eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
7.4هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
#عاشقانه_شہدا 🌹 «روح‌اللہ براے من هديه امام رضا(ع) بود. 😊 همسري كه امام هشتم به آدم هديه دهـد و امام حسين(ع) او را بگيرد وصف نشدني است. ❤️ من عروس چنين مردے بودم.😍 با بچه‌هاي دانشگاه رفته بوديـم مشهد آنجا براي نخستين بار براي ازدواجـم💍 دعا كردم. گفـتم: يا امام رضـا(ع) اگر مردے متدين و اهل تقوا به خواستگاري‌ام بيايد قبول مي‌كنم. يك ماه بـعـد از اينكه از مشهد برگشتيم روح‌الله آمد خواستگاري‌ام.💐💚 #شهید_روح_الله_قربانے🌸
در مکتب شهادت #عاشقانه_شهدا {ماه عسل پس از 12 سال!} سال 88 سعادت زیارت ضریح شش گوشه ی امام حسین(ع) نصیبمان شد. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم . بچه ها را در آن سفر همراه خود نبردیم. آنها را به پدر و مادر سپردیم و راهی شدیم . یک سفر عاشقانه زیبا..در این سفر از توجه های زیاد جلیل و محبت های فراوانش نسبت به من باعث شد تا تمام افراد کاروان فکر کنند که ما برای ماه عسل به کربلا آمده ایم . خنده ام گرفته بود که بعد از 12 سال زندگی مشترک همه این فکر را می کنند.  #شهید_جلیل_خادمی #یادش_باصلوات 💞💞💞♥️💞💞💞
#عاشقانه_شهدا 🌸 معتقد بود که خانم خانه نباید سختی بکشد. هیچ وقت اجازه نمی داد خرید خانه را انجام بدهم 🌸 به من می گفت: فکر نکن من تو را در خانه اسیرکرده ام، اگر می خواهی بروی در شهر بگردی، برو؛ ولی حاضر نیستم تو حتی یک کیلو بار دستت بگیری و به خانه بیاوری. 🌸 وقتی می آمد خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم. لباس بچّه را عوض می کرد. شیر براش درست می کرد. سفره را می انداخت و جمع می کرد. پا به پای من می نشست لباس ها را می شست، پهن می کرد، خشک می کرد و جمع می کرد. #قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم‌_همت 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 😍 💕قهر بودیم، درحال نمازخوندن بود💕 💕نمازش که تموم شد، هنوز پشت به اون نشسته بودم...و کتاب شعرشرو برداشت و با یه لحن شروع کرد به خوندن... ولی من باز باهاش قهر بودم!!!!! کتابو گذاشت کنار...بهم نگاه کردو گفت: غزل تمام... نماز تمام... دنیا مات... سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! باز هم بهش نگاه نکردم....!!! اینبار پرسید: ؟؟؟😍 سکوت کردم.... گفت : "عاشقم گر_نیستی لطفی بکن نفرت بورز 😊 بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم میکند ..." . دوباره با لبخند پرسید: عاشقمـــــی مگه نه؟؟؟؟؟☺️ گفتم: نـــــــه!!!!! . گفت: لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری ... که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ...😊 . زدم زیر خنده و روبروش نشستم.... دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه...😍 بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم... خدارو شکر که هستی....☺️ راوی:مرحومه ملیحه حکمت  🌷🌷
#عاشقانه_شهدا #زندگی_به_سبک_شهدا #خدا_عاشقش_شد... اوایل #ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد ، می دیدم که بعد از نمـاز از خدا #طلب شهادت می‌کند... نمازهایش را همیشه #اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد، دیگر تحمل نکردم ، یک #شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این #خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهیــد می شی! حتی جلوی #نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم #نماز شب نخواند ! پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندیــد و گفت: کاری‌و که #باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو #برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری #امام زمان هم راضی تره ... بعداز مدتی برای #شهادت هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید #عاشقم بشه تا به شهـــــــادت برسم ... گفتم : حالا اگه تو جوونی #عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! ✍ به روایت همسر شهید #فرمانده_حسین #پاسدار_مدافع_حـرم #شهید_مرتضی_‌حسین‌پور شادی روح مطهرش صلوات •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#عاشقانه_شهدا💞 ♥️محمـد آقا با برادرم دوست بود و با هم #هیئت می‌رفتند☺️ خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلےتمایل داشتند وصلتے💞 صورت بگیره. اما چون فاصله سنے‌من و #محمد آقا زیاد بود قبول نمے‌کردم😕 ♥️من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶ 📆 محمد آقا تو سفرے که به کربلا داشته در حرم #حضرت_عباس (ع) #متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر #مؤمن و محب اهل‌بیت (ع) را می‌خواد👌 ♥️️همزمان با این موضوع #بـرادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر💬 کنم نمیدونم چیشد که #موافقت کردم که بیاد☺️ ♥️از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و #صلاحه پیش روم بذاره😇 وقتے محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از #کربلا برگشته بود💐 ♥️اول صحبت‌هامون یه روایت برام گفت: « نجات و رستگاری در راستگویی است.» تا این حرف رو شنیدم یه کم #دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد😇 ♥️گفت من #خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو می‌بخشه😍 و همسری خوب و مهربان دارم، ولےهمه این چیزها رو میگذارمو #شهادت در راه خدا رو انتخاب می‌کنم✅ خواب‌های محمد آقا همیشه #رؤیای_صادقه بود.... #شهید_محمد_پورهنگ🌷 #طلبه_شهید_مدافع_حرم شادی روح مطهرش صلوات
‍ ‍ 🌹 همیشـہ تو کاراے خونـہ کمکم میکرد😇 میگفت "با کمک کردݧ بـہ تو از گناهام کم میشه...💕 گاهـے کہ جر و بحثـے بینموݧ میشد😠 سکـوت میکردم تا حرفاشـو بزنہ و عصبانیتش بخوابـہ🙃 بعدش از خونہ میزد بیروݧ🚶 و واسم پیام عاشقـونـہ میفـرستاد😍 یا اینکہ از شیرینـے فروشـے🍰 شیرینـے میخرید و یـہ شاخـہ گـل🌹 هم میذاشـت روش و میـاورد بـرام💚☺️ 🌹 شادی روح مطهرش صلوات
*﷽* 💞 زیاد دونفری داشتیم. برای هم سخنرانی می ڪردیم و چاشنی اش چند خط هم می خواندیم، بعد چای ، نسڪافه یا بستنی می خوردیم. می گفت: این خوردنیا الآن مال هیئته! هر وقت چای می ریختم می آوردم، می گفت: بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چاے خورده باشیم! راوی: همسر شهید
*﷽* 💞 میگفت: بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب اجازه نمیده. منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت... اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو... پس چی میشد... لحظه آخر بهش پیامک زدم ، گفتم: راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت باشه... منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم. تو فقط دعا کن... کاش میدونستی چه محکمی هستی... تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم مهرتان سنجیده ام خوبان فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری... 💕💞💕
*﷽* 💞 ماه عسل ما هم به اتفاق عباس و زنش رفتيم مـشهد. از پـابوس امـام رضا (ع) كه به هتل برگشتيم ؛ زنگ تلفـن بـه صـدا درآمـد. سـريع لبـاس پوشید. گفتم : كجا ميری؟! زنت را نميبری ؟! گفت : نه ، پيش شما بمونه ! من ميرم بوشهر پدرم پرسيد :يعنی اينقدر واجبه ؟ گفت : دفاع از خاك ميهن به همه واجبه؛ حتی از مـاه عـسل ازدواج هم واجبتره!
💞 ﺷﺎﻳـﺪ بهترین لحظہ هایے که با ﻫـﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻴم🍃 نمازای دو نفره مون بود... ﺍﻳݧ کہ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑهش ﺍقتدا ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﺍﮔہ ﺩﻭﺗﺎیے² کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺍﻣﻜﺎن ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮنیم✨ منطقـه کـہ میرفت ... تحمـل خونہ💒° بدون حمید واسم سخت بود😓 "وقتے تو نباشے چہ امیدی به بقایم این خانہ‌ی بےنام و نشان سهم کلنگ است.. 🎤روای: همسر ♥️🕊
😍 🔻همسر‌شهید‌حججی: موقع‌پرو‌لباس‌مجلسی‌یواشکی‌بهم‌گفت: «هنوز‌نامحرمیم! تا‌بپسندی‌بر‌می‌گردم.» رفت‌و با سینی‌آب‌هویچ‌بستنی‌برگشت.🍺 برای‌همه‌خریده بود‌جز‌خودش.گفت میل ندارم. وقتی‌خیلی‌اصرار‌کردیم‌مادرش‌لو داد‌که‌روزه‌گرفته‌است. 👌 ازش پرسیدم:«حالا‌چرا امروز؟» گفت: «می‌خواستم‌گره‌ای تو‌کارمون‌نیفته‌ وراحت‌بهت‌برسم.»❤️ *مثل شهدا باشیم*