eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مکتب شهادت در محضر شهدا شهید محمد رضایی 🌷 شهید رضایی در عملیات کربلای ۴ به اسارت بعثی ها درآمد بعضی از اسرا او را لو دادند که از نیروهای اطلاعاتی هست شکنجه گر های بعثی او را زیر شکنجه سخت قرار دادند یک روز علی آمریکایی شکنجه گر معروف او را با کابل و باتوم تا نهایت مرگ زد و بعد او را داخل حمام بردند و آب جوش بر همه بدنش ریختند و دوباره با کابل و باتوم به جانش افتادند تمام بدنش خونین و خرد شده بود یک تشت پر از آب نمک بر بدن او ریختند در نهایت وقتی مقاومت او را با صدای یا حسین و یا زهرا دیدند شیشه حمام را شکستند و در کف راهرو ریختند و بعد بدنش را روی شیشه ها می کشیدند تا شیشه ها بر بدن عریان او فرو رود و دست آخر یک قرص صابون در دهانش کردند و او را خفه کردند و بدن نیمه جانش را روی سیمهای خاردار اردوگاه در مقابل چشمان اسرا انداختند 😭😭😭😭😭
مکتب سردار سلیمانی ✍ حاج قاسم: شرط نجات، شرط پیروزی، شرط رستگاری، شرط همه اینها و ابعاد ایمان، برادران عزیز من حسین وار جنگیدن و حسین وار جنگیدن است.
مکتب سردار سلیمانی مکتب مردان الهی مکتب شهیدان خدایی 👈ماجرای جالب تصادف خودروی سردار سلیمانی ✍راننده حاج قاسم بیان می‌کرد در مسیر فرودگاه امام خمینی(ره) بودیم. پرایدی منحرف شد و با ما تصادف کرد. پراید صد درصد مقصر بود. بعد از برخورد از سمند پیاده شدم و از حاجی خواستم اجازه دهد که به پلیس زنگ بزنیم اما حاجی به شدت با من برخورد کرد و با جذبه گفت مقصر تو هستی!راننده می‌گوید: پراید مقصر است، اما سردار اصرار می‌کند که مقصر توئی و باید خسارت راننده پراید را پرداخت کنیم. راننده پراید که خودش هم متحیر شده بود، خوشحال از این اتفاق و مهربانی، خسارت را گرفت و رفت. به حاج قاسم گفتم چرا گفتی من مقصرم؟ مقصر راننده پراید بود و شما دارید به من ظلم می‌کنید! شهید سلیمانی جواب داد: «عزیز من! ما الان کجا می‌رویم؟ به سوریه می‌رویم. به دل آتش. اما این راننده پراید نان‌آور خانواده است و با همین ماشین رزق خانواده‌اش را تأمین می‌کند.» ما مبلغ خسارت را به او پرداخت کردیم و او را خوشحال کردیم و برای ما خیر است و صدقه راه است. تازه اگرما در سوریه کشته شویم معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. باید گذشت کنیم و به خاطر عملمان خداوند به ما عنایتی کند.
*﷽* 💌 📝 🌻امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: 🌱 شيعيان على(عليه السّلام) كسانى هستند كه در راه دوستی ما مال خود را به يك ديگر مى‌بخشند،و در راه ولایت و مودّت ما به يك‌ديگر محبت می‌ورزند،اگر به خشم آيند ستم نمى‌کنند و اگر خوشنود شوند زياده روى نمى‌كنند، براى همسايگان بركت هستند، و براى معاشرين خود سلامتى (، ایمنی و آسايش) هستند. 📚: خصال(شیخ صدوق)، ص ۳۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مکتب سردار سلیمانی مکتب مردان الهی مکتب شهیدان خدایی ✍شبکه الفرات،آقای ابوالحسن رئیس یکی ازقبایل عراق وفرماندهی نیروی مردمی می گوید:مطلع شدیم که370نفرازنیروهای داعش آرایش نظامی گرفتند. برنامه عملیاتشان گروگان گرفتن زائران ایرانی بود. نزدیک اربعین بودوحفاظت از زوّار راحاج قاسم سلیمانی فرماندهی می کرد. موضوع رابه ایشان اطلاع دادیم. نگرانی درمیان برادران عراقی موج می زدومنتظردستوروتصمیم سرداربودیم،اماحاجی تنهابابیست نفرازنیروهایش راهی شد. مسیرنیروهای داعش مشخص بود لشکراندک سردارکمین کرد. درگیری بین دوجبهه فقط سی دقیقه طول کشیدوتمام. فقط یک نفرازداعشی هازنده ماندکه اسیرشد. حاج قاسم باهمان کت وشلواری که تنش بود،مقابل اسیرداعشی ایستاد. کت وشلوارش رانشان دادوگفت:می بینی لباس من برای جنگ نیست. وای برشمااگه رهبرم سیدعلی دستوردهدکه لباس نظامی بپوشم! خیلی هامی گویندحاج قاسم راقبول داریم. سردارسلیمانی سرداردل هابود. دلمان آتش گرفت ازکارآمریکایی هااما...