eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
در دانشگاه جبهه‌ها در کلاس شهادت #مدارک_دانشگاهی_شهدا مدرکهای دانشگاهیشان را نادیدہ گرفتند، رفتند تا من و تو مدرک دانشگاهیمان را با #نشان_وطن تحویل بگیریم... #شهید_مصطفی_چمران (دکترای فیزیک و پلاسما از دانشگاہ کالیفرنیا) #شهید_حسن_باقری (رتبه ۱۰۶ علوم انسانی حقوق قضایی دانشگاہ تهران) #شهید_مهدی_زین_الدین (رتبه ۴ دانشگاہ شیراز تجربی) #شهید_محسن_وزوایی (رتبه ۱ شیمی دانشگاہ صنعتی شریف) #شهید_احمدرضا_احدی (رتبه اول کنکور پزشکی سال۶۴) ️ #یادمان_باشد.... چه کسانی را از دست دادیم ... تا چه چیزهـایی بدست بیاوریم ... نکنه شرمنده شهدا بشویم کجایند مردان بی ادعا کجایند شهیدان راه خدا یاد امام و شهدا #صلوات
در مدرسه عشق تو کلاس شهادت پای درس شهدا موضوع: همسرداری شهدا معلم مربوطه: سردار عشق #شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور لشکر علی بن ابیطالب #سبک_زندگی_شهدا 💞ظرف های شام معمولاً دو تا بشقاب و یڪ لیوان بود و یڪ قابلمه.وقتی می رفتم آنها را بشویم، می دیدم همانجا در آشپزخانه ایستاده، به من می گفت: #انتخاب ڪن، یا بشور یا آب بڪش 💞به او می گفتم: مگر چقدر ظرف است؟ در جواب می گفت: هر چه هست، #با_هم می شوییم. 💞یڪ روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند. همه با هم سر سفره نشسته بودیم. 💞من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذایش #نزده تا من برگردم. کجایند مسئولین بی ادعا کجایند مردان خوب خدا کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا مهدی جان روحت شاد و یادت تا ابد در قلبهای ❤️ ما جاودان باد شادی روحش صلوات لحظه به لحظه با خاطرات شهدا در کانال👇 سبک زندگی شهدا @sabkezendegishohada #عشق_فقط_شهدا ❤️❤️🕊🕊❤️❤️
👈سیره عملی شهیدان #فرمانده_با_اخلاص 👉 سال ۱۳۶۲ در ادامه عملیات خیبر در جزیره مجنون، مي‌خواستيم بهمراه بچه‌های اطلاعات و تخریب لشکر ١٧ علي‌بن ابيطالب(ع) عکس بندازیم یکی از بچه ها گفت : خوبه که به "آقا مهدی" هم بگیم بیاد با ما عکس بندازه ! من و یکی از بچه‌ها رفتیم دمِ سنگر صداش زدیم و گفتیم : ببخشید می‌خوایم عکس بندازیم با توجه به مشغله کاری که داشت رفت تو سنگر و پیراهنش رو کرد داخل شلوارش ، خودش رو مرتب کرد فانوسقه‌ش رو مرتب کرد پوتینش رو پوشید اومد بیرون بعد گفت: کو دوربینتون ؟ گفتيم : دم سنگرِ تخریب می‌خوایم عکس بندازیم ! حدوداً ٥٠متر اون طرف‌تر بود. تو اون شرایط عملیاتی که هرلحظه امکان بود گلوله بیاد اومد اونجا وایستاد عکس انداخت ! بعد از چند دقیقه‌ای یک خمپاره اومد نزدیک جایی که عکس انداختیم اصابت كرد كه اتفاقاً من بدجور مجروح شدم و سه چهار ماه درمانم طول کشید و این شد یه خاطره از اخلاصِ #شهید_مهدی_زین_الدین ما می خواستیم عکس با فرمانده لشگر بندازیم باید می‌رفتیم دمِ سنگر فرماندهي نه ایشون بیاد دمِ سنگر تخریب ! و ایشون با متانت و خوشرویی قبول کرد و به ما هیچی نگفت ... ✍ راوی : حاج حسین کاجی کجایند مسئولین بی ادعا کجایند مخلصین راه خدا دریغ از فراموشی لاله ها 🌷🌷🌷❤️🌷🌷🌷
هر گاه شب جمعہ شهدا را یاد ڪردید آنها شما را نزد اباعبدالله یاد مےڪنند . 🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین 🌷 باز آینہ و چای و اسپند و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات ♥ @masoodzakizadeh ♥️
