•﴿مڪٺبشھێـد؏ـبآسدآݩشـگࢪ﴾•
۳۰۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 🎙صوت ضبطشده
۳۰۸ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ پایانِ کتاب
💠 زندگینامه شهید :
عباس دانشگر فرزند مؤمن، در هجدهمین روز از اردیبهشتماه سال 1372 شمسی در شهرستان سمنان و در خانوادهای متدین به دنیا آمد.
حضور او در مسجد و پایگاه بسیج باعث شد که رفتار و گفتارش با اخلاق اسلامی آراسته شود. او از همان کودکی با احکام و قرآن و تعالیم دینی آشنا شد. از آنجا که همواره خنده بر لب داشت، رابطهای صمیمی و عاطفی با دوستانش پیدا میکرد. آنقدر گرم و صمیمی بود که در اولین برخورد، هرکه او را میدید شیفتهاش میشد. فردی شجاع و نترس بود. از سن هشتسالگی به بعد به طور مرتب در نماز جماعت حضور مییافت و هرسال به همراه دوستانش در مراسم اعتکاف شرکت میکرد. به جلسات دعای کمیل و دعای ندبه میرفت و پای بیشتر منبرهایی که در مسجد محل و دیگر مساجد شهر برگزار میشد، حضور داشت.
در سال 1390 در کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه عالی در دانشگاه سمنان و در رشته مهندسی کامپیوتر(نرمافزار) قبول شد اما به خاطر دوراندیشی و البته عشق و علاقهای که به سپاه پاسداران داشت در آزمون دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) هم شرکت کرد و قبول شد. یک هفتهای در فکر بود که کدامیک را برگزیند. اکثر دوستان و آشنایان به او پیشنهاد دادند که در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل بدهد اما او به این نتیجه رسید که دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) را که یک دانشگاه انسانساز میدانست انتخاب کند. به دوستانش میگفت:«من دوست دارم برای خدمت به اسلام و انقلاب وارد سپاه پاسداران شوم.»
او در پنجمین روز از مهرماه سال 1390 وارد دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) شد و پس از گذشت یکسال دوره آموزش عمومی افسری را پشت سر گذاشت. او به دلیل فعالیتهای فرهنگیاش در دانشگاه، مورد توجه سردار اباذری، جانشین محترم دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(علیهالسلام) قرار گرفت.
عباس دانشگر در اواخر مهرماه سال 1391 فعالیت خود را در کانون اندیشه مطهر و نیز بخش مستندسازی مرکز شهید آوینی آغاز کرد و مدتی نیز به عنوان دبیر مشاوران جوان فرماندهی در دانشگاه فعالیت میکرد. او در اواخر بهار سال 1392 در دفتر سردار اباذری مشغول بکار شد.
عباس با استفاده از فضای معنوی دانشگاه و با مطالعه بسیار، موفق شد تا بنیههای اعتقادی و اخلاقی خود را روزبهروز مستحکمتر کند و محیط کار، نوع مسئولیت خطیر و رفتن به مأموریتهای فراوان به همراه سردار اباذری، با وجود سن کم از او مردی دلاور ساخت.
از دستنوشتههای مناجاتگونه او با خداوند متعال برمیآید که در او تحولی درونی رخ داده بود و پیوسته خود را در محضر خدا میدید و از اعمال روزانه خود، حساب میکشید. عباس تا قبل از شهادتش دو بار در پیادهروی اربعین در کربلا شرکت کرد و چندینبار برای تعالی روح خود به قم و مشهد مقدس مسافرت کرد.
او در بيست و هشتم بهمنماه سال 1394 دخترعموی خود را به همسری برگزید و عقد موقتی مابین آنها خوانده شد. چند صباحی از دوران نامزدی آنها نگذشته بود که عباس عزم سفر به سوریه کرد و سرانجام برای مبارزه با دشمنان تکفیری در دوم اردیبهشتماه سال 1395 به جبهه مقاومت در سوریه پیوست. شرایط دشوار منطقه سبب شد که او پس از پایان دوره مأموریتش، ماندن را بر بازگشت به ایران ترجیح دهد و هفت روز سخت را در کنار همرزمانش در جبهه مقاومت بگذراند. آخرين مسئوليت او در حلب سوريه فرماندهي گروهان بود.
او سرانجام عصر روز بیستم خردادماه سال 1395 در حالی که بیست و سومین بهار زندگیاش را میگذارند، در روستای هویز در حومه جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از وداع و تشییع باشکوه در دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) به زادگاهش، سمنان آورده شد و پس از تشییع بر روی دستهای مردم شهیدپرور شهرستان سمنان، در صحن حرم مطهر امامزاده علیاشرف(علیهالسلام) به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد!
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#اتمام_کتاب #عزیز_برادرم
#مکتبشهیدعباسدانشگر