eitaa logo
رسانه مردمی مالواجرد
1.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4هزار ویدیو
120 فایل
🔷رسانه مردمی روستای مالواجرد 🌹روستایی با ۲۹ شهیدگلگون‌کفن🌹 🔸️پوشش خبری: مالواجرد،منطقه و اخبارمهم‌کشوری 🌟وفعالیتهای ستادپیشرفت روستا ✅شروع فعالیت کانال:۲۸دی۱۳۹۸ ارسال پیشنهادات،اخبار و یاتبلیغات به آیدی زیر: @admineresaneh @adminemalvajerd1
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز،صبحِ زود،به گوشم صدای توست حَیّ عَلَی الحسین وَ حَیّ عَلَی الحَرم با یک سلام رو به شما رو به کربلا جا میدهم میان دلم یک بغل حرم ✋🏻 🌤 🌹 ‌🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
🗓تقویم امروز... ‌🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ ربطی به ثروت نداره! آدماى مثبت، هرجا باشن و با هر شرایط و هر دلخوشیِ بزرگ یا کوچيکی، حالِ لحظه هاشون خوبه خودتون رو گول نزنین، زندگیِ مدرن و لاکچری بهانه است ، خیلي ها حسرتِ همین شادی هایِ نقلی و ساده رو دارن🍃👌 ‌زندگیتان سبزِ سبز🌱🌱 ‌🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
💥فروش فوری سوله به دلیل نیاز مالی یک سوله با شرایط زیر به فروش میرسد: شهرک صنعتی حسن اباد ور خیابان اصلی روبروی پمپ گاز یک سوله ۷۵ متری ۲۳ متر هم حیاط جمعا ۹۶ متر ارتفاع سوله ۷ متر دارای برق اب گاز ـروشن حمام وسرویس و یک اتاق ۶ متری داخل سوله (((و حمام و سرویس جداگانه به صورت مشترک با سوله های دیگر، که در کنار یکدیگر میباشند نیز موجود))) است پروانه بهربرداری صنعت و معدن مناسب هر شغلی دارد مهندسی ساز . سند داخل محضر به نام شما میشود. قیمت توافق میشه... لطفا خریدار واقعی تماس بگیره،، با تشکر فراوان 🌹 نقد و اقساط ۰۹۱۰/۰۱۸۰/۱۲۸ ‌🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 "ایران همدل۴" 🔴چگونه همدل با مردم فلسطین و لبنان باشیم؟ ✅پس از تاکید رهبر انقلاب مبنی بر کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان،پویش چهارم "ایران همدل" شروع به کار کرد،، 🔹۱-جهت کمک نقدی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از طریق زیر می توانید اقدام کنید؛ شماره کارت:
6037998200000007
شماره شبا:
Ir320210000001000160000526
کد دستوری: * پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR 🔸۲- برای اهدای طلا و جواهرات ارسال عدد ٢ به
3000222
🔹۳- برای سرپرستی از خانواده های آواره لبنانی و فلسطینی ارسال عدد ۳ به
3000222
@irane_hamdel ‌🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
♦️با رأی کمیته انضباطی رشوه در فوتبال ایران آزاد شد ! 🔹در ادامه احکام عجیب و منحصر به فرد در فوتبال ایران، این بار کمیته انضباطی هنرنمایی دیگر از خود نشان داد و علیرضا بیرانوند را به دلیل اظهاراتش یک جلسه آن هم به صورت مشروط (معلق شدن به شرط عذرخواهی) محروم کرد. 🔹قانون انضباطی در این باره به صراحت اعلام کرده رشوه دهنده و رشوه گیرنده حداقل ۱۲ ماه محروم می‌شوند. 🔹حال اگر برای کمیته انضباطی اثبات شده او رشوه داده چرا چنین حکمی صادر شده و اگر ثابت نشده و اتهام زده آیا واقعاً یک جلسه محرومیت کفایت می‌کند؟ آیا کمیته انضباطی به جز پُر شدن خزانه فدراسیون فوتبال به جنبه‌های دیگر حکم‌های صادره توجه می‌کند؟ 🔹با این وصف و با آرای اخیر فدراسیون چه در مورد بیرانوند، چه درباره محمود فکری و چه موارد دیگر؛ تهمت، افترا، توهین و رشوه در فوتبال ایران آزاد شده است./تسنیم ‌🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
🎁 دوشنبه سوری آخر ماه همراه اول فعالسازی👇👇 *100*64# 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
