Zohr10Moharram1396[05].mp3
9.09M
┄•● ﷽ ●•┄
#روضه جانسوز #عاشورا
او می دوید و من می دویدم ...😭
🎤 #حاج_میثم_مطیعی
#محرم #امام_حسین ع
التماس دعای فرج
*﷽*
#خاطرات_سردار
کارم در ستاد بازسازی عتبات است. اصلا خود حاج قاسم بانی خیر شد. دستخط داد به رئیس ستاد و معرفی ام کرد.
بیست روز قبل شهادت دیدمش. اوج آشوب ها و ناامنی های عراق بود.
نمی دانستم تکلیفمان چیست ، باید کار را ادامه بدهیم یا نه؟ دل نگران پرسیدم : حاجی با این اوضاع عراق تکلیف کارهای ستاد چی میشه؟
جواب داد : یک روز هم نباید کارتون رو تعطیل کنید. این کار برای اهل بیته. ماندگارترین کار همینه که توسعه و باز سازی حرم ها ادامه پیدا کنه ، تا برای حضور زائرا آماده بشه ، مخصوصا برای اربعین.
حاجی تا آخرین لحظه پیگیر بود. ستاد را هم یک عمل کوثرانه و صدقه جاریه می دانست.
راوی : یوسف افضلی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
📸 تصاویر #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #شهید_ابومهدى_المهندس در شب عاشورای حسینی در حرم امام حسین (ع)
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*﷽*
📹 کلیپی از روضهخوانی #شهید_سردار_سلیمانی عصر عاشورا در مهدیه لشکر ثارالله سال ١٣۶٧
#ما_ملت_امام_حسینیم
#در_محضر_شهدا
عصرعاشورا بوده که شاهرخ تحت تأثیر سخنرانی یکی از روحانیون قرار می گیرد.
او نزد روحانی می رودو می گوید که میخواهم توبه کنم ، حاج آقا به او می گوید : گناه تو بزرگ است ، بایدبه پابوس امام رضا(ع) بروی تازمانی که ایشان اجازه ندادند وارد حرم نشوی...
همان روزشاهرخ همراه مادر وبرادرش به مشهد می رود.
برادرش نقل میکرد:
به مسجد گوهرشاد که رسیدیم ، شاهرخ
خودرابه زمین انداخت و شروع کردبه گریستن و به صورت سینه خیزتا نزدیکی ضریح ، خود را روی زمین کشاند.
اماوارد حرم نمی شد. تا این که یک پیرمردی را دید که نمی توانست دستش رابه ضریح برساند ، اوبرای کمک کردن به پیرمرد وارد حرم شد و او را بر دوش گرفت و حدود بیست دقیقه به همان حالت می گریست تااینکه پیرمرد از او خواست تا وی راروی زمین بگذارد.
از همان شب به بعد شاهرخ توبه کرد و دیگر سراغ الکل وکارهای زشت نرفت.
راوی : قاسم صادقی همرزم شهید
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#یاد_عزیزش_با_صلوات
*﷽*
این روزها که میگوییم:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
علمدار نیامد، علمدار نیامد🏴
گاهی هم باید دم بگیریم:
ای اهل زمین مهدی زهرا نیامد
نیامد...💔
اللهم عجلــــ لولیڪ الفرجــ
بحق زینب (س)
*﷽*
#خاطرات_سردار
تکفیریها خیلی نزدیک شده بودند ، آنقدر که تیرهای کلاش می خورد به در و دیوار حرم. غوطه غربی بودیم ، یعنی پشت حرم بی بی زینب (س).
تاب نداشت ببیند به حرم آسیب می رسد.خودش کلاش به دست گرفت ، پا به پای بچه رزمنده ها می جنگید.
وقتی تیر به دستش خورد ، داد همه مان در آمد که "حاجی بر گردید ، حاجی تو رو خدا بر گردید". قبول نکرد. ماند کنار بچه ها.
📚 : سلیمانی عزیز
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
sh10-98-shor1.mp3
5.4M
🥀کشته افتاده به صحرا حسین
بی کس و تنها حسین...
بانوای🎤 :
حاج سید مجید بنی فاطمه