اما ماکاری بارهبرنداریم. جمله آخرداستان رابخوانیداوسردارسیدعلی حسینی الخامنه ای بود،سرداری که عمرش رادرجنگ های برون مرزی دورازخانه وخانواده گذراند. سرداری که بااشاره رهبرش امنیت کشورومنطقه راتامین کرد. امنیت من وشمارا. اهل کوفه نباشیم ، قدر دان خون شهدا باشیم
درمکتب سردار سلیمانی در محضر مردانی از جنس نور سردار شهید مجتبی قطبی🌷 برای شرکت در مراسم عروسی یکی از آشنایان به تهران دعوت شده بودیم. بعدها صاحب مجلس برای ما تعریف کرد: مراسم بزن و بکوب و شادی در حیاط برپا بود. در حال پذیرایی بودم که متوجه شدم دربِ یکی از اتاق‌های خانه بسته است. در را که باز کردم، از چیزی که دیدم جا خوردم و انگشت حیرت به دندان گرفتم. مجتبی بالای اتاق نشسته و بچه‌های کوچک اقوام هم دورش حلقه زده بودند؛ او با زبانی کودکانه به آنها احکام آموزش می داد! 📚: همسفر تا بهشت 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
زمانی که مادر همسر حاج قاسم در کرمان بستری بود، پسرم دانشجوی ژنتیک بود. یک روز به آی‎سی‎یو آمد و گفت می‌خواهم به دیدن حاج قاسم بروم. من گفتم چه فرصتی از این بهتر شاید این تنها فرصت دیدار تو باشد و دیگر در تمام عمر نتوانی حاج قاسم را ببینی. از حاجی اجازه دیدار گرفتم و پسرم آمد. حاجی به پسرم رو کرد و گفت: علی! به نظرت پایان زندگی چیست؟ پسرم گفت پایان زندگی رفتن است و ادامه داد غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد و به طبع هر آمدنی یک رفتنی دارد. حاج قاسم سوالی دیگر پرسید و گفت: پس بهترین رفتن چیست؟ پسرم گفت اتفاقاً همین سوال را من از شما داشتم. شهید سلیمانی جواب داد: پس باور داری که هر آمدنی رفتنی است در اینکه شک نداری؟ پسرم گفت: نه حاج قاسم ادامه داد: چه بهتر رفتنی که با شهادت باشد. تنها رفتنی که نزد حضرت حق ماندگار خواهد بود و از خان و سفره حضرت حق بهره خواهی برد، شهادت است. پس برای من هم دعا کنید. 🎤راوی: غضنفر قائم پناه 🌷
گاهی یک نگاه حرام، شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد سالها عقب می اندازد، چه برسد به کسی که هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده.. سردار_شـهید_حسین_خرازی🌷
«بکوشید عاشق شوید چرا که مسیر عشق بی انتهاست مبدأش کربلا، مقصدش تا خداست» شهید علی رضوانی 🌷
🏴ابراهیم همچنان پشت میز نشسته بود و کار می کرد. گفتم: «همه ساکشونو بستن. چهار ساعت دیگه حرکت مونه. 🏴محمد ابراهيم لبخند زد. . مگه نمی دونی؟! همه ی اتفاقات خوب در آخرین دقیقه ها می افته... کارم تموم بشه، منم ساکمو میبندم. بچه ها پراکنده شدند. هرکدام رفتند دنبال کاری. 🏴ناگهان هواپیمای دشمن در آسمان ظاهر شد و بمب انداخت، درست همان جایی که ابراهیم نشسته بود. اتفاق خوبی که منتظرش بود، افتاد. "شهید محمد ابراهیم شاه‌بیگی"🌷 🎤راوی: همرزم شهید
