به خودشان هم رحم نمیکردند ..!
این تصویر بعد از «شکست حصر آبادان»، در
جاده اهواز - آبادان است، بالاتر از انرژی اتمی
سال ۱۳۶۱ بود که خـرمشهر آزاد شده بود ولی
آبادان هـنوز در محاصره ی دشمن قرار داشت.
خیلیسخت بود کهاز خرمشهربه آبادان برویم
ولـی شکرخدا پـس از «شکست حصـر آبادان»
میتوانستیم از جاده پائین بهمنشیر به آبادان
رفتوآمد کنیم. این جنازههای پوسیده مربوط
به عراقیهاست، آنها حتی به نیروهای خودشان
هم رحم نکرده و آنهایی را که قصد فرار و پناه
آوردن به نیروهای ما را داشتند، به رگبار بسته
بودند و جنازههایشان را رها کرده بودند.
راوی: رضا شالی
منبع : کتاب ماندگاران
حسن شکیب زاده
#جنگ_به_روایت_تصویر
@maliche11gol
پایی که بسته شد !
تا بماند و بایستد و بجنگد ...
"علیحسن احمدی" رزمنده دلاور کرمانشاهی
در عملیات عاشورا ، زمانیکه متوجه میشود
نیروهای خودی در کمین و محاصرهی دشمن
قرار گـرفته اند ؛ پـای خود را با سیم تلفن به
پایهی دوشکا میبندد تا بایستد و بجنگد ، تا
یا کشته شود یا آتش دشمـن را خاموش کند.
از او عکسی در این لحظه ، زمانی که او تنها
۲۱ سال داشت و بـه تازگی ازدواج کرده بود،
در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است.
مهر ۱۳۶۳ ؛ ایلام
منطقه عمومی میمک
عکاس: محمود عبدالحسینی
#جنگ_به_روایت_تصویر
#رزمنده_علیحسن_احمدی
#تیپ_نبی_اکرمﷺ
#قاب_ماندگار
#جنگ_به_روایت_تصویر
به عکس خوب دقت کنید
لباسهای خیس از عرق بچهها ...
"هورالعظیم محور عملیاتهای خیبر و بدر"
@maliche11gol
#جنگ_به_روایت_تصویر
عکسی که میبینید در جبههی خوزستان گرفته شده است و احتمالا مربوط به سالهای اول دفاع مقدس است.
پیرمردی بسیجی، با یک قبضه سلاح ژ-3، خسته و خاکآلود، روی زمین نشسته است. پیرمرد، کولهای به همراه دارد که چندین عدد خمپارهی شصت میلیمتری در آن قرار دارد. نکتهی قابل توجه، یک عدد پرتقال است که پیرمرد آن را روی پرهی خمپاره های مرگبار گذاشته است. ظاهرا هنگام استراحت نیروها، بین آنها پرتقال توزیع شده است و پیرمرد قبل از آنکه فرصت خوردن آن را پیدا کند، به دامِ عکاس افتاده. این پیرمرد بسیجی، اگر در طول جنگ شهید نشده باشد، امروز به احتمال زیاد، دیگر در قید حیات نیست. شادی روح او و همه همرزمان بسیجیاش "صلوات"
#پیرمردان
#دفاع_مقدس
@maliche11gol
#روایت_یک_قاب
📸 احسان رجبی عکاسِ قابِ ماندگار دفاعمقدس شرایط جبهه در روز ۱۰ اسفند سال ۱۳۶۵ در کانال پرورش ماهی را اینگونه شرح میدهد:
جنگ جانانه، مردانه و باغیرتی بود...
رزمندهها ایستادگی میکردند...
روی پیکر شهدا گونی میکشیدم...
هرچه به چهره مبارک امیر حاجامینی نگاه کردم، دیدم نمیتوانم. دلیلش این بود که پیشانیبند «یاحسین (ع)» روی پیشانیاش بسته بود. عکس امامخمینی(ره) را روی سینهاش داشت و چفیه به کمرش بسته بود. خیلی قد و قامت زیبایی داشت. تنها چیزی که در آن لحظه به ذهنم خطور کرد، این بود که، من اینجا هستم، دوربین عکاسی دارم، یک عکس برای مادر این شهید بگیرم...
#قاب_ماندگار
#نماد_شهادت
#عملیات_کربلای۵
#شهید_امیر_حاجامینی
#جنگ_به_روایت_تصویر
@maliche11gol