سرلشکر خلبان
#سردارشهید_عباس_بابایی
سعی می کرد ناشناخته بماند
ظهر یک روز شهید بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم برای نماز جماعت به مسجد قرارگاه برویم. ایشان موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی بسیجی پوشیده بود. وقتی وارد مسجد شدیم به ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم، چرا که ایشان سعی می کرد ناشناخته بماند.
در نماز حالات خاصی داشت مخصوصا در قنوت. در برگشت از نماز رفتیم برای نهار. اتفاقا نهار آن روز کنسرو بود و سفر ساده ای پهن کرده بودند. ایشان صبر کرد و آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد. وی آنچنان رفتار می کرد که کسی پی نمی برد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه روست. بیشتر وانمود می کرد که یک بسیجی است.
🎤راوی: سرلشگر رحیم صفوی
در مکتب شهادت
اسطوره های اخلاص
سرلشکر خلبان ، سردار مخلص
عارف الهی ، #سردارشهید_عباس_بابایی🌷
👈 بخاطر خدا مخلص بود
هیچ موقع کسی ندید که شهید بابایی از لباس نو خلبانی یا لباس نو شخصی استفاده کند. او معتقد بود «تا زمانی که در کشور افرادی پا برهنه و محروم هستند، استفاده مسئولان کشور از لباس نو گناه محسوب میشود!»
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
دریغ از فراموشی راه شهدا
👆👆👆👆👆
قابل توجه برای بعضی مسئولین راحت طلب
👈از شهدا درس بیاموزید و به فکر مردم بیچاره باشید
👇👇👇👇👇
لینک کانال مکتب سردار سلیمانی عزیز را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید
برای پیوستن به کانال مکتب سردار سلیمانی عزیز این پیوند را دنبال کنید
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
ارتباط با خادم کانال
@sardar_zakizadeh
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
نصف شب رفتم آسایشگاه تا وضعیت انضباطی سربازها رو چک کنم؛ همینطور که داشتم تو تاریکی قدم میزدم چشمم به پوتینهای یک سرباز افتاد که واکس نزده و خاکی کنار تختش افتاده بود، با عصبانیت رفتم جلو و محکم پتو رو از روش زدم کنار و داد زدم: "چرا پوتینهاتو واکس نزدی؟"
بندهی خدا از شدت صدای من از جا پرید و روی تخت نشست، بعد همینطور که سرش پایین بود گفت: ببخشید برادر، دیر وقت بود که از منطقهی جنوب رسیدم، خونوادهام رفته بودن شهرستان و منم چون نمیخواستم مزاحم کس دیگه بشم، اومدم آسایشگاه، وقتی رسیدم همه خواب بودن و نتونستم واکس پیدا کنم.
صداش برام خیلی آشنا بود، وقتی سرش رو بلند کرد، دیدم جناب سرهنگ بابایی، فرماندهی پایگاه است، بدجوری شرمنده شدم.
سرلشکر خلبان فرمانده نیروی هوایی
#سردارشهید_عباس_بابایی🌷
✅ کمک پنهانی به خدمتکار پیر مدرسه
▪️در دوران تحصیل، خدمتکار پیر مدرسه به دلیل درد پا و کمر، توان نظافت حیاط را نداشت. ناظم مدرسه خبر داد که ممکن است او را اخراج کنند. یک شب، پیرمرد متوجه شد حیاطِ مدرسه بهطور معجزهآسایی تمیز شده است. چند شب بیدار ماند تا راز این اتفاق را بفهمد. نیمهشب دید یکی از دانشآموزان مشغول نظافت است! وقتی نزدیک شد، متوجه شد آن دانشآموز "#عباس_بابایی" است. عباس با چشمانی پایینانداخته گفت: «وقتی شنیدم میخواهند شما را اخراج کنند، گفتم کمکتان کنم تا پیش ما بمانید».
▫️شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی متولد ۱۳۲۹ قزوین، پس از ورود به دانشکده خلبانی در سال ۱۳۴۸ و نشان دادن رشادتهای فراوان در دفاع مقدس، به معاونت عملیاتی نیروی هوایی ارتش رسید. وی در صبح ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ (عید قربان) حین بازگشت از یک مأموریت شناسایی در عراق با هواپیمای اف-۵، در منطقه سردشت هدف تیربار ضدهوایی قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به گلو در کابین عقب هواپیما، در ۳۷ سالگی به شهادت رسید. پیکر این شهید که ۳۰۰۰ ساعت پرواز و ۶۰ مأموریت جنگی موفق داشت، در گلزار شهدای قزوین دفن شد.
#سردارشهید_عباس_بابایی