eitaa logo
مـکـْــتـَـبُ‌الشُـھـَدا'
785 دنبال‌کننده
105 عکس
49 ویدیو
1 فایل
- مقصد آسمان است ؛ از حوالی زمین باید جدا شد .
مشاهده در ایتا
دانلود
. دل تنها نردبانی‌ست که آدمی را به آسمان می‌رساند و تنها وسیله‌ایست که خدا را می‌بیند✨. شهیدچمران |🌿..
😭😭😭😭 شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک  شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 🌟😔فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم🌟😔
شهید‌ابراهیم‌هادی میگفت‌ اگه میگید الگوتون حضرتِ‌زهراست ‌بآیدکارۍکنید‌ ایشان‌از‌شما راضی باشند‌وحجآبِ‌ شما فاطمی ‌باشد 🕊 🥀
هیچ‌وقت فکر نکن که امام‌ زمان کنارت نیست! پس همه حرفا و شکایتات رو به بگو :) .. و اینو بدون که تا حرکتی نکنی برکتی به سمتت نمیاد ..🙃💛 ــ شهید علی‌اصغر شیردل |
🕊🌷 هـَــــر وَقـــــت مےخـــــوٰاســـــت ؛ □بــــَـرا؎ جـــَــوونــٰـــا ، یـــٰــادگار؎ بِنـــــویسہ، مےنِـــــوشـــــت:↡↡ ⇇"مَـــــن کانَ للّه،کـــــانَ اللهُ لَه" ⇦هَـــــر کہ بــــٰـا خـُــــدا بـــٰــاشَـــــد، خــُـــدٰا بــٰـــا اوســـــت‌𑁍⇨ ◇رَســـــم عٰاشـــــق نیـــــست ، ⇠⇠بـــٰــا یـــــک¹ دِل دو² دلبــَر دٰاشتـــــن... -﴿شَهیـــــد‌محّمــد‌ابـــــرٰاهیــم‌همّـــــت𔘓﴾ 🕊 🪐
شهید عبدالحمید دیالمه: دختر دانشجو از استادش شهید دیالمه سؤالی می‌پرسد. شهید دیالمه سرش را پایین می‌اندازد و جواب می‌دهد. دختر دانشجو عصبانی می‌شود و می‌گوید: مگر تو استاد ما نیستی؟ چرا نگاهم نمی‌کنی؟! شهید دیالمه گفت: اگر به تو نگاه کنم، اونی که باید نگاهم کنه، دیگه نگاهم نمی‌کنه... 🕊
💠 شهید جهان‌آرا: بچّه‌ها اگر شهر سقوط کرد، آن‌ را دوباره فتح می‌کنیم؛ 💢 مواظب باشید ایمان‌تان سقوط نکند! 🌹🕊