eitaa logo
ملکه باش✨
643 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
33 فایل
ملکه باشای دیگه خودنمایی به خانوما یاد می دن ولی ما #هنر_زندگی #هنر_زن_بودن ✾ کپی‌‌ مطالب‌‌ آزاد ✾نام نویسنده(#مارال_پورمتین)درپای مطالب امضادارحفظ شود ✓ مفیدبرای معلمان و ✓ تربیت فرزندان و ✓ خودسازی ارتباط: https://eitaayar.ir/anonymous/QZ8l.W67wM
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تدریس خلاق 📖
یکی از استادان دانشگاه در آفریقای جنوبی: برای نابودی یک ملت نیازی به حمله نظامی و لشکر کشی نیست. فقط کافیست سطح و کیفیت آموزش را پائین آورد و اجازه تقلب را به دانش آموزان داد. مریض به دست پزشکی که تقلب میکند خواهد مرد. خانه ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهد شد. منابع مالی را به دست حسابداری که موفق به تقلب شده ،از دست خواهیم داد. انسانیت به دست عالم دینی که موفق به تقلب شده میمیرد. عدالت به دست قاضی که موفق به تقلب شده ضایع میشود... سقوط آموزش پرورش=سقوط یک ملت ✍ https://eitaa.com/joinchat/1226768409C0c42db793b
5.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تنها موفقی که توی این چند سال دیدم. 😂 فقط به آرامش ، ادب ، حوصله و سعه صدر هر دو طرف دقت کنید . اینها تکنیکهای هستند . عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
هدایت شده از  زاویه دید 🪐
. نیم ساعتهای
📚 داستان زندگی من از اونجایی شروع شد که من دانشگاه قبول شدم و با کاوه نامزد بودم منو کاوه خیلی باهمدیگه خوب بودیم اما غافل از اینکه با یه دوستی ساده ،خودم با دستای خودم زندگیمو نابود کردم😞 ما بعداز گرفتن یه مراسم عروسی با شکوه زندگی مشترکمونو شروع کردیم😍 من مشغول درس خوندن بودم و اونم مشغول کاراش بود زندگی خوبی داشتیم چندروزی به سالگرد ازدواجمون مونده بود که من میخواستم شوهرمو سوپرایزکنم☺️ ،از قبل همه خریدامو انجام داده بودم تصمیم داشتم که آخر هفته رو باهم باشیم یروز به کاوه گفتم که تصمیم دارم برم خونه مادرم واسه دیدن خاله و خواهرم که اونجا هستن به این بهونه میخواستم برم کیکی🎂 رو که سفارش داده بودمو تحویل بگیرم که تاوقت برگشتنم کاوه دیگه میرفت سرکارش منم خونه رو واسه شب آماده میکردم ، وقتیکه از شیرینی سرا سفارشو تحویل گرفتم به سمت خونه راه افتادم وپشت در که رسیدم کلیدو توی قفل در چرخوندم و درو که باز کردم با ورودم به خونه ، لحظه ایو توی زندگیم تجربه کردم که باوجود اینکه ازاون روز مدتها گذشته بازم باورم نمیشه😔 ،که کاوه با دوستم توی خونه تنهابودن با دیدن من وکیکی که توی دستم بود کاملا شوکه شده بودن دروبستمو واقعا رفتم خونه مادرم😣 تو این مدت با کلی فکرکردن به زندگیم پی به اشتباه خودم بردم که من خیلی زودبه خوب بودن ظاهر سیما که دوستم بود کردم .😞 زمانیکه توی دوران نامزدی بودیم یه روز که من و سیما دانشگاه بودیم کاوه به من زنگ زد و گفت که بین تایم کلاسا میاد دنبالم که ناهارو باهم بیرون باشیم اگه میرفتم سیما تنها می موند بهش اصرار کردمو ازش خواستم که همراهمون بیاد، اونم قبول کرد این بزرگترین حماقت غیرقابل جبران زندگی من بود😞 که زمینه ی آشنایی کاوه و سیما شدم امیدوارم با بیان کردن این موضوع تجربه ای برای امثال خودم بوده باشه.. 💠 نتیجه‌گیری:هیچوقت زمینه ارتباط با نامحرم رو برای خودتون یا همسرتون فراهم نکنید. عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
3.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢جای‌خالی‌ماراغریبه‌هاپرمی‌کنند...😔 🎬تیزر فرهنگی 🔹نویسنده و کارگردان: محسن امانی 🔸تهیه‌کننده: محمدجواد موحد 🔹تولید شده در گروه هنری کات 🔘صفحه رسمی باشگاه فیلم سوره 📽 instagram.com/sourehfilm عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
[🚫]..عاقبت دوستی های مجازی📲 زن 26 ساله که با چهره ای نگران وارد کلانتری شده بود تا چاره ای برای رهایی از مزاحمت های تلفنی یک مرد جوان بیابد درباره ماجرای این مزاحمت ها به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که با «شهرام» ازدواج کردم. آن روزها فقط دوست داشتم زودتر ازدواج کنم و زندگی مستقلی تشکیل بدهم اما خیلی زود فهمیدم که در انتخابم اشتباه کرده ام. شهرام مرد آرزوهای من نیست روزی که به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم هیچ وقت فکر نکردم که ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی یک فرد است و باید با حساسیت و دقت درباره شریک زندگی تصمیم گرفت.😓 خلاصه زمانی فهمیدم راه را اشتباه رفته ام که دیگر یک سال از ازدواجم می‌گذشت و اختلافات بین من و همسرم شدت گرفته بود بالاخره پس از مدت ها قهر و آشتی در نهایت دو سال قبل از شهرام جدا شدم اما خلأ های عاطفی که در زندگی ام وجود داشت مرا به سوی فضاهای مجازی سوق داد تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی با «کاظم» آشنا شدم. او با حرف هایش به من آرامش می‌داد به همین دلیل دوباره برای پر کردن خلأ عاطفی به ارتباط تلفنی با او ادامه دادم ولی مدتی بعد مردی باوقار و با شخصیت به خواستگاری ام آمد من که او را از هر نظر شایسته ازدواج می‌دیدم به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم چرا که او مردی ایده آل بود. وقتی با کاظم تماس گرفتم و ماجرای ازدواجم را شرح دادم با کمال بی‌توجهی گفت: برای من مهم نیست هر کاری دوست داری انجام بده! ارتباط ما فقط در حد یک تلفن بوده است! بالاخره من ارتباطم را با کاظم قطع کردم تا شاید زندگی بی دغدغه ای را در کنار همسرم آغاز کنم ولی هنوز مدت زیادی از ازدواجم نگذشته بود که مزاحمت های تلفنی کاظم شروع شد، اما از آن جایی که می خواستم به همسرم خیانت نکنم سیم کارتم را عوض کردم ولی او باز هم خط جدید مرا پیدا کرد و به مزاحمت هایش ادامه داد. او حتی با بستگان و نزدیکانم تماس می‌گرفت تا زندگی مرا نابود کند، چنان برادرم را تحریک کرده بود که برادرم بدون هیچ گفت و گویی مشتی به دهانم کوبید و دندانم را شکست. حالا نه تنها مجید همسرم به کتک کاری من توسط برادرم مشکوک شده است بلکه می‌ترسم این بار نیز برای همین مزاحمت ها زندگی ام نابود شود.🥀😔 شایان ذکر است به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) رسیدگی به این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. 📚خبر حوادث مشهد عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••