سلام دوستان از تأخیری که امروز در گذاشتن داستان رخ داد، عذرخواهی می کنم.
خیلی سرم شلوغ بود.
بعضی از دوستان درخواست می کنند مقدار بیشتری از داستان را بگذارم تا زودتر به انتهای داستان برسند ، خب ما از روزی یک قسمت ، به روزی دو قسمت تغییر رویه دادیم.☺️
آیا به نظر شما راه حل شیرین برای حفظ همسرش درست بود؟
آیا از دست دادن اصالت و ارزشها به دوام زندگی کمک خواهد کرد؟
آیا اینکه شیرین رگباری عیوب همسرش را در اوج عصبانیت بر زبان آورد ، کمکی به بهبود زندگیش کرد؟
اگر شما به جای شیرین بودید، بهترین تصمیم از نظر شما چه بود، حتی اگر برای من نمی فرستید ، ولی حتما بهش فکر کنید،
من در خلال این داستان سعی دارم ، مهارتهای مورد نیاز یک زن برای دوام یک زندگی را دوباره یادآوری کنیم برای خودمان .
چقدر شیطان کارهای خلاف ما را برایمان زیبا جلوه می دهد،
از مکر شیطان به خدا پناه می بریم.
شیرین اگر اهل تفکر بود، باید همان جمله مسعود اورا متحول می کرد ، که گفت من شیرین ساده ی خودم رو دوست دارم.
شیرین به خودش فرصتی برای فکر کردن نمی داد ،
همان لحظه که شیرین به یاد چادر نمازش افتاد نسیم رحمت الهی به زندگیش وزیدن گرفته بود،
اگر همان شب نمازش را خوانده بود،
فردا هم می خواند،
پس فردا هم می خواند.
حواسمون باشه ،شیرینهای درون ما هم همیشه به تصمیمات غلط تمایل دارند.
هدایت شده از بفرمائید شعر🌱
بده در راه خدا من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آل عبا محتاجم
از قنوت سحر مادرتان جاماندم
پسر حضرت زهرا به دعا محتاجم
مهربان ، کاش زُهیری بَغلم می کردی
من به آغوشِ پُر از مهر شما محتاجم
شوق پرواز بده روحِ زمین گیر مرا
به جنون سر إیوان طلا محتاجم
دودِ این شهر مرا، از نفس انداخته است
به هوای حرم کرب وبلا محتاجم
چقدَر گریه کنم ، تا نبری از یادم
در سراشیبی قبرم به شما محتاجم
#التماس_دعا
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher