مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه میخوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل میروم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که میگویم جایی #منتشر_نکنید. گفت: همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمیشد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر میکردم حتماً رفتنیام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.
سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونههایش را پاک میکرد، گفت: نمیدانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.
🎙خبرگزاری دانشجویان ایران
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پیروزمندترین انسان در دنیا و آخرت
🔺سخنان شنیدنی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره آنچه «شهید» برای مردم و ملتش به ارمغان میآورد.
همیشه قرآن را به همراه معنی می خواند به همین دلیل وقتی به سوریه رفت برایش قرآن معنی دار گذاشتم و همان قرآنی را که برایش گذاشته بودم پس از شهادتش به دستم رسید.
روایت همسر شهید حمید سیاهکالی مرادی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایستگاه حجاب🧕
👈قابل توجه آقایون
این کلیپ را حتما ببینید د د د
هیچ گاه ندیدم که ما را به کاری امر و نهی کند،
بلکه همیشه غیر مستقیم حرفش را می زد؛ مثلاً، آخر شب می گفت:
"من می روم #وضو بگیرم. در روایات تاکید شده کسی که با وضو بخوابد شیطان به سراغ او نمی آید."
نا خودآگاه ماهم ترغیب می شدیم و به همراه او برای وضو گرفتن حرکت می کردیم.
شهید سید مجتبی علمدار🌷
با خاطرات کوتاه شهدا با ما باشید
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
👆👆👆👆👆👆
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
خداوند مقربترین بندگان خویش را
از میان عشاق بر میگزیند
که گره کور دنیا را
به معجزه عشق می گشایند ...
سید شهیدان اهل قلم
سید مرتضی آوینی🌷
فکر نمیکردم که روزی برسد به این راحتی دل از این دنیا بکنم در ایامی که به آرزوهای دنیویام نزدیک شده بودم ولی خداوند نور هدایت را در قلبم روشن کرده و دیگر به این درک نزدیک می شوم که دنیا پست تر از آن است که بدان دل بست.
شهید علی صادقی🌷
در را باز کردم. ابراهیم بود.
مدت ها بود ندیده بودمش. هر وقت می آمد شهرضا، به ما هم سر می زد.
خیلی خوشحال شدم. احوال پرسی کردم و گفتم: در رحمت باز شده. هم مهمون رسیده، هم بارون می باره.
گفت: ولی اگه این دو تا با هم برخورد کنند، مایه ی زحمتند.
سردار بی سر خیبر شهید
حاج محمد ابراهیم همت 🌷
به همسرش گفتند مبلغی داعش میخواهند تا جنازه همسرت را بدهند ایا راضی هستی معامله کنیم؟
گفت ان چیز که در راه خدا داده ام را پس نمیگیرم...💔
شهیدهادےکجباف🌷
روز سوم عمليات بود. حاجي هم ميرفت خط و برميگشت. آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.
مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نميتوانست روي پا بايستد.
سُرم به دستش بود و مجبوري، گوشهي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائي ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.
سردار بی سر خیبر شهید همت 🌷