eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🕊 در وصیتنامه اش نوشته بود: من کجا و شهدا کجا خجالت میڪشم مانند شهدا وصیت ڪنم من ریزه خوار سفره آنها هم نیستم ! ‌ ‌‌شهید دهه هفتادی #مدافع_حرم #شهیدعباس_دانشگر
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید ‍ تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش گفت : حاجی گفتش: جانم گفت : حاجی اجازمو بده برم سوریه حاجی گفتش: میزارم ولی الان نه گفت حاجی دارم زمین گیر میشم حاجی بذار برم (میترسید عشق به خانومش باعث شه نره برای دفاع از حرم) مدافع حرم
*﷽* در مکتب شهادت در محضر شهدا عباس در آخرین روزهای قبل از رفتنش می گفت بعضی‌ها می‌گویند کسانی باید به جنگ‌ بروند که تجربه داشته باشند ولی در این جنگ مانند دفاع مقدس، جوانان خط شکن لازم است وعباس یکی از این جوانان خط شکن و فدایی بود. تنها ۴۰روز قبل از اینکه به سوریه اعزام شود نامزد کرده بود. تقریباً ۴۰ روز بعد از اعزام هم به رسید. میگفت این همه شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی فضای شهر را پر کرد‌ه‌اند، اما خودمان باید دیندار باشیم. اینکه توانستیم دیندار بمانیم یعنی به مرزشهادت رسیدیم و شهیدیم. پس باید مراقب باشیم ایمانمان را از دست ندهیم شهید مدافع حرم یاد عزیزش با صلوات
یک چفیه زیتونی رنگ قشنگی داشت که به گردنش می‌انداخت و در نماز جماعت صبح شرکت می‌کرد. دوست داشت در مسجد و در بین دانشجوها باشد. بعضی از شب‌ها به فرماندهان و مربیان در آموزش رزم شبانه کمک می‌کرد و تا پاسی از شب مشغول آموزش بود پس از ساعت‌ها پیاده‌روی و خستگی باز نماز صبحش را در اول وقت می‌خواند.... 🌷
🕊 🌷 یک شب در شهر گوراب زرمیخ از توابع شهرستان صومه سرا بودیم. یادواره نود شهید بود‌. سردار اباذری سخنرانی کرد بعد از مجلس برای استراحت به یک آپارتمان رفتیم که یک طبقه آن در اختیار ما بود. سردار در یک اتاق استراحت کرد و من در هال خوابیدم. عباس هم در یک اتاق دیگر استراحت کرد. ساعتی گذشت خوابم نمی برد دیدم عباس وضو گرفت در آن اتاق خلوت مشغول نافله نماز شب شد تصورم این بود تا صبح نخوابید. صدای نماز شب و قرآن خواندن او را شنیدم. بعد از شهادتش متوجه شدم او دنبال چه هدف بزرگی بود. 📚: آخرین نماز در حلب 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
وچشمانی که دربرقِ نــــــگاهش روشنائی بود و حرفهائی که در هر واژه اش صد آشنائی بود. قسم به نام آن مردانی که متولد شدند برای تغییر در باورها...🌷🕊 🌷
🕊 🌷 می‌خواهم عوض بشوم ؛ همه ی زندگی ام را عوض بکنم... می‌خواهم آن کسی باشم که دوست دارم نه آن چیزی که یک ذهن ِمریض از من ساخته است. هرگز از تاخیر و دیر شدن به آرزوهایم نا امید نمی‌شوم زیرا بخشش ِالهی به اندازه نیت است.] 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊 🌷 با عباس از تهران به سمت قم حرکت کردیم. وقتی به حرم مطهر رسیدیم و چشممان به ضریح مطهر افتاد، عباس گفت: احمد زرنگ باش، هرموقع میری زیارت با یه درخواست برو و مطمئن باش که رد نمی‌کنن! گفتم: عباس تو چی می‌خوای؟! گفت: پرواز :) 🎤راوی: آقای حزبا همکار شهید