پدر شهید با عده ی زیادی از مردم سریش آباد به آغ بلاغ می روند برای تماشای تعزیه معروف آنجا! شهید خیرالله چنان از برگزاری تعزیه خوشش می آید که اگر مردم نفری یکی دو تومن به برگزارکنندگان تعزیه می دادند، او پنجاه تومن می دهد. ولیکن مسئول تعزیه خوانها جو گیر می شود و در آخر مراسم برای سلامتی شاهنشاه معدوم دعا می کند که در اینجا ورق بر می گردد.
شهید عصبانی می شود و با تشر می گوید فلان فلان شده تو خجالت نمی کشی به آن #ملعون دعا می کنی؟ زود باش پولم را پس بده تو لایق این پول نیستی . شاه در شهرها آدمهای بی گناه را می کُشد و تو داری #دعا می کنی؟!!
در همین جاست که همولایتی ها پدر شهید را به زور از معرکه برداشته و پا به فرار می گذارند.
🎤راوی:حاج اصغر قنبری
شهید خیرالله مومنی🌷