eitaa logo
ملکه باش✨
559 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
33 فایل
ملکه باشای دیگه خودنمایی به خانوما یاد می دن ولی ما #هنر_زندگی #هنر_زن_بودن ✾ انتشاردست‌نوشته‌هاصرفاباذکرنام‌نویسنده. ✾کپی‌‌بقیه‌مطالب‌آزادوذکرلینک‌کانال‌اجباری‌نیست. ارتباط: https://abzarek.ir/service-p/msg/2000034
مشاهده در ایتا
دانلود
شیطان ولی راههای نادرست را برای انسان زینت می دهد ، تا انسان آنها را به عنوان اهداف برگزیند .
مالکیت‌ یک رابطه اجتماعی است ، برای جلوگیری از ایجاد هرج و مرج در جامعه که اعتبار عقلانی دارد. اما رزق آن چیزی است ، که شما برای خودت استفاده می کنید .
شما ممکن است ، مالک اموال زیادی باشی ، ولی فقط آن چیزی که استفاده می کنید ، رزق شماست .
اگر انسان آرزوهای واهی را به وسوسه شیطان اهداف زندگی خودش کرد و تمامی هم ندارد ،آرزوهای واهی عمر انسان را می بلعند و تمام می کنند ، عمری که برگشت ندارد.
طوری زندگی کنیم که اگر دوباره به دنیا برگشتیم ،همان‌مسیر را انتخاب کنیم . دعای امین الله را بخوانید و مضامین آن را به عنوان اهداف خود برگزینید.
دوستاتون رو برای خواندن این رمان جذاب دعوت کنید . این بنر رو‌ برای همه بفرستید.👇👆 شب‌های گرم تابستان با 👇 رمان سید طاها ایمانی
ملکه باش✨
#قسمت_دهم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: غیرقابل اعتماد پدرم خیلی مصم
یازدهم داستان دنباله دار : تقصیر کسی نیست پدر و مادر متین و عده دیگه ای از خانواده شون برای استقبال ما به فرودگاه اومدن … مادرش واقعا زن مهربانی بود … هر چند من، زبان هیچ کس رو متوجه نمی شدم ولی محبت و رسیدگی اونها رو کاملا درک می کردم … اون حتی چند بار متین رو به خاطر من دعوا کرده بود که چرا من رو تنها می گذاشت و ساعت ها بیرون می رفت … من درک می کردم که متین کار داشت و باید می رفت. اما حقیقتا تنهایی و بی هم زبونی سخت بود … اوایل، مرتب براشون مهمون می اومد … افرادی که با ذوق برای دیدن متین می اومدن … هر چند من گاهی حس عجیبی بهم دست می داد … اونها دور همدیگه می نشستن … حرف می زدن و می خندیدن … به من نگاه می کردن و لبخند می زدن … و من ساکت یه گوشه می نشستم … بدون اینکه چیزی بفهمم و فقط در جواب لبخندها، لبخند می زدم … هر از گاهی متین جملاتی رو ترجمه می کرد … اما حس می کردم وارد یه سیرک بزرگ شدم و همه برای تماشای یه دختر بور لهستانی اومدن … کمی که می نشستم، بلند می شدم می رفتم توی اتاق … یه گوشه می نشستم … توی اینترنت چرخی می زدم … یا به هر طریقی سر خودم رو گرم می کردم … اما هر طور بود به خاطر متین تحمل می کردم … من با تمام وجود دوستش داشتم … اون رو که می دیدم لبخند می زدم و شکایتی نمی کردم … با خودم می گفتم بهش فشار نیار آنیتا … سعی کن همسر خوبی باشی … طبیعیه … تو به یه کشور دیگه اومدی … تقصیر کسی نیست که زبان بلد نیستی … سید طاها ایمانی عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
🔹اگر برای ساختن زندگی که دوست دارید وقت نگذارید. 🔹 در نهایت مجبور خواهید شد وقت زیادی را صرف رویارویی با زندگی کنید که هیچ علاقه ای به آن ندارید. عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
آیة الله می فرمایند ، ما شب گذشته گفتیم باید انسان آرزوهای خود را طوری انتخاب کند ، که این آرزوها او را در مسیر واقعی خود قرار دهد.
یکی از آرزوهای غلط حبّ شهرت هست و دیگری حب مدح می باشد