eitaa logo
حسینیه مجازی مکتب جعفری
98 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
124 فایل
مدرسه علمیه خواهران امام جعفر صادق(ع)_اهواز نظرات: @shahidgomnam58 سوالات متفرقه و انتقادات وتبادل: @abovesal_68 انتخابات: @basirate_entekhab1400 خیرین مکتب جعفری: @mehre_jafari
مشاهده در ایتا
دانلود
#محرم٩٩ 🖤 قرار عاشقی برای عاشقان واقعی قرائت زیارت عاشورا هرشب به نیت یک شهید امشب به نیت شهید فرزاد زنگنه 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه خانگی - امام حسن(علیه‌السلام) - 285.mp3
13.64M
🎙روضه‌خوان از غم ناموس و دل چاک بگو... 🔻روضه (علیه‌السلام) ⏱ | 17:18 👤حاج محمدرضا 〰〰〰〰🏴🏴〰〰〰 https://eitaa.com/maktabjafari 〰〰〰〰🏴🏴〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه خانگی - امام حسن(علیه‌السلام) - 286.mp3
9.37M
🎙آخر بسوخت آتش کین جسم و جان من... 🔻روضه (علیه‌السلام) ⏱ | 08:32 👤حاج مهدی 〰〰〰〰🏴🏴〰〰〰 https://eitaa.com/maktabjafari 〰〰〰〰🏴🏴〰〰〰
▫️برایم دعا می‌کنید آقا؟ ▫️مامان می‌گوید: «یا امام غریب، قربون اون گنبد و گلدسته‌های طلایی‌تون. قربون اون شکوه و قشنگی حرمتون. بالاخره اومدم. دیدین گفتم میام؟ بهتون قول داده بودم. دیدین به قولم عمل کردم»؟ ▫️این‌ها را می‌گوید و بلند و تلخ گریه می‌کند. انقدر بلند که از نفس می‌افتد. از سقاخانه برایش آب خنک می‌آورم. آب را جرعه‌جرعه می‌نوشد و هنوز هق‌هق می‌زند. پیشانی زرد و چین‌دارش را می‌بوسم و توی گوشش می‌گویم: «آروم مامان! مگه قرار نبود آروم باشی»؟ ▫️صدای رنجورش دوباره بلند می‌شود: «همه اون لحظه‌ها به یادتون بودم. حتی قبل عمل هم داشتم زیارت‌نامه‌ می‌خوندم. نمی‌دونین توی بخش جراحی زنان چه غوغایی به پا بود. همین که فهمیدند اهل مشهدم، اومده بودند. همه با زیارت‌نامه‌ گریه می‌کردند. همه دلتنگتون بودند. همه التماس دعا داشتند». ▫️جرعه‌‌ای آب را آرام فرو می‌دهد: «وقتی می‌خواستند بیهوشم کنند، فقط به گنبد طلای شما فکر می‌کردم. با خودم می‌گفتم مگه میشه من بمیرم و دیگه نتونم گنبدتون رو ببینم؟ مگه میشه بمیرم و نتونم سلام این همه مریض دلشکسته رو بهتون برسونم»؟ ▫️اشاره می‌کند و کیفش را می‌خواهد. کمک می‌کنم تا عینک ذره‌بینی‌اش را بزند و کاغذ را توی دست‌های لرزانش می‌گذارم. ▫️«خانم فیضی از کاشان التماس دعای مخصوص داشت. خانم خوب‌بخت از گلمکان واسه خوشبختی بچه‌هاش ازتون التماس دعا داشت. رویا خانم از کرج، واسه پسرش که سرباز لب مرزه. خانم سیفی بنده خدا خیلی بدحال بود. واسه سومین بار می‌رفت اتاق عمل....» ▫️مامان می‌گوید و می‌گوید. حرف‌ها و درددل‌هایش انگار تمام‌شدنی نیست. من هم کنارش در سکوت ایستادم و توی دلم با شما حرف‌ها دارم. شما که انقدر مهربان و سنگ صبورید. یواشکی از شما تشکر می‌کنم. به خاطر همه‌چیز. به خاطر غده بدخیمی که می‌گفتند به همه بدن مامان سرایت کرده و امکان زنده ماندنش خیلی کم است. ▫️روز عملش وقتی پیش شما آمدم آنقدر گریه کردم که یک لحظه چیزی نفهمیدم. چشم که باز کردم دیدم خادم‌های خانم به سر و رویم آب و گلاب می‌پاشند. من در ازای سلامتی مامان به شما قولی دادم و حالا هم سر قولم هستم آقا جان. می‌خواهم تا روزی که زنده‌ام هر سال هزینه زیارت یک کاروان بیمار سرطانی را پرداخت کنم. ▫️اولی‌اش همین دوستانی است که توی بیمارستان پیدا کرده. می‌خواهم خداوند آن قدر بهم توفیق بدهد که دیگر نگذارم هیچ بیماری حسرت به دل زیارتتان بماند. برایم دعا می‌کنید آقا»؟ 📝 هدیه سادات میرمرتضوی 〰〰〰〰🏴🏴〰〰〰 https://eitaa.com/maktabjafari 〰〰〰〰🏴🏴〰〰〰