یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: #بپر بغل بابا
و فاطمه به #آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من #اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان #حل بود.
#توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا #مواظب ما هست.
✍به نقل از همسر شهید
شهید مدافع حرم
مصطفی صدر زاده
یڪبار دیدم دسٺ محمدهادے
بهطور خاصے سوخته
دهروز بعد دوباره محمدهادے را دیدم
بعد از گذشت دهروز
هنوز دسٺش التیام نیافتهبود...
به او گفټم:
این زخم پشٺ دستت برای چیه؟
نمےخواست جواب بده
و هے موضوع را عوض میڪرد
اما بالاخره قضیه را فهمیدم...✨
گفت:
مدٺها قبل در یڪشب
بسیار اذیت شدم
شیطاݧ به سراغ من آمدهبود
من هم تنها چارهاے ڪه
به ذهنم رسید سوزاندݧ دستم بود...🔥
#شهید_محمدهادےذوالفقارے🌸
شادی روح مطهرش صلوات
❣بسم رب الشهدا ❣
✨❤️ شهدا چه می گفتند ؛
❣ شما ای انسان ها خودرا از بند هوی هوس رها کنید
و به جمع عاشقان بپیوندید زیرا زندگی بدون عشق به الله نابود شدن است
و انسان عاشق این جهان را به مانند دخمه ای تنگ وتاریک می داند وزمانی که از این حهان هجرت می کند خود را رهاشده می یابد
💌 شهید حشمت الله قلی 🌷
یادمان باشد
#سه_شنبه_های_مهدوی
یاد کنیم از شهدایی که سرباز امام زمان بودند.....
❇️من برای #امام_زمانم کار میکنم
داشتم همراه حاج مهدی می رفتم صدای زوزه خمپاره که آمد خودم را پرت کردم روی زمین!!!
وقتی بلند شدم دیدم حاج مهدی چند قدم جلوتر از من است و دارد به راهش ادامه میدهد‼️
وقتی بهش رسیدم رو کرد به من و با لحن متفاوتی گفت:👇
از خمپاره میترسی⁉️
رمز #پیروزی در جنگ #شجاعت و نترسیدن از دشمن و آتش دشمن است!!!
گفتم:
وقتی #شهدا را برای تشییع میآوردند بعضیها میگویند تو توی #جبهه کاری نمیکنی‼️
و دیگران را میفرستی جلو تا خودت کشته نشوی⁉️
گفت:
✅من برای اربابم #امام_زمان (عج) کار می کنم.
اگر ارباب من را قبول کند که #شهید میشوم و اگر قبول نکند که...
بگذار مردم هرچی میخواهند بگویند.
#شهید_حاج_مهدی_کازرونی
به راستی چه خوب ارباب قبول شان کرد مگه نه؟
🌾ازدواج مهدی باکری مصادف با #شروع_جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت😟 او بود. دو روز بعد از عقد💍 به #جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت #جهاد_سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
🌾مهدی در مدت مسئولیتش به عنوان #فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گستردهای را در برقراری امنیت✊ و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیتهای #شبانهروزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی💥تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی👹 و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی #جبههها شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
امیر حسین را بردیم منزل حاج آقا آیت اللهی برای خواندن اذان و اقامه در گوشش.
از حرف هایی که رد و بدل می شد می شنیدم که محمد حسین گفت "دو روز دیگه میرم ماموریت حاج اقا دعا کن شهید بشم" حاج اقا دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و گفتند "انشالله خدا شما را به موقع ببرد مثل شهید صدوقی، شهید دستغیب."
بهش گفتم "دیدی حاج آقا هم موافق نبود حالا شهید بشی" سری بالا انداخت گفت "همه این حرف ها درست ولی لذتی که علی اکبر(ع) امام حسین (ع)برد ، حبیب نبرد ...
#عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
شادی روح مطهرش صلوات
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
وصيت شهيد مدافع حـــ☘ــرم اسماعیل خانزاده به دخترش :
اي دختر عزيزم💖
، جگر گوشه بابا💕 ، خيال نكن من بيخيال تو بودم😔 ، بدان كه بابا تو را بينهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم بابا لحظه اي از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگي در ياد تو خواهم بود ولي اگر دوست داري بابا هم از تو راضي و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر ديني است و اگر روزي حافظ قرآن شدي به ياد من هم باش❤️ و براي شادي روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب ها كه براي من آيه الكرسي مي خواندي بيا سر قبر بابا بخوان .💔
#یارقیه_بنت_الحسیـــــــن😔 💞
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سبک زندگی شهدا
یاد زنان شهیده دفاع مقدس گرامی باد
دفترچه خاطرات شهیده فاطمه نیک🌷
لقمه حلال👉🏻
به لقمهی حلال خیلی دقت داشت. میگفت: « لقمه که حلال باشد، بچه خود به خود در راه خیر قدم بر میدارد». کشتیهایی که به جزیره میآمدند، گندم رایگان میآوردند. مردم میرفتند و میگرفتند؛ اما او هرگز نمیرفت. به پسرها هم اجازه نمیداد بروند. میگفت: «لقمه باید از عرق کارگری باشد».
📚تعبیر یک خواب، ص 42
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
رسول خدا ص فرمودند
درآمدت را پاك كن تا دعایت مستجاب شود؛ زیرا هـرگاه آدمى لقمه حرام به دهان خود ببرد، تا چهل روز دعایى از او پذیرفته نخواهد شد.
مستدرک الوسائل، ج 5، ص 217
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷باشهدا🌷
تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید
عرق کرده بود
گفتم چی شده
گفت یک ساعته دارم با حضرت زهرا(س) حرف میزنم
بعد سرشو انداخت پایین وگفت:
من روز شهادت بی بی شهید میشم
در هفتمین روز از عملیات کربلای5 دقیقأ روز شهادت حضرت زهرا(س) داشت نماز صبح میخوند
توی قنوت نماز بود که ترکش پهلویش رو شکافت
🌷شهید علیرضا هاشم نژاد🌷
شادی روح مطهرش صلوات
#خـــاطرات_شهدا
صاحب خانه ما زنی باتقوا بود که معلم قرآن بود و جلسات معنوی برگذار می کرد.
با اینکه مادرمان زنی معنوی و مومن بود ، و در ایام بارداری ابراهیم به سر می برد ، بسیار معنوی تر شده بود و دائما قرآن می خواند و دعا و ثنا می گفت. این ها همه بر ابراهیم تاثیر داشت. ابراهیم شب 21 ماه رمضان متولد شد.
این ها همه تقارنی هدفمند بود تا ابراهیم از دوران جنینی ، با محبت الله و آل الله خو بگیرد و این سرمایه را تا کانال کمیل ، به همراه ببرد و آن را با روی سپید تقدیم به حضرت الله کند.
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#تلنگر
دو ماه بود خبری از او نداشتیم !
مادر گفت ، پاشو برو ببین این بچه چی شد؟ ، زنده است یا مرده؟
گفتم ، کجا بروم؟ کار و زندگی دارم ؛ جبهه یک وجب دو وجب نیست که از کجا پیدایش کنم؟!
رفته بودیم نماز جمعه !
امام جمعه آخر خطبه ها گفت ، حسین خرازی را دعا کنید !
مادر گفت ، حسین مارو می گفت؟!
گفتم ، چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟!!!
به هیچکس نگفته بود فرمانده لشکر اصفهان است !!...
#سردارشهیدحاج_حسین_خرازی
فرمانده لشکر امام حسین اصفهان
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#سیره_شهدا
بهرام فرد معتقد به اسلام و علاقمند به خدمتگزاران جمهوری اسلامی و عاشق امام بود ، بیشتر وقتها روزه میگرفت و به مادرش که از ایشان سوال کرده بود چرا اینقدر به خودت فشار می آوری و شبها نماز و روزها را روزه میگیرید میگفت ،
با عبادت انسان کامل میشود و قابل شهادت میگردد .
در میان اقوام همیشه بیشتر سکوت ملایمی داشت و بیشتر عمل می کرد تا حرف....
#شهیدبهرام_پوراسفندیاری
📕 پلاک 10
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#خاطرات_شهدا
محمد حسن در نیمه شعبان ، مهمان خانه ما بود ، آمد برای خداحافظی ، گفت تشنه ام ، برایش آب آوردم ، وداع سختی بود ، حس می کردم بازگشتی نخواهد بود .
