🔺به‌مناسبت سی وچهارمین؛ 📚«نمایشگاه بین‌اللملی‌کتاب‌تهران» 🌷قال علی(ع)«الکتب بساتین‌العلما» 🔻#چهارپارهٔ «#بوستان‌علما» 📚دوباره مثل هر ساله سری رفتم نمایشگاه که با سیری دراین بستان شوم ازاین وآن آگاه 📚درخت گل اگر دیدم کنم پر دامن خود را برای خاندان خود بیارم هدیه‌ای زیبا 📚به«ن والقلم»یکدم نوایم«نی‌نوا»گردد ضمیرم روشن از نور دل انگیز خدا گردد 📚ولی افسوس! جیب من زپول و پَلَه خالی بود اگرچه غرفه‌ها پر از کتاب خوب و غالی بود 📚 ولی در بین آنها بود کتاب لغو و نامیزان دریغا گرچه میخوانند از اینها مردم نادان 📚چو زنبور عسل باید شمیم هر گلی بوئید چو آن گل بود خوب وخوش ز شهدش جرعه‌ای نوشید 📚نه چونان خرمگس هرجا که شیرین بود بنشینیم ویا چون مرغ سرگردان ز هرجا دانه برچینیم 📚ولی افسوس! بعضی‌مان تمام عمر فرسودیم به‌جای التیام جان نمک بر زخم خود سودیم 📚زلال زندگانی را به فکر تیره آلودیم کتاب نفس ناخوانده ودر جمع کتب بودیم 📚و جان خویش را کرده به قیل وقالها خسته ویا اسب خیال خود به آخور هنر بسته 📚بهار زندگانی را به غفلت‌ها خزان کردیم دراین بازار پر غوغا به شدّت ما زیان کردیم 📚‌واینک نیست راهی پس نه شاید مانده راهی پیش بود مقصود نامعلوم هوا هم گشته گرگ ومیش 📚مسیری سخت ولغزان پیش تمام جاده‌ پیچاپیچ دو پایم لنگ ودستم تنگ نباشد توشه زادم هیچ 📚خدایا دستمان را گیر! دراین وادی هول‌ انگیز مرا دریاب! ادرکنی! الا ای منجی شبخیز! 📚کجایی مظهر وحدت؟ هلاکم کرده این کثرت بیا ای نوبهار دل مرا مگذار در حسرت! 🦋صلوات ♥️#ابوالفضل‌فیروزی_نی‌نوا 🗒۱۴۰۴/۲/۳۰ 🆔@banavayeneynava 🦋🌸🍃

🔺به‌مناسبت سی وچهارمین؛ 📚«نمایشگاه بین‌اللملی‌کتاب‌تهران» 🌷قال علی(ع)«الکتب بساتین‌العلما» 🔻#چهارپارهٔ «#بوستان‌علما» 📚دوباره مثل هر ساله سری رفتم نمایشگاه که با سیری دراین بستان شوم ازاین وآن آگاه 📚درخت گل اگر دیدم کنم پر دامن خود را برای خاندان خود بیارم هدیه‌ای زیبا 📚به«ن والقلم»یکدم نوایم«نی‌نوا»گردد ضمیرم روشن از نور دل انگیز خدا گردد 📚ولی افسوس! جیب من زپول و پَلَه خالی بود اگرچه غرفه‌ها پر از کتاب خوب و غالی بود 📚 ولی در بین آنها بود کتاب لغو و نامیزان دریغا گرچه میخوانند از اینها مردم نادان 📚چو زنبور عسل باید شمیم هر گلی بوئید چو آن گل بود خوب وخوش ز شهدش جرعه‌ای نوشید 📚نه چونان خرمگس هرجا که شیرین بود بنشینیم ویا چون مرغ سرگردان ز هرجا دانه برچینیم 📚ولی افسوس! بعضی‌مان تمام عمر فرسودیم به‌جای التیام جان نمک بر زخم خود سودیم 📚زلال زندگانی را به فکر تیره آلودیم کتاب نفس ناخوانده ودر جمع کتب بودیم 📚و جان خویش را کرده به قیل وقالها خسته ویا اسب خیال خود به آخور هنر بسته 📚بهار زندگانی را به غفلت‌ها خزان کردیم دراین بازار پر غوغا به شدّت ما زیان کردیم 📚‌واینک نیست راهی پس نه شاید مانده راهی پیش بود مقصود نامعلوم هوا هم گشته گرگ ومیش 📚مسیری سخت ولغزان پیش تمام جاده‌ پیچاپیچ دو پایم لنگ ودستم تنگ نباشد توشه زادم هیچ 📚خدایا دستمان را گیر! دراین وادی هول‌ انگیز مرا دریاب! ادرکنی! الا ای منجی شبخیز! 📚کجایی مظهر وحدت؟ هلاکم کرده این کثرت بیا ای نوبهار دل مرا مگذار در حسرت! 🦋صلوات ♥️#ابوالفضل‌فیروزی_نی‌نوا 🗒۱۴۰۴/۲/۳۰ 🆔@banavayeneynava 🦋🌸🍃