درمکتب سردار سلیمانی در محضر مردانی از جنس نور شهید آیت الله مدنی 🌷 پدرم خیلی به ولایت فقیه اعتقاد داشتند و دستور ولایت فقیه را سررشته کارهای خویش قرار می دادند و کاملاً مطیع آن بودند. حتی برای مسافرت جهت عقد خواهر کوچکم از امام کسب تکلیف کردند و امام فرمودند در آن وضعیت نمی شود تبریز را به حال خود رها کرد. پدرم هم برای مراسم عقد خواهرم حاضر نشد و امر امام را اطاعت کرد. پدرم به ایتام خیلی علاقه مند بودند و واقعا دلسوز آنها بودند. حتی به یاد دارم که فردی آمده بود و باغی را به ایشان بخشیده بود، اما پدرم حتی یک دانه سیب را به خانه نیاوردند و همه را به ایتام بخشیدند و همیشه سعی در کمک کردن به آنها داشتند. پدرم روی اموال بیت المال حساسیت داشتند و همیشه نگران و ناراحت این موضوع بودند که اموال بیت المال با مال خودشان مخلوط نشود. برای همین دو کیسه درست کرده بودند، یکی سیاه و دیگری سفید. هر وقت که ما چیزی نیاز داشتیم و از پدرم تقاضای پول می کردیم کیسه سیاه را که مخصوص خودمان بود نشان می دادند و می گفتند: کیسه ما خالی است، دعا کنید که پر شود و من از آن به شما بدهم. و به کیسه بیت المال دست نمی زدند. ما از آن هنگام راجع به بیت المال حساس شدیم و یاد گرفتیم که هیچ وقت نسبت به مال دیگران چشم داشتی نداشته باشیم. 🎤راوی: فرزند شهید 🌷🕊 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🔰توزیع شیرینی بین کودکان نبل و الزهرا توسط حاج قاسم سلیمانی زمانی که نیرو‌های (محور مقاومت) به نبل و الزهرا نزدیک شدند و قرار بر این شد که حلقه محاصره از این دو شهر برداشته شود و روزی که این پیروزی به دست آمد، رزمندگانی بودند که ۵ سال بود خانواده خود را ندیده بودند. در این حالت از فرماندهی، چون حاج قاسم چه انتظاری دارید؟ فرمانده‌ای که نبرد‌ها را رهبری می‌کند، برنامه‌ریزی می‌کند و بر اجرای عملیات نظارت می‌کند، از این‌که در جیبش شیرینی می‌گذارد تا بین بچه‌ها تقسیم کند، تعجب کردیم؛ این یعنی او اولاً ایمان کامل داشت که وارد نبل و الزهرا خواهد شد و ثانیاً به فکر بچه‌ها بود. چگونه این فرمانده توانست شجاعت نظامی را با فطرت انسانی ترکیب کند! یکبار دیگر هم در البوکمال با حاج قاسم و شهید عباس الیتامی (ابومیثم) لب دیواری نشسته بودیم. صدای موشک ها شنیده می شد. معمولا یکی از ما می ترسیدیم، یا احتیاط می کردیم؛ اما حاج قاسم با خونسردی و آرامش کامل بر می گشت و پشت سر را نگاه می کرد! 🎤راوی: حسین مرتضی، خبرنگار و تحلیل گر سیاسی 🌷
در مکتب شهادت در محضر شهدا خوف، فرزند شک است و شک، زاییده شرک و این خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حق‏ند. اگر با مرگ انس نگیری، خوف راه تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد. شهید حسین خرازی را آن‏چنان انسی به مرگ بود که گویی هر لحظه آماده است تا آن را گرم در آغوش گیرد. بارها و بارها زمان و شهادت و محل دفنش را به دوستانش اعلام کرده بود. آنچه علمدار لشکر امام حسین علیه‏السلام را دلگرم می‏کرد، یاد شهد شیرین شهادت بود. او خوب می‏دانست که مقصد را در این عالم دلتنگی‏ها نمی‏توان یافت. حسین پیش از آنکه حسینی شود، عباسی شد و از آنجا که می‏دانست تا دستان ظاهر بریده نشود، بال‏های بهشتی نخواهد رویید، دست راست خویش را پیشکش یار کرد. سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی🌷
*تلنــگر⚠️* ✍از بزرگ مردی پرسیدم : بهترین چیزی که میشه از دنیا برداشت چیه ؟ کمی فکر کرد و گفت : دست ؛ با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!! گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم کار بزرگی انجام دادیم که کوچکترین پاداشش رضوان خداونده و ادامه داد که : امام صادق علیه السلام فرمودند:  «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» "عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است" 📚اصول کافى، جلد ٢
