قرآن به خانمها می فرماید ، در خانه های خود آرام بگیرید و دنبال خود نمایی نباشید .
به این علت به ساختمانهای بلند برج می گویند ، که همه آنرا می بینند .
کلمه برج به معنی دیده شدن هست .
قرآن به خانمها می گوید ، تبرّج نکنید و از خانه بیرون بروید .قرآن می گوید ، این همان جاهلیت اول است .
دیگه بقیه حرفهای استاد رو نرسیدم بنویسم .
حیف شد ، ولی اونایی که حضوری اونجا بودن بهره خوبی بردند.
هی بهتون می گم پاشید بیایید ،برای همینه😁
خب بریم سر وقت رمان
امشب دو قسمت براتون می ذارم 😊
دوستاتون رو برای خواندن این رمان جذاب دعوت کنید .
این بنر رو برای همه بفرستید.👇👆
شبهای گرم تابستان با 👇
رمان
#تمام_زندگی_من
سید طاها ایمانی
ملکه باش✨
#قسمت یازدهم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: تقصیر کسی نیست پدر و مادر م
#قسمت دوازدهم داستان دنباله دار
#تمام زندگی من:
گرمای تهران
ما چند ماه توی خونه پدر و مادر متین بودیم … متین از صبح تا بعد از ظهر نبود … بعد از ظهرها هم خسته برمی گشت و حوصله زبان یاد دادن به من رو نداشت … با این وجود من دست و پا شکسته یه سری جملات رو یاد گرفته بودم …
آخر یه روز پدر متین عصبانی شد و با هم دعواشون شد … نمی دونم چی به هم می گفتن اما حس می کردم دعوا به خاطر منه … حدسم هم درست بود … پدرش برای من معلم گرفت … مادرش هم در طول روز … با صبر زیاد با من صحبت می کرد … تمام روزهای خوش من در ایران، همون روزهایی بود که توی خونه پدر و مادرش زندگی می کردیم …
ما خونه گرفتیم و رفتیم توی خونه خودمون … پدرش من رو می برد و تمام وسایل رو با سلیقه من می گرفت … و اونها رو با مادرشوهرم و چند نفر از خانم های خانواده شون چیدیم… خیلی خوشحال بودم …
اون روزها تنها چیزی که اذیتم می کرد هوای گرم و خشک تهران بود … اوایل دیدن اون آفتاب گرم جالب بود … اما کم کم بیرون رفتن با چادر، وحشتناک شد … وقتی خانم های چادری رو می دیدم با خودم می گفتم …
– اوه خدای من … اینها حقیقتا ایمان قویای دارن … چطور توی این هوا با چادر حرکت می کنن؟ …
و بعد به خودم می گفتم … تو هم می تونی … و استقامت می کردم …
تمام روزهای من یه شکل بود … کارهای خونه، یادگیری زبان و مطالعه به زبان فارسی … بیشتر از همه داستان زندگی شهدا برام جذاب بود … اخلاق و منش اسلامی شون … برام تبدیل به یه الگو شده بودن …
.
سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
#قسمت دوازدهم داستان دنباله دار #تمام زندگی من: گرمای تهران ما چند ماه توی خ
#قسمت سیزدهم داستان دنباله دار #تمام زندگی من:
اولین رمضان مشترک
تمام روزهای من به یه شکل بود …
تا اینکه اولین رمضان زندگی مشترک ما از راه رسید … من با خوشحالی تمام سحری درست کردم و یه ساعت و نیم قبل از اذان، متین رو صدا کردم … اما بیدار نشد …
یه ساعت قبل از اذان، دوباره با محبت صداش کردم …
– متین جان، عزیزم … پا نمیشی سحری بخوری؟ … غذا نخوری حالت توی روز بد نمیشه؟ …
با بی حوصلگی هلم داد کنار …
– برو بزار بخوابم … برو خودت بخور حالت بد نشه …
برگشتم توی آشپزخونه … با خودم گفتم …
– اشکال نداره خسته و خواب آلود بود … روزها کوتاهه … حتما بدون سحری مشکلی پیش نمیاد …
و خودم به تنهایی سحری خوردم …
بعد از نماز صبح، منم خوابیدم که با صداهای ضعیفی از آشپزخونه بیدار شدم … چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم … نشسته بود صبحانه می خورد … شوکه و مبهوت نگاهش می کردم … قدرت تکان خوردن یا پلک زدن رو هم نداشتم …
چشمش که بهم افتاد با خنده گفت …
– سلام … چه عجب پاشدی؟ …
می خواستم اسمش رو ببرم اما زبانم حرکت نمی کرد … فقط میم اول اسمش توی دهنم می چرخید …
– م … م` …
همون طور که داشت با عجله بلند می شد گفت …
– جان متین؟ …
رفت سمت وسایلش …
– شرمنده باید سریع برم سر کار … جمع کردن و شستنش عین همیشه … دست خودت رو می بوسه …
همیشه موقع رفتن بدرقه اش می کردم و کیفش رو می دادم دستش … اما اون روز خشک شده بودم … پاهام حرکت نمی کرد …
در رو که بست، افتادم زمین …
سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
#قسمت سیزدهم داستان دنباله دار #تمام زندگی من: اولین رمضان مشترک تمام روزهای من
#تحلیل_رمان
توجه کردید ؟
آنیتای تازه مسلمان ، دختر چشم رنگی و موبور اروپایی در دل گرمای طاقت فرسای تهران با چادر مشکی می ره بیرون .افتخار آمیز نیست ؟
خوشم می یاد از کسانی که دینشون رو باشناخت انتخاب می کنند و پای همه سختیهاش می ایستند .👌
#پیامهای_ژرف
مادامی که پارو نزنی..
قایق زندگی تو ، یا سرجایش می ماند
یا با هر بادی به بیراهه خواهد رفت...
بیکار ننشین ...
پارو بزن و در مسیر درست حرکت کن.
💞تلاش لازمه پیروزیست...
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••