eitaa logo
[درمکتب‌عشق💕]
318 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
10 فایل
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🌱 . . 【درمکتب قرآن و اهلبیت علیه‌السلام🌸】 مباحثات و سخنان استادصاحبی🌸. . 🧡 فهرست‌مطالب‌کانال: https://eitaa.com/maktabeshgh313/4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹به‌نام‌خداوندجان‌وخرد🌹 ✍🏻✨ مردی از بادیه به مدینه آمد و به حضور رسول اکرم رسید. از آن حضرت‏ پندی و نصیحتی تقاضا کرد . رسول اکرم به او فرمود : " " و بیش‏ از این چیزی نفرمود . آن مرد به قبیله خویش برگشت . اتفاقا وقتی که به میان قبیله خود رسید ، اطلاع یافت که در نبودن او حادثه مهمی پیش آمده ، از این قرار که‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبیله‏ ای دیگر زده‏ اند ، و آنها نیز معامله‏ به مثل کرده‏ اند ، و تدریجا کار به جاهای باریک رسیده ، و دو قبیله در مقابل یکدیگر صف آرائی کرده‏ اند ، و آماده جنگ و کارزارند . شنیدن این‏ خبر هیجان آور ، خشم او را برانگیخت . فورا سلاح خویش را خواست و پوشید و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاری شد .  در این بین ، گذشته به فکرش افتاد ، به یادش آمد که به مدینه رفته و چه چیزها دیده و شنیده ، به یادش آمد که از رسول خدا پندی تقاضا کرده‏ است ، و آن حضرت به او فرموده ، جلو خشم خود را بگیرد . در اندیشه فرو رفت که چرا من تهییج شدم ، و به چه موجبی من سلاح پوشیدم‏ ، و اکنون خود را مهیای کشتن و کشته شدن کرده‏ ام ؟ چرا بی‏جهت من برافروخته و خشمناک شده‏ ام ؟! با خود فکر کرد الان وقت آن است که آن جمله‏ کوتاه را به کار بندم . جلو آمد و زعمای صف مخالف را پیش خواند و گفت : " این ستیزه برای‏ چیست ؟ اگر منظور غرامت آن تجاوز است که جوانان نادان ما کرده‏ اند ، من‏ حاضرم از مال شخصی خودم اداکنم . علت ندارد که ما برای همچو چیزی به جان‏ یکدیگر بیفتیم و خون یکدیگر را بریزیم ". طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت این مرد را شنیدند ، غیرت و مردانگی شان تحریک شد و گفتند : ما هم از تو کمتر نیستیم. حالا که چنین است ما از اصل ادعای خود صرف‏ نظر می‏کنیم. هر دو صف به میان قبیله خود بازگشتند..