در مکتب سردار سلیمانی در محضر مردانی از جنس نور سردار شهید حسن شفیع زاده🌷 ایشان در انجام واجبات و ترك محرمات كوشا بود. به مستحبات اهمیت می داد. اهل نماز شب بود. كم سخن می گفت و با كردارش دیگران را به عمل صالح دعوت می كرد. از تشریفات و تجملات به شدت دوری می جست و سادگی و بی آلایشی را مشی خود قرار داده بود. در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شب و روز نمی شناخت و بعد از آن، در طول جنگ تحمیلی، مخلصانه انجام وظیفه می نمود و هرگز راحت در بستر نخفت. برادر ایشان نقل می كند: دوبار او را در جبهه دیدم. بار اول زمانی بود كه برای دیدنش به پادگان شهید حبیب اللهی اهواز رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خندیدند و گفتند اگر او را پیدا كردی سلام ما را هم به او برسان. مرتبه دوم در قرارگاه كربلا بدون هیچ گونه تكلفی در كنار سایر نیروها در آن گرمای سوزان جنوب در سنگر خفته بود، در حالی كه روزنامه رویش انداخته بود. می گفتند شب نخوابیده و خیلی خسته است. 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
سردار سلیمانی یک دیپلمات بسیار قدرتمندی بود. دیپلمات به معنای سیاستمدار و کسی که فهم و راهبری سیاسی دارد. ایشان منطق بسیار قوی داشت و لذا با منطق اقناعی طرف مقابل را جذب و همراه می‌کرد. اگر طرف مقابل نظر بهتر و قوی داشت ایشان می‌پذیرفت. بسیار صبور در بحث های سیاسی بود و به همین علت بسیار وقت می‌گذاشت. شاهد بودیم جلساتی طولانی مدت تا پاسی از شب یا صبح زود برگزار می کرد که برای برخی دوستان عراقی ما هم سخت بود و می گفتند حاج قاسم تا پاسی از شب ما را نگه می دارد و می گوید بعد از نماز صبح آماده مذاکره باشید و اجازه نمی دهد ما بخوابیم؛ البته شوخی هم می کردند. 🎤راوی: ایرج مسجدی 🌷 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
مکتب سردار سلیمانی یاران حاج قاسم خاطره ای از حمیدآقا 📝 آقا حمید همیشه میگفت من آخرش شهید میشم🌹 یه روز به من گفتن بیا با هم عکس برای شهادت رو انتخاب کنیم🙂💔 انتخاب کردیم .... بعد از اعلام خبر شهادت من رو منزل مشترک بردن و من کامپیوتر ایشون رو روشن کردم و بدون معطلی فایل عکس های شهادت رو برداشتم😭 هیچ کس باور نمیکرد که ما تا این اندازه آماده برای شهادت بودیم🌹 شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
*﷽* 💌 📝 ✅ استمرار بر خواندن زیارت عاشورا 🌻علقمه از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: 🌱ای علقمه! اگر می توانی هر روز با زیارت عاشورا حسین بن علی علیه السلام را درخانه ات یا جایی که هستی، یا هر سرزمینی از زمین خدا که هستی، زیارت کنی، انجام بده که تمام ثواب های این زیارت برای تو منظور خواهد شد. 📚: مستدرك ‏الوسائل، ج10 ،ص309 به نقل از المزارالقدیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز قبل از جنگ البوکمال، تعدادی از برادران به حاج قاسم گفتند: اگر وارد البوکمال شدیم و به مرز‌ها رسیدیم، از شما درخواستی داریم. حاجی لبخندی زد و از درخواست پرسید. یکی از آن‌ها گفت که ما تقاضای زیارت مستقیم کربلا را داریم و حاج قاسم موافقت کرد. واقعاً پس از پایان نبرد با لباس و اسلحه سوار ماشین‌های الحشد الشعبی شدند و از القائم به مناطق عراق رفتند و به کربلا رسیدند و یک شب خوابیدند و سپس به سوریه بازگشتند. 🎤راوی: حسین مرتضی، خبرنگار و تحلیل گر سیاسی 🌷 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
