اکبر آمد و گفت: مادر! من در سپاه کرمان ثبت نام کرده ام. گفتم چرا در محل خودمان ثبت نام نکرده ای که به هم ولایتی های خودت خدمت کنی؟!
گفت: این جا همه ی افراد آشنا و اقوام می باشند، شاید فردا کسی از من کاری بخواهد و به علت رو دربایستی من نتوانم حق مطلب را انجام دهم، آن وقت به ایمانم لطمه وارد می شود...
ماشین سپاه در اختیارش بود. یک روز گفتم: مرا هم سوار کن و تا آن جا که هم مسیر هستیم برسان. گفت: ماشین بیت المال است نمی توانم شما را برسانم.
#سردارشهیداکبرجهانشاهی🌷