویزیون صحبت‎های حضرت امام پخش می‎شد، با احترام می‎نشست. اشک می‎ریخت و با دل و جان گوش می‎کرد. 🍃وقتی حضرت امام فرمود به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی‎شناخت. حماسه‎های او در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان و خوزستان و... در خاطره‎ها باقی است. 🍃آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت تا با همراه شد. 🍃شاهرخ ضرغام در 17 آذر 1359، در دشت‌های شمال آبادان، این را ثبت کرد. کسی دیگر او را ندید؛ حتی پیکرش پیدا نشد. 🌷 🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷💌🌷🍃 .💛 *زن_زندگی به اونی میگن که*: وقتی بره جلو آینه و بخاد آرایش_کنه؛ دخترش از خوشحالی جیغ بزنه بگه: آآآخ‌خ جووون بابا داره میاد. نه اینکه بپرسه : مامان کجا میخوای بری؟!!! آره خانم آره همسر آره مادر آره عشق آره معلم آره مربی آره الگو اینچنین است....قضیه..ولاغیر 🍃🌷🕊🕯🌷🕯🕊🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا به فکر بیمارستانها نیستید؟ / معضل اکوی قلب زن توسط مرد! سایر کلیپ ها در آپارات : http://aparat.com/cmenbar 🍃 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 اسماعیلِ مادر 🌟 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیروز در بخشی از بیانات‌شان فرمودند: «من و شما حسّ مادری را اصلاً نمیفهمیم، واقعاً هیچ ‌کس نمیتواند حسّ مادری را درک کند غیر از خود مادر؛ آن وقت این مادر، جوانش را بفرستد جبهه، جوان که می‌آید درخواست میکند، میگوید چون برای اسلام میخواهی بروی برو...» ۱۳۹۹/۰۶/۳۱ 🌸 بانو عصمت احمدیان، مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل فرجوانی، یکی از همین مادران ایثارگر و از چهره‌های آشنا و فعال دیار خوزستان است که مورد تفقد رهبر انقلاب نیز قرار گرفته‌اند. در این ویدئو بخشی از مصاحبه‌ی ریحانه با این بانوی بزرگوار که ماجرای وداع با یکی از فرزندان‌اش است، روایت شده. دریافت با کیفیت بالا aparat.com/v/1K7Wz ❣️
💐🍃؛ 🍃؛ او در سال 1336 در خرمشهر به دنیا آمد و فرزند سوم خانواده بود. تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد اما در کنار تحصیل سعی می‌کرد خیلی چیزها را یاد بگیرد. به گفته خانواده‌اش نسبت به زمان خودش خیلی جلوتر بود. گواهینامه رانندگی داشت و بسیار عالی رانندگی می‌کرد، در حالی که آن زمان در خرمشهر و شهرستان‌های دیگر زن‌ها چندان نمی‌توانستند سراغ این کار بروند. تایپ فارسی و لاتین را بسیار خوب می‌دانست و حتی یک لحظه از زندگی و فرصت‌هایش را بیهوده از دست نمی‌داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که هنوز نهضت سوادآموزی تشکیل نشده بود. شهناز همراه چند نفر دیگر گروهی را تشکیل دادند و به روستاها می‌رفتند و به بچه‌ها درس می‌دادند. تا اینکه 31 شهریور 59 جنگ آغاز شد. خانواده آنها مانند بسیاری از خانواده‌های خرمشهری از این شهر رفتند. به گفته خواهر شهید آنها هم به اهواز رفتند اما شهناز نتوانست از شهر دوربماند و دوست داشت در دفاع از شهر و کشور شرکت کند و به کمک دوستانش برود که در خرمشهر مانده بودند. او همراه دیگران با تمام توان سعی داشت از شهر دفاع کند تا هشتم مهر رسید. از شیراز، کامیونی برای جبهه خرمشهر بار آورده بود و می‌خواست آنها را در مدرسه‌ای خالی کند. دخترها منتظر آمدن مردها نشدند و خودشان دست به کار می‌شوند تا بار کامیون را خالی کنند. زمانی که مشغول کار بودند که دیدند سر فلکه گلفروشی، عراقی‌ها یکی از خانه‌ها را با خمپاره زدند. شهناز و دوستانش به طرف خانه دویدند تا اگر کسی آنجا هست، او را بیرون بیاورند. همان زمان خمپاره‌ دیگری به زمین ‌خورد و منفجر ‌شد. ترکش مستقیماً به قلب شهناز اصابت و او را همان جا شهید کرد. نحوه به خاک سپردن شهناز داستان تلخی دارد؛ شهناز در گلزار شهدای خرمشهر به خاک سپرده شد اما آنقدر شهر ناامن بود که فقط 5 نفر در تشییع او حضور داشتند و بی‌آن‌که پدرش حضور داشته باشد توسط مادر و برادرهایش به خاک سپرده شد. برادرها با دست روی یک سنگ نام شهنار را کندند و بعدها با همین نشانه‌ها بود که خانواده توانستند مزار او را پیدا کنند./ برای شادی روحش صلواتی هدیه کنیم 🍃 💐🍃