در مکتب سالکان راه سعادت در محضر بزرگان 👈تاثیر غذا در جذب شدن به سوی گناه یا ثواب ✍آیت‌الله حائری شیرازی: اگر پنبه کنار آهنربا باشد، آهنربا کششی نسبت به پنبه ندارد، اما اگر براده آهن را درون پنبه بگذارید، در این حالت پنبه به سمت آهنربا کشیده می‌شود. در اینجا خود پنبه جذب نمی‌شود، بلکه براده‌های آهن به سمت آن کشیده می‌شوند. معصیت‌ها مثل آهنربا، مانند آهن و انسان مثل پنبه است. وقتی که انسان گوشتش از نان حرام روئیده باشد، نمی‌تواند از کنار معصیت‌ها بگذرد. وقتی از کنار معصیت رد می‌شود، مجذوب آن می‌شود. این خاصیت درونی است. اما اگر لقمه صددرصد حلال باشد، از کنار عبادات که می‌گذرد، عبادات او را جذب می‌کنند، از کنار امام‌زاده که می‌گذرد به زیارت ایشان میل پیدا می‌کند. ‌
اگرصراط‌مستقیم‌مےجویۍبیا . . ازاین‌مستقیم‌ترراهےوجودندارد . . ! کربلا نزدیک ترین راه بسوی خداست ⸤حُبُ‌الحُسین💞
در محضر مردان الهی در مکتب شهیدان خدایی رییس جمهور محبوب و مردمی شهید محمد علی رجایی 🌷 کابینه‌‌اش که رأی اعتماد گرفت. شهید رجایی همه‌ی وزرا را جمع کرد و یکی از اولین کارهایی که از آنها خواست این بود؛ بروید در وزارتخانه‌هایتان بگردید و ساده‌ترين و سطح پايين‌ترين اتاق را به عنوان اتاقِ وزير انتخاب كنید. 👆👆👆👆👆 قابل توجه برای بعضی مسئولین راحت طلب و ریاست طلب و دنیا پرست 👈 از شهدا درس بیاموزید 👈 راه شهدا را بروید
در مکتب ولایت در محضر امام خامنه ای 💢 از همه ی کارهای زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدان های بزرگ است.(۱۳۷۸/۱۲/۲۰)
درمکتب سردار سلیمانی در محضر مردانی از جنس نور شهید حمید کارگر🌷 حمید کودکی آرام و حرف گوش کن بود و در کارهای خانه به من کمک می کرد. کمی که بزرگتر شد، فوتبال تفریح زمان های فراقتش شد و گاهی هم خودش اسباب بازی هایی را برای خود درست می کرد و از آنها استفاده؛ تابستان هایش به کار کردن در خیاطی و کلاس قران می گذشت و علاقه حمید به قران از راه و روش پدر که بعد از نماز همیشه قران می خواند در او ایجاد شده بود. با اینکه وضع مالی ضعیفی داشتیم اما او سعی می کرد با دادن لوازم التحریر به دوستانی که از او ضعیفتر بودند، دلشان را به دست آورد و کمکی به آنها کرده باشد. روزى متوجه شدم حمید وقتى ناهار می خورد، مقدارى از غذایش را لاى نان می گذارد و با خود به مدرسه مى ‌برد. روزى مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: چرا پسر شما ناهارش را به مدرسه مى ‌آورد مگر در خانه غذا نمی خورد؟! وقتى از او سؤال کردم گریه کرد و گفت: من غذایم را می خورم ولى مقدارى از آن را براى دوستم که در خانه غذا نمی خورد مى‌برم تا او هم مثل من غذا خورده درس بخواند. 🎤راوی: مادر شهید 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
💌 ڪــلام‌شهـــید فرمانده نیروی هوایی پاسدار خلبان سردار شهید عباس بابایی:🌷 قطرات خونی که از شهدِ جان شهدا بر خاک چکیده مسئولیت ما وارثانِ امانت را در عالم ثبت کرده است ...
👆 قابل توجه
در مکتب ولایت در محضر امام روح الله خانم می‌گفتند که چون بچه‌ها، شب‌ها خیلی گریه می‌کردند و تا صبح بیدار می‌ماندند، امام شبها را تقسیم کرده بودند، یعنی مثلاً دو ساعت خودشان از بچه نگهداری می‌کردند و خانم می‌خوابیدند و دو ساعت خودشان می‌خوابیدند و خانم بچه ها را نگه می‌داشتند. فرزندان امام هم تعریف می‌کنند که آقا با آن‌ها بازی می‌کردند، یعنی بعد از تمام شدن درس، ساعتی را به بازی با بچه‌ها اختصاص می‌دادند تا کمک خانم در تربیت بچه‌ها باشند. 🎤 راوی؛ خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام) 📚کتاب زندگی به سبک روح الله. صفحه ۲۹