eitaa logo
💚دوستان شهدا💚
233 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
73 فایل
اگر... تیر دشمن...💣 جسم شہدا را شڪافت... تیر بدحجابــے... قلب آن ها را میدرد...💔 شہدا شرمنده ایم.. میسر نگردد به کس این سعادت به کعبه ولادت به مسجد شهادت یا علی @yazahra0118 یا زهرا
مشاهده در ایتا
دانلود
هوای پائیز خنک و دلپذیر شده بود دم غروب کمی باد می وزید که احساس سرما کردم کشاورزان گندم ها را درو کرده بودند با دوستانم به آرامی قدم در دشت گذاشتیم صدای پارس سگ ها از دور و نزدیک شنیده می شد گله گوسفند ها همراه با چوپان به طرف روستا می آمدند من و دوستانم از غروب دل انگیز خورشید لذت میبردیم خورشید رنگ سرخش را در دشت پهن کرده بود با غروب خودش اعلام می کردکه شب به زودی فرا می رسد! وقتی به خانه برگشتم بوی نان تازه خانه را پر کرده بود، مادرم معموال عصر ها نان می پخت تا صبح ها بیشتر به کار هایش برسد. داخل اتاق رفتم بعد وضو گرفتم سجاده ام را پهن کردم چادر نمازی که مادربزرگم از مشهد آورده بود سر کردم و مشغول خواندن نماز شدم در حال خواندن نماز بودم که صدای برادرم را شنیدم که همراه پدرم و دام ها از دشت به خانه باز گشتند نمازم که تمام شد دویدم تا به آن ها خسته نباشید بگویم خوشحال بودم که برادرم را بعد یک روز تالش می دیدم پدر و برادم لباس هایشان خاکی شده بود لباس هایشان را عوض کردند و دستانشان را شستند وقتی به اتاق آمدند سفره شام را پهن کردیم دورهمی غذا خوردیم ، گفتیم ، خندیدم بعد از شام دورهم نشتیم کلی خاطره تعریف کردیم از روزی که گذشت ، تفریحی که با دوستانم در دشت رفتم .. برادرم می گفت امروز طبیعت دشت خیلی زیبا بود ، برگ درختان زرد و نارنجی خیلی منظره ی قشنگی بود کم کم چشمانم خواب را به ماندن در کنار خانواده ترجیح می داد بلند شدم رخت خواب را پهن کردم و در فکر آرزو های فردا به خواب رفتم تا صبحی تازه با خاطراتی زیبا را آغاز کنم نویسنده تمنا🌺 ☘کپی حرام