*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
روز خواستگاریم، سردار سلیمانی، حاج آقا بختیاری، حاج آقا کارنما و عدهای از دوستان علی آمدند.
سردار سلیمانی گفت: علی شهید زنده است، چون در هورترکش خورده به سرش و هفده تا بخیه زده اند.
بعد از شجاعت و مهربانی علی حرف زد و گفت: علی آدم بی چیز است؛ ولی غیرتمند است.
علی جوابش را گرفت و رفت جبهه.
آن موقع مادرش را هم می برد جبهه.
من فکر میکردم آنها چه زندگی جالبی دارند. هم مادر رزمنده است، هم پسر!
📚: همسفر شقایق
#سردار_شهید_علی_شفیعی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
*﷽*
#در_محضر_شهدا
صوت قشنگ علی را فراموش نمی کنم. پیش از آنکه وارد خانه شود، قرآن تلاوت می کرد. وقتی صدایش را می شنیدم، از پله ها پایین می رفتم و در را به رویش باز می کردم💞
بعد از هر نماز قرآن می خواند. صدایش دم صبح شنیدنی تر می شد. چنگ می انداخت به قلب آدم و او را زیر و رو می کرد.
وقتی که می خواست به جبهه برود پرسید: فاطمه پشیمان نیستی از اینکه با من ازدواج کرده ای؟
گفتم: چطور شده؟
گفت: امروز یا فردا می روم جبهه، به احتمال زیاد شهید شوم. برایت سخت نیست؟
گفتم: خودت بهتر می دانی، ولی از شهادت حرف نزن، من تازه برادرم شهید شده...
برایم سخت نیست، برای اینکه من هم دوست دارم به مملکتم خدمت کنی.
📚:همسفر شقایق
#سردار_شهید_علی_شفیعی
#یاد_عزیزش_با_صلوات