eitaa logo
مکتب‌خانه
239 دنبال‌کننده
208 عکس
125 ویدیو
16 فایل
پیامبر اعظم -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- زکاتِ دانش، نشر آن است‌. جواهراتی مکتوم از لابلای گفتارها و نوشتارها گاهی هم بدلیجاتی از جنس خود‌نوشت! علی‌رضا ملااحمدی طلبه‌ی سطح چهار حوزه دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی. ارتباط مستقیم: @Molla_ahmadi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حبیب‌اله بابائی
به اهتمام «کارگروه قرآن و تمدن» در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی هم‌اندیشی «عبودیت و تمدن» روزهای ۲۱ و ۲۳ فروردین ساعت ۲۱ الی ۲۳.۳۰ لینک حضور dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
⛔️ «خودکشی» مفهومی غلط! ❌ «مرگ خودخواسته» همانقدر بی‌معنا و البته متعفّن و کریه است که «فرزندکشیِ خودخواسته» یا بطور کلی «دیگرکشیِ خودخواسته» است! 🔻 جان انسان، جزء اموال و مایملکِ او نیست که هر کاری عشقش کشید با آن بکند و بگوید مال خودم بود! انسان نه مالکِ جان خودش هست و نه صاحب‌اختیارش. 🔺 جان انسان به معنای دقیق کلمه یک «ودیعه‌ی الهی» است که انسان فقط وظیفه دارد از آن مراقبت کند و جز در مواردی که مالک و صاحب اختیار حقیقی یعنی خداوند اذن داده، انسان حق ندارد آن را در معرض خطر قرار دهد. ✔️ اساساً چیزی به اسم «خودکشی» وجود ندارد؛ این یک مفهوم غلط است. جانِ انسان در حیطه‌ی «خود» او نیست که بگوید هر بلایی بخواهم سرش می‌آورَم؛ «جانِ انسان» امری «قُدسی و ملکوتی» است که به‌مثابه یک امر مقدّس باید نسبت به آن حساسیت، غیرت و مراقبت داشت. در این‌جهت، فرقی هم بین جانِ من و جانِ دیگری‌ نیست. 🔹پس آن چیزی که در محاوره‌ی غیردقیقِ عمومی از آن به «خودکشی» تعبیر میشود، درواقع نوعی «دیگرکشی» است و هیچ فرقی با کشتنِ دیگر افراد ندارد. ✍ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
مکتب‌خانه
⛔️ «خودکشی» مفهومی غلط! ❌ «مرگ خودخواسته» همانقدر بی‌معنا و البته متعفّن و کریه است که «فرزندکشیِ
❇️ «جانِ من» ودیعه‌ی الهی؛ نه مالِ من! 🔺 امیرالمومنین علیه‌السلام در این دعا ، از «جانِ من» به «ودیعه‌ی الهی که به‌عنوان یک نعمت در اختیارم قرار گرفته» یاد کرده‌اند. 🔻 بنابراین کسی که خودکشی می‌کند علاوه‌بر همه‌ی دیگر گناهان (قتل نفس و ناامیدی از رحمت خدا) مرتکب گناه «خیانت در امانت» هم شده است؛ آن‌هم یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین نعمت‌های این‌دنیایی!... 🔖 ترجمه: «خداوندا ؛ از میان چیزهای ارزشمندی که دارم، «جانم (نفسی)» اولین‌شان باشد که از من می‌گیری؛ و این اوّلین ودیعه‌‌ای باشد که از میان نعمت‌هایی که به ودیعت در اختیارم گذاشته‌ای، از من می‌گیری.» (خطبه ۲۰۶ نهج‌البلاغه) @Maktabkhaaneh
مکتب‌خانه
❇️ «جانِ من» ودیعه‌ی الهی؛ نه مالِ من! 🔺 امیرالمومنین علیه‌السلام در این دعا ، از «جانِ من» به «ودی