#شهید_مهدی_زین_الدین #تواضع موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. سر که بلند کردم، دیدم آقامهدی زین الدین، فرمانده لشکر هفده علی بن ابیطالب (ع) توی صف ایستاده، به احترامش بلند شدم. خواستم با احترام بیاورمش جلوی صف. اشاره کرد، نیامد و ایستاد تا نوبتش بشود. موقع رفتن، بدرقه اش کردم. بعد به او گفتم: «آقامهدی، وسیله هست تا شما را برسانند؟ » گفت: «آره! » هر چه نگاه کردم، ماشینی آن دور و بر ندیدم. رفت سمت یک موتورِ گازی تا سوار بشود. رفتم کنارش، گفت: «مال خودم نیست، از برادرم قرض گرفتم» 📚 یادگاران
الگوهای شهادت دفترچه خاطرات📝 ✍ تازه وارد بودم. عراقى ها از بالاى تپه ديد خوبى داشتند. دستور رسيده بود كه بچه ها آفتابى نشوند. تو منطقه مى گشتم، يك جوان بيست و يكى دو ساله، با كلاه سبز بافتنى روى سرش، رفته بالاى درخت، ديده بانى مى كرد. 💢صدايش كردم «تو خجالت نمى كشى اين همه آدمو به خطر ميندازى؟» آمد پايين و گفت «بچه تهرونى؟» گفتم «آره، چه ربطى داره؟» ♻️گفت «هيچى. خسته نباشى. تو برو استراحت كن من اين جا هستم.» هاج و واج ماندم. كفريم كرده بود. برگشتم جوابش را بدهم كه يكى از بچه هاى لشكر سر رسيد. ☘هم ديگر را بغل كردند، خوش و بش كردند و رفتند. بعدها كه پرسيدم اين كى بود، گفتند «مهدى زين الدين.» 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 اینجا محفل دلدادگان شهداست 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
*﷽* به عنوان یک رزمنده و خدمتگزار ، اولین بار که با چهره ی زیبا و دلاور شهید زین الدین رو به رو شدم واقعا معنویت از چهره اش می بارید. یک موتور از این موتورهای هوندای ۱۲۵ داشت ، وی با همین موتور از دزفول راه می افتاد ، این جبهه ها رو یکی یکی سر می زد و بر کار گروههای شناسائی که خود از دهلران تا دزفول راه اندازی کرده بود. نظارت می کرد. مکتب سردار سلیمانی @maktabesardarsoleimani
*﷽* یک بار از مدرسه که برگشتم به خانه. دیدم لباس هایش را شسته ، آویزان کرده و چون لباس دیگری نداشته ، چادر من را پیچیده دورش ، دارد نماز می خواند. اینقدر خجالت کشیدم و خودم را سرزنش کردم که چرا خانه نبودم تا لباس هایش را بشویم. نمازش که تمام شد احساس من را فهمید. گفت : آدم باید همه جورش را ببیند! 📚 : نیمه ی پنهان ماه
💌 چند روز قبل از شهادتش از سردشت می رفتیم باختران بین حرفاش گفت بچه ها من دویست روز روزه بدهکارم تعجب کردم گفت : شش ساله که هیچ جا 10 روز نموندم که قصد روزه کنم وقتی خبر رسید شهید شده توی حسینیه انگار زلزله شد کسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد توی سرو سینه شان می زدند چند نفر بی حال شدند وروی دست بردنشان آخر مراسم عزاداری آقای صادقی گفت : شهید به من سپرده بود که دویست روز روزه قضا داره کی حاضره این روز ها براش روزه بگیره همه بلند شدند و نفری یک روز هم روزه گرفتند می شد ده هزار روز روزه.
ایستگاه شهدا 🌷 ‍ ‍ ‍ 🇮🇷مـدارڪــ دانشگاهے شهــــدا ‍مدرڪـهاے دانشـگاهیشان را نادیدہ گرفتند ، رفتند تا مـن و تــو مـدرڪ دانشــگاهیمان را با نشــان وطـن تحویل بگیریم ... (دڪتراے فیزیڪ و پلاسما از دانشگاہ ڪالیفرنیا) (رتبه ۱۰۶ علوم انسانے حقوق قضایـے دانشگاہ تهران) (رتبہ ۴ دانشگاہ شیراز تجربـے) (رتبه ۱ شیمے دانشگاہ صنعتے شریف) (رتبہ اول ڪنڪور پزشڪے سال۶۴) ️ یادمان باشد ! چہ ڪســانے را از دست دادیــم ... تا چہ چـیزهـایے بدست بیاوریـم ... 🦋🦋🦋
معتقد بود کسی که از نظر علمی بالاتر باشد، می تواند موثر تر باشد. می گفت: اگر جنگ تمام شود و شهید نشوم، اولین کاری که می کنم، ادامه تحصیل است...
🕊 🌷 اگر با مهدی نشسته بودیم و کسی قرآن لازم داشت، نمی‌رفت این طرف و آن طرف را بگردد. می‌گفت: آقا مهدی! بی زحمت اون قرآن جیبیت رو بده!