گفتم ، حسن ! ، برایت رفتیم خواستگاری ، دختر خانم منتظر است !!
گفت ، خواهرم ! ، اگر من برنگردم ، چرا یک خانواده دیگر را منتظر و نگران بگذارم ، اگر از این عملیات برگشتم ، چشم !!
تا سر کوچه همراهیش کردم به زور ازم جدا شد .
به مادرم گفته بود ، مادر اگر برنگشتم حلالم کن و مرا فدایی علی اکبر کن ، نکند گریه کنی !؟
مادر پرسیده بود ، چرا این کارها را می کنی !؟
حسن گفته بود ، می خواهم رضایت خاص شما را بگیرم ، و پدرم می گوید ما راضی هستیم....
#شهیدمحمدحسن_حسنیان
📕 پلاک 10
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⭕️ تا آخرین نفس
🔹 سخنرانی هایش همیشه صریح بود و بی حاشیه. میگفت: «لایُکَلِّفُ اللهَ نَفساً الّا وُسعَها» را درست ترجمه نمیکنند متاسفانه. این که به قدر توانتان کار کنید، معنایش این نیست که یک پاسدار از صبح تا شب کار کند، عملیات کند، خسته که شد به این آیه پناه ببرد.
🔸 معنی توان این است که پاسدار باید آنقدر کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره به هوش آمد، باز به کار ادامه دهد.
🔺 مگر با این وضع میشود به درجه ی سربازیِ امام زمان رسید؟ مگر میشود اینطور منتظر واقعی بود و دعای فرج خواند؟!
📢 شهید مهدی باکری به روایت طیب شاهینی
📚 کتاب ۱۴ سردار
هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زیادند اشخاصی که از #اسلام دم میزنند
💢امام خمینی(ره): لکن وقتی که به عملشان رسیدگی میشود صد در صد، مخالف اسلام است. زیادند اشخاصی که از ملت و از ملیت دم میزنند، لکن وقتی که به قدرت میرسند بر خلاف ملت و بر خلاف ملیت عمل میکنند
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
راه امام
کلام امام
🔰#انقلاب به هیچ گروهی بدهکار نیست
💢انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و #لیبرال ها میخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.
📅 امام خمینی(ره) | ۳ اسفند ۱۳۶۷
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تلنگر
شب عملیات فتح المبین با گریه میگفت ،
یوسف فاطمه (س) !
من شرم دارم از روز قیامت که من سر به بدن داشته باشم و تو نه ،
از تو خجالت میکشم که سر داشته باشم ،
وصیت کرده بود در همان قبری دفنش کنند که خودش کنده بود
قبر را که باز کردند دیدند قبر کوچکتر از حد معمول است ! ،
بدنش که برگشت ، راز این کوچک بودن قبر را فهمیدند !
سر در بدن نداشت ،
ترکشهای خمپاره سر او را با خود برده بود...
#سردارشهیدشیرعلی_سلطانی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
سردار شهید مهدی باکری
فرمانده لشکر 31 عاشورا
برای عروسی از هیچ کس، هیچ هدیهای نگرفتیم. فکر کردیم «چرا باید بعضی از وسائل تحمیلی وارد زندگیمان شود؟» تمام وسایل زندگیمان همین بود؛ دو تا موکت، یک کمد، یک ضبط صوت، چند جلد کتاب و یک اجاق گاز دو شعله کوچک. با هم قرار گذاشتیم فقط لوازم ضروریمان را بخریم نه بیشتر.
📚شام عروسی، ص51
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مقام معظم رهبری
یکی از موجبـات سعادت خـانواده ها و اشخاص، این است که تقیدات زائد و تجملات زیادی و پرداختن بیش از اندازه به امور مادی، از زندگی ها دور شود.
