♡#مصطفی_صدرزاده ♡
🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در مُحرم خلاصه می شود. #قرار_بی_قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش، او را نذر حضرت عباس کرده بود.
🍃حسرت هایش برای نبودن در کربلا، کار دستش داد. بی قراری اش با چهارشنبه های نذر #علمدار و روضه هیئت بیشتر شد، پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف حرم عمه سادات آرام گرفت.
🍃 نام جهادی #سیدابراهیم را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند. گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
🍃دلش در #سوریه گرفتار شده بود. اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.
🍃مردانه پای قولش می ماند. با ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند. با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست.
🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه
در سوریه که سردار دلها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.
🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، #شهادت می خواست. در روز #تاسوعا شهید شد، نگاهی کن به ما اسیران بلاتکلیف.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌹به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مصطفی_صدرزاده
📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۱۸ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضوان
🕊محل شهادت : حلب، سوریه
╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮
╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯
مادر او می گوید:
او نذر #حضــــرت_عبـــــاس بود
و روز #تاسوعـا به شهادت رسید.
🍂مادر مصطفی صدرزاده میگوید:
روز تاسوعا مصطفی حدود ۳/۵سالش بود، من توی روضه نشسته بودم. آقا مصطفی میره دم در و موتور بهش میزنه. میان بهم میگن که مصطفی کشته شد.
🍃من همینطور که نشسته بودم جلوی کتیبه ها، به حضرت عباس علیه السلام گفتم: (این که نذر خودتونه، اینو نگهش دارید بشه سربازتون. دقیقا این ماجرا ده دقیقه، یه ربع قبل اذان ظهر بود، ظهر تاسوعا... و دقیقا شهادتشون هم همون موقع است. ده دقیقه یه ربع قبل اذان ظهر تاسوعا...
〰️〰️〰️〰️〰️
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
#مسمط_مربع
ای فاتحِ تاریخ عاشورا ابالفضل
ای صاحب سرخی تاسوعا ابالفضل
ای بیرقت بالاتر از بالا ابالفضل
دریاتر از دریاتر از دریا ابالفضل
بی تو علَم بی تو قدم بی تو نفَس نه
جز تو سرِ ما خم شود در پیشِ کس؟ نه
غیرِ از تو کس داریم نه، فریادرس نه
تنها تویی تنها تویی تنها ابالفضل
آه ای ضریحت بهترین بوسیدنیها
زوارِ تو با ما برادرها تنیها
حاجت گرفتیم از شما با ارمنیها
معراجها داریم شبها تا ابالفضل
ما با تو بیمرزیم در دنیا نه با غیر
هربار سر را پیشت آوردیم تا غیر
یک عمر تکیه بر تو کردیم و ولاغیر
صد هیچ هِی بردیم دنیا را ابالفضل
گیرم گره داریم و در آماجِ دردیم
یک تختهپاره در تبِ امواج دردیم
گیرم شبیخون خورده در تاراج دردیم
با تو چه غم داریم در غمها ابالفضل
ایران علَم را بر زمین بگذارد اصلاً
برگردد از راهی که دارد از تو حاشا
یک لحظه کم بگذارد از این عشق کلاً
پا بر سر افعی بکوبد با ابالفضل
سر بر ضریح تو که بگذاریم کافی است
تنها بگو که بد بدهکاریم کافی است
بابالحوائج را اگر داریم کافی است
مَشتی ندیدم در جهان الا ابالفضل
اُمالبنین داریم اگر داریم عباس
این سایه را بر روی سر داریم عباس
ما را رها سازد مگر داریم عباس
با تو گره خورده است خاکِ ما ابالفضل
ایرانَ باخ ایرانَ باخ ایرانَ عباس
دُنیا یالان دُنیادی باخ ویرانَ عباس
شیعه دِدی توشدی اگه طوفانَ عباس
سیز هامّی بیز دونیادَ اما با ابالفضل
هرچند نامت آمد و غم گریه کردیم
ما را ببخش آقا تو را کم گریه کردیم
باید که میمُردیم باهم گریه کردیم
ای تکیهگاه زینب کبریٰ ابالفضل
وقتی که اُفتادی زمین اُفتاد زینب
ایداد از حال رُباب ایداد زینب
دنبال تو خونناله سر میداد زینب
وای از حرم وای از حرامیها ابالفضل
از مَشک پاره آب نه که جان تو ریخت
ایندفعه تیر حرمله مژگان تو ریخت
مَشکت به دندان بود که دندان تو ریخت
طفلی به عمه گفت کو... بابا... ابالفضل
یک دست دارد بر کمر یک دست بر سر
آقای ما حیران شده حیران نه بدتر
باید برَد تا خیمهاش خواهر نه مادر
اُفتادهای بر چادر زهرا ابالفضل
دیگر عبایی نیست تا که جمع گردی
با من که نایی نیست تا که جمع گردی
در خیمه جایی نیست تا که جمع گردی
اکبر پُرش کرده است آنجا را ابالفضل...
#حسن_لطفی
@maliche11gol