📚💓 📖⃣ 🔴بی‌خوابی‌های شبانه🔴 صدای زنگ بی‌امان تلفن کلافه‌ام کرده بود. روی تخت غلطی زده و سرم را زیر بالش فرو بردم. مثل همیشه خیلی دیر به خواب رفته بودم و هیچ دلم نمی‌خواست چشمانم را باز کنم و از رخوت دل‌انگیز صبح‌گاهی بیرون بیایم. همه ی تنم بی‌حس بود و نا نداشتم برخیزم اما آهنگ تند و تیز تلفن مجال نمی‌داد و پی در پی رشته ی ظریف چرت نازم را از هم می‌درید. بالش را بیش‌تر به گوشم فشردم. سعی کردم بی‌اعتنا باشم. مزاحم به زودی خسته می‌شد و من هم یک ساعتی بیش‌تر خرخر می‌کردم. اما نه. بی‌فایده بود. هر که بود، از حضورم در خانه خبر داشت و هر لحظه، با صدای هر زنگ، به سماجت خود می‌افزود. با عصبانیت تکانی به خود داده و از جایم بلند شدم. با وجود روشنایی روز، چشمان خواب‌آلودم درست نمی‌دید. دستم را پیش برده و گوشی را پیدا کردم. روی صندلی کنار تلفن نشستم و با برداشتن گوشی، خمیازه ی بلندی کشیدم و گفتم: -  بفرمایید... - سلام سعید خان! ببخشید این موقع مزاحم شدم. حال‌تون خوبه؟ صدای مدیر ساختمان بود. مرد با انضباط و مودبی که در رتق و فتق امور آپارتمان وسواس زیادی به خرج می‌داد و همه ی ساکنین از عملکردش راضی بودند. حتماً به دلیل مهمی، این وقت صبح با من تماس می‌گرفت. جواب دادم: - خوبم. ممنونم. شما خوبین؟ - شکر خدا. - امر بفرمایید. - والا غرض از مزاحمت این‌که لوله‌های آب زیر حیاط ساختمون ترکیدن. امروز بنا آوردیم تا زمین رو بکنیم و تا یک ساعت دیگه می‌خواییم آب روقطع کنیم. هر چه قدر می‌تونید، ذخیره کنید که شاید تا فردا آب نداشته باشیم. - باشه. ممنون که خبر دادین. خداحافظ. گوشی را گذاشتم و چشمانم را مالیدم. خواب از سرم پریده بود. نگاهی به ساعت انداختم: هفت. زیاد هم زود نبود. از جای خود بلند شده و تلوتلوخوران رفتم دستشویی تا آبی به صورتم بزنم... از کنار آشپزخانه که رد می‌شدم، دیدم که سر جای همیشگی‌اش نشسته و چشمان عسلی‌اش را به من دوخته. لبخندی زدم و به جای دستشویی، رفتم حمام تا دوش آب سردی بگیرم. چند دقیقه ی بعد، حوله ی بلندی پوشیدم و وارد آشپزخانه شدم. کمی آب ریختم داخل کتری برقی و روشنش کردم. از یخچال تکه‌ای نان بربری برداشتم و گذاشتم داخل مایکروویو. کمی بعد، نشسته بودم سر میز و صبحانه می‌خوردم و با هر لقمه‌ای که به دهان می‌گذاشتم، نظری به او می‌انداختم. لبخند به لب مرا نگاه می‌کرد و انگار می‌خواست چیزی بگوید.. لقمه ی بزرگی را به دهان بردم و با اشاره ی سر و چشم و ابرو خواستم تا حرفش را بگوید. - نشنیدی مدیر ساختمون چی گفت؟ سری به نشانه تأیید تکان داده و تندتند لقمه ی گلوگیر را جویدم. - باشه. حالا خودتو خفه نکن عزیزم. آروم‌تر. غذاتو که خوردی پاشو چند تا دبه رو پر کن. بلدی کجاست که؟ بالاخره لقمه را فرو دادم‌گفتم: - لازم نیست. امشب نمی‌یام. - کجا می‌خوای بری؟ - می‌رم خونه ی پدرم. شایدم خونه ی عمه فاطمه. آره.می‌رم اون‌جا.چند وقتی‌ئه که مرتب سراغمو می‌گیره. - باشه. خوش بگذره. شاید تونستی یه شب راحت بخوابی.این‌جا که نمی‌تونی. - تو که می‌یای اونجا. مگه نه؟ خنده ی دل‌انگیزش آشوبی در دلم برپا کرد. - خونه ی عمه نه. اون به من مهلت نمی‌ده. خودش تاصبح به حرف می‌گیردت. - عاشقشم. ـ می‌دونم. منم خیلی دوسش دارم. از آخرین باری که می‌خندید، زمان زیادی می‌گذشت. اشک در چشمانم حلقه زد. از سر میز بلند شدم و لباس پوشیدم. موهاتو شونه کن. مثل همیشه باید بهت غر بزنم. چرا صورتت رو اصلاح نکردی؟ با بغضی کمین کرده در گلویم، غلاف اسلحه را به شانه بسته و کتم را پوشیدم. مقابل آینه ایستادم و آرام برس را برداشتم و به توده ی آشفته ی موهای پرپشتم کشیدم. دستان ظریف و لطیفش را پشت سرم احساس کردم. قطره ی اشکی، آرام و بی‌صدا، از چشمم راه افتاد و رسید روی گونه‌ام. چشمانم را بستم و برگشتم. دست گرمش روی گونه ی خیسم بود و دست دیگرش روی سینه‌ام. انگار می‌خواست راه نفسم را بگشاید. ـ هیس! آروم باش سعید. تو هر روز که می‌خوای بری بیرون، این طوری می‌کنی. آروم باش عزیز من. من همین جام. ـ نمی‌تونم. آروم نمی‌شم.حتا یک لحظه. همه ثانیه‌های زندگی رو دارم می‌شمارم.. این‌که زندگی نیست. هر روز که از خونه می‌ری بیرون تا شب که برگردی دلم رو هزار پاره می‌کنی. ـ می‌دونم. من فقط یک مرده‌ام که راه می‌ره. فقط یک هدف منو سرپا نگه داشته. ـ نه سعید. من راضی نیستم. ببخش. واگذارشون کن به خدا. من همیشه و هر شب پیش توأم. می‌بینی که ناراحت نیستم. ببخش تا روحت آروم بگیره. بذار منم خوشحال باشم. به چشمان جادویی‌اش خیره شدم و دوