حرف های خودمونی
فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد .
اگر چرخ دنیا با چرخ تو نمیچرخد .
تو چایت را بنوش
روی ایوان خانه پدربزرگت و مادربزرگت بنشین
و با اونا گپ بزن.
برای پرنده های داخل حیاط خانه تون آب و دانه بریز و بعد، از دیدن نوک زدن آنها به دانه های گندم و آب خوردنشان لذت ببر....
میشود دقایقی را برای پدر و مادرت کنار بگذاری و چند لحظه را در آغوش اونا سپری کنی
میبینی که چقدر آرامش بخش است....
میشود از زندگی لذت برد .
میشود از ثانیه ها نهایت استفاده را کرد....
مگر ما چقدر عمر میکنیم که بخواهیم آن را هم صرف سر و کله زدن با این و آن بکنیم و از شکل راه رفتن همراهمان تا آبی بودن رنگ آسمان و گردی زمین ایراد بگیریم... !!! بهانه گیر باشیم... !!! مثل خروس جنگی به همه بپریم... !!! از همه خواسته هايمان را طلبکارانه بخواهيم... !!! نسبت به همه اطرافیان حسادت کنیم... !!!
کینه ديگران را به دل بگیریم... !!!
فضولی در زندگی شخصی دیگران نکنیم... چیکار کرد... چیکار نکرد... کجا رفت ... کجا امد... چی پوشید... چی نپوشید...چی خورد... چی نخورد...
چه جوری راه رفت... چه جوری حرف زد...
در کل در زندگی ديگران سرک نکشیم... جستجو نکنیم...
چه خوب میشد اگر میتوانستیم به زمین و زمان گیر ندهیم و سخت نگیریم.خوب میشد اگر خوب زندگی میکردیم .
بیایید همه با هم مهربان زندگی کنیم
https://eitaa.com/joinchat/3623747677C102f6131ad
#دلنوشته_های_تنهایی