📍«ودیعه» به معنای «مالی که نزد غیر گذارند تا آن را حفظ نماید.» جمع آن «ودائع» می‌باشد. در اصطلاح فقهاء نیز عبارت است از «نایب‌گرفتنِ دیگری برای حفظ و مراقبت از اموال خویش» 🖌 نظر اهل‌لغت در ریشه و اصل این کلمه مختلف است: برخی آن را مأخوذ از «یدع» به معنی ترک و برخی دیگر از «ودع یدع» به معنی سکون و استقرار دانسته‌اند. به این معنا که «ودیعه نزد مستودع (ودیعه‌گیرنده) رها و ترک شده و استقرار و سکون می‌یابد.» و بعضی دیگر هم آن را از «دعه» به معنی راحت و آسایش دانسته‌اند؛ بدین‌لحاظ که گویی ودیعه نزد مستودع در راحت و آسایش است؛ چون از آن مراقبت شده و دستخوشِ آفت و آسیب نمی‌شود. 🔖 منبع: ویکی‌فقه @Maktabkhaaneh
♨️ در اهمّیت عبادتِ غلامان و تاجران! 🔹 ما معمولاً بین خودمان آن‌ حدیث معروفی را که امیرالمؤمنین علیه‌السلام عبادت‌ را به سه دسته‌ی «عبادتِ غلامان» و «عبادتِ تاجران» و «عبادتِ احرار» تقسیم کرده‌اند، نقل میکنیم و سودای عبادت احرار را در سر می‌پرورانیم و عبادت غلامانه و تاجرانه را تقبیح می‌کنیم! ❗️حال‌آنکه توجه نداریم که این دو دسته‌ی دیگر هم حقیقتاً «عبادت» هستند و موجب تقرّب انسان به خداوند می‌شوند. و اساساً برای ما آدم‌معمولی‌ها رسیدن به مقام «احرار» جز از این‌طریق میسّر نیست. 🔰 خداوند در قرآن دو مرتبه صریحاً به ما سفارش می‌کند که «خدا را با حالِ و بخوانید.» یک‌بار به همین بیان، و یک‌بار دیگر هم در وصف مؤمنان حقیقی، می‌فرماید آن‌ها خداوند را با خوف و طمع میخواندند. 🔺 آیا این غیر از همان عبادتِ غلامان و تاجران است؟ ✍ علیرضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا دغدغه جهاد تبیین دارید؟ 💠 کانال سدید واقعیات دنیای غرب را از زبان غربی ها بی واسطه بیان می‌کند ☠بت غرب را در ذهن مردم بشکنید تا زیبایی های اسلام و انقلاب اسلامی را درک کنند 🇨🇦🇳🇴🇬🇧در این کانال سخنان دانشجویان غربی شیفته انقلاب اسلامی🇮🇷 منتشر می‌شود🧡 را دنبال کنید👇👇👇 https://eitaa.com/sadidmedia https://eitaa.com/sadidmedia https://eitaa.com/sadidmedia
💯 پیشنهادی برای لیالی قدر 🔻یک امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «بررسیِ مقدرات انسان در شب نوزدهم انجام می‌گیرد؛ سپس در شب بیست‌و‌‌یکم در نتیجهٔ آن بررسی‌ها، مقدرات مشخص شده و تعیین تکلیف می‌گردد؛ آنگاه در شب بیست‌وسوم رمضان، آنچه تعیین شده امضاء و قطعی می‌گردد.» (الکافی،ج۴،ص۱۵۹) 🔻دو در یکی از همین لیالی قدر از حاج آقا مجتبی تهرانی (رضوان‌الله‌علیه) شنیدم که «۱۵ روایت صحیح‌السند داریم دالّ بر این مطلب که تقدیر و سرنوشتی که برای انسان نوشته شده است را با «دعا» می‌توان تغییر داد.» 🔹 حالا این ماییم و لیالی قدر پیش‌رویمان تا از فرصت بهره ببریم و با دعا سرنوشت خویش را به بهترین تقدیر بخواهیم. اما چگونه؟ از کجا بدانم که در آینده چه اتفاقات و جریاناتی در کمین من است و زندگی‌ام به کدامین سو قرار است برود؟ چه می‌دانم ایمانم به کدامین ابتلائات و آزمایش‌ها قرار است محک بخورد؟ از کجا بدانم حقیقتاً کدامین سرنوشت به نفع دنیا و آخرتم هست و کدامین یک به ضرر؟ یا کدامین سرنوشت «بیشترین منافع» دنیوی و اخروی را برایم به دنبال خواهد داشت؟ و بسیاری سؤالات دیگر ِ از این دست... ❗️ به‌نظر می‌رسد چاره‌ای نداریم جز اینکه اتصال پیدا کنیم به منبع علم لایزال الهی تا بتوانیم بهتربن تقدیر را دعا کنیم. اما اتفاقاً مشکل دقیقاً همینجاست که این یکی چگونه؟! 🔻 سه امام سجاد علیه‌السلام دعایی را به شیعیانشان آموزش داده‌اند که می‌توان از آن طریق به منبع علم و حکمت لایزال الهی متصل شد تا از آن طریق بهترین سرنوشت را دعا کنیم: ۳۳ومین دعای صحیفه سجادیه با عنوان . این دعا که عبارات و فقرات عمیق و تأمّل‌برانگیزی دارد، گرچه بسیار کوتاه است و اگر با توجه به معانی خوانده شود، در کمتر از پنج دقیقه تمام می‌شود؛ اما از آنجا که نفس رحمانی و ملکوتیِ امام زین‌العابدین علیه‌السلام پشتوانه‌اش هست و در شب قدر هم خوانده می‌شود، می‌تواند تأثیر شگرفی در نوشته‌شدن بهترین تقدیر ممکن داشته باشد... ✍ علی‌رضا ملااحمدی @Maktabkhaaneh
هدایت شده از «آیه‌جان»
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«خدای موسی» ✍ نویسنده: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @maktabkhaaneh 📷 عکاس: 🎚تنظیم صدا: 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
هدایت شده از «آیه‌جان»
هدایت شده از «آیه‌جان»
«خدای موسی» ✍ نویسنده: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @maktabkhaaneh ✏️ گرافیک: ماجرا به شکلی طوفانی شروع شد و قبل از اینکه متوجه بشوم چرا و چگونه، ناگهان خودم را زیرِ آوار حوادثی به‌غایت تلخ و دیگرگون یافتم. مثل طوفانی ویرانگر، سرمایه‌ام را (نه از جنسِ سرمایه‌ی مالی) در عرض چند روز از دست دادم و زندگی‌ام از این‌رو به آن‌رو شد! همه‌چیز بر ضد من بود و هیچ نقطه‌ی روشنی-لااقل در ظاهر- در افق آینده به چشم نمی‌خورد! مدت‌ها طول کشید تا از آشفته‌حالی و اِغمای فکری و نقاهتِ روحی بیرون بیایم و درست بفهمم که دقیقا چه شده و چه اتفاقی دارد می‌افتد! باز هم هیچ‌چیز بر وفق مراد نبود و نسبت به آینده‌ی این مسیری که «خواسته و ناخواسته» در آن قرار گرفته بودم و با قاطعیت و البته تلخ‌کامیِ تمام آن را طی می‌کردم، هیچ کورسوی امیدی به چشم نمی‌خورد. به طرز عجیب و بُهت‌آوری هر چه هم تلاش می‌کردم، اتفاق خوبی آنچنان‌که حالم را خوب کند و نفسِ راحتی بکشم و خوابِ آرامی به چشمانم بیاید و کابوس‌هایم تمام شود، نمی‌افتاد! حتی وقتی‌که طبق شواهد و قرائن قاعدتا باید اتفاق خوبی می‌افتاد، باز فرَج حاصل نمی‌شد و ماجرا پیچِ دیگری می‌خورد! «خالی‌شدن از هر کورسوی امید» از آن‌دست تجربه‌هایی است که هرکسی بالأخره به شکلی تجربه‌اش می‌کند؛ حالا من هم در همین موقعیت قرار گرفته بودم، اما با این تفاوت مهم که این موقعیت برای من به چند لحظه و چند ساعت و چند روز محدود نمی‌شد؛ حالا دیگر چند سال از زندگی‌ام درگیر این وضعیت بود! در یکی از آن روزهای سخت و جان‌فرسا به پناه بردم. اما پاسخ را با آیه‌ای گرفتم که اصلاً نفهمیدمش! یعنی ربطش را به موقعیت «همواره بحرانی» خودم نفهمیدم! خداوند ماجرای نبوت (علیه‌السلام) را برایم یادآوری کرد؛ آن‌ نیمه‌شبِ سرد و تاریکی که حضرت موسی (ع) که به‌همراه خانواده‌اش از مَدیَن به مصر برمی‌گشت، در وادی طور درحالی‌که راه را گم كرده بود، در طور سينا، شعله‌ی آتشی از دور دید و به نظرش رسيد كه قاعدتاً كنار آن كسى هست كه راه را از او بپرسد و اگر هم نبود لااقل از آن آتش قدرى همراه بياورد تا گرم شوند؛ به خانواده‌اش گفت که شما اینجا منتظر بمانید تا بروم آنجا و راهنمایی‌ای یا شعله‌ی آتشی بیاورم. رفت و وقتی نزدیک درختی شد که منبع آتش به نظر می‌رسید، ناگهان اولین وحی الهی به او رسید که «إنّی أنا الله...» و سخن‌گفتنِ خدا با او شروع شد و باقی ماجرا که آغاز نبوت ایشان بود. خب این چه ربطی به من داشت؟! نه من ربطی به موسای نبی دارم و نه طور سینایی در کار هست و نه در این کورسوی سرد و تاریک، آتشی! تنها وجه اشتراک من با این ماجرا «شبِ سرد و تاریک و راهِ گم‌شده» بود. اما هرچه فکر کردم، نفهمیدم ربطش به من چیست و چگونه می‌توانم از این آیه‌ی رازآلود بهره‌ای برای این زندگیِ سرد و تاریک و حیران‌زده بگیرم! ماجرا گذشت و این آیه از حافظه‌ام رفت تا اینکه مدت‌ها بعد ناگهان از زبان شیرینِ (سایه‌اش مستدام) حدیث عجیب و شگفت‌آوری شنیدم! بعد از درس، رفتم عبارت حدیث را جستجو کردم و متحیر، دیدم که آن حدیث عجیب، ذیلِ همین آیه‌ی قرآن و با استشهاد به همین حکایت بیان شده است...! عبارت عجیبِ حدیث که از زبان مولایمان علی(ع) نقل شده، اینست: «کُن لِما لاتَرجوا أرجی مِنکَ لِماترجوا : به آنچه که امید نداری، امیدوارتر باش نسبت به آنچه که امید داری»! این حدیث همه‌ی محاسبات آدم را به هم می‌ریزد! همه‌ی تحلیل‌ها و تصوراتم درباره‌ی سرنوشت و تقدیر را این حدیث به چالش ‌کشید! چطور می‌توانم به چیزی که امید ندارم، از چیزی که به آن امید دارم بیشتر امیدوار باشم؟! اما ادامه‌ی حدیث مانند نوری در تاریکی معما را سریع حل می‌کند: «همچنان‌که موسی‌بن‌عمران آن‌شب به این امید از خانواده‌اش جدا شد که بتواند شعله آتشی با خود بیاورَد؛ اما آنچه که نصیبش شد، این بود که خداوند با او سخن گفت و در حالی به میان خانواده‌اش برگشت که «نبی» بود. یعنی شعله‌ی آتش که دنبالش بود نصیبش نشد، اما چیزی نصیبش شد که آنقدر بزرگ و شگرف است که حتی به مخیله‌ی آدم هم خطور نمی‌کند که شاید در پسِ آن «شبِ سرد و تاریک و راهِ گم‌شده و آتش» چنین امر عظیمی نهفته باشد! يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ای موسی منم خدای یکتا پروردگار جهانیان. *منبع حدیث: اصول کافی؛ جلد 5 ؛ صفحه 83 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 این تلاوت زیبا و شگفت‌انگیزِ نوجوان ایرانی (محمدامین نبی‌لو) که تقلید هنرمندانه‌ی یکی از معروف‌ترین قرائت‌های «مصطفی اسماعیل» قاری شهیرِ مصری است را بشنوید و لذّت ببرید. (آیه ۳۱ سوره مبارکه رعد) 📌 در این دنیای آشفته‌ی امروزی، هیچ‌چیز مثل گره‌زدنِ ذهن و قلبِ کودکان و نوجوانان با «ثقلین» نمی‌تواند آن‌ها را از فتنه‌های زمانه در امان بدارَد. @Maktabkhaaneh