📚مطلع عشق، ص98
Shab02-Arbaeen93[03].mp3
8.05M
رزق شبانہ
بشنویم🎧
#مداحی
🍃🌿🍃🌿🍃
بهونه میگیره دل
به یاد #حرم تو
کرب و بلا نبری #آقا
حاشا به کرم تو
#شام_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#به_تو_از_دور_سلام
#به_حسین از طرف وصله ناجور سلام
🍃🌹
#پیادهروی_اربعین
در سال 91به پیاده روی اربعین رفتند.در حالی که با کاروان رفته بود می گفت سعی می کردم جدا از گروه حرکت کنم و مداحی گوش می دادم و می گفت آنجایی که پایم درد می گرفت به یاد بچه های امام حسین گریه می کردم😭
هر لحظه خود را در صحنه حرکت کاروان از کربلا به شام می گذاشتم و به یاد امام حسین و اهلش با گریه حرکت می کردم.😭
سال بعد می خواست دو مرتبه عازم #کربلا شود، اما هزینه سفرش را به خانواده ای که نیازمند بودند تقدیم نمود☺️ و همان شب خواب دیده بود در کربلا مشغول زیارت می باشد.✨
شهید مدافع حرم حسین امیدواری
شادی روح مطهرش صلوات
#کرامت_ناب
🌹ناظرند بر ما...🌹
💠سال ۷۴ که موزه ی دفاع مقدس کرمان را راه اندازی و تجهیز می کردند،آقای سالور به منزل ما مراجعه کرد و گفت: مادر مقداری از وسائل شخصی شهید سید محمد علی ابراهیمی را برای استفاد در موزه به بنده تحویل دهید. من عرض کردم: لباس های دامادی اش را به کمیته امداد دادیم...ولی با این حال تعدادی از وسائل ایشان را پیدا کردم و تحویل آقای سالور دادم. شب پسرم را در رویای صادقه دیدم، به من گفت: مادر، امروز که آقای سالور مراجعه کرد و وسائل بنده را می خواست چرا فانوسقه مرا به ایشان ندادی؟ گفتم: مادر، چندین سال که شهید شدی من اصلا فانوسقه ای از شما ندیدم، فانوسقه کجاست؟ پسرم گفت: فانوسقه در انباری زیر پوستینی که بابا می پوشید هست.
همان نیمه شب لامپ اتاق را روشن کردم. پدر شهید سوال کرد که آیا کسالتی داری و اتفاقی افتاده؟ گفتم: خوابی دیدم که باید همین الان مشخص شود آیا درست است یا خیر؟ بلند شدم، لامپ انباری را روشن کردم، پوستین پدرشهید را کنار زدم و فانوسقه را زیر آن دیدم...
🔹نقل از مادر شهید ابراهیمی
#خاطرات
همسرشهید می گوید: یادم می آید که می خواست از خانه خارج شود به قصد شرکت در مراسم مسجد جامع، خواهرش جلوی او را گرفت و تقاضا کرد که آن روز را بیرون نرود و ایشان گفتند که من باید بروم ما باید جوابگوی آقا امام زمان(عج) باشیم و بهتر است تو و همسرت نیز آنچه که تکلیف است به جا آورید. سپس رفت.
آخرین شبی که فردای آن روز به شهادت رسید خوابی دیده بود که بسیار او را تحت تاثیر قرار داده بود اما هیچگاه فرصت و مجال تعریف خواب را بدست نیاورد با غسل شهادت از خانه بیرون رفت و شهید شد.
#شهید_محمد_باقدرت_جوپاری
#مهرماه_23
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
شهید ذبیح الله عامری
دفترچه خاطرات📝
نامه به پدر
محمد جواد با عجله و خوشحال از مدرسه آمد و گفت: «امروز درسمان، پدر به مسافرت میرود بود. من یاد گرفتم بنویسم، پدر! میخواهم برایت نامه بنویسم!» دستی به سر و رویش کشیدم و گفتم: «آدم برای کسی نامه مینویسد که نشانی ازش داشته باشد! ما که نشانی از پدرت نداریم. مگر نمیبینی من هم نامه نمینویسم؟ من هم دلم برایش تنگ شده!» خیلی سخت بود. به زحمت توانستم به او بفهمانم که پدرش مفقود است. گفت: «پس باید چکار کنم؟ تو چکار میکنی مامان؟» گفتم: «من صبر میکنم، تو هم از خدا بخواه بهت صبر بدهد».
📚آن سوی دیوار دل، ص101
شادی روح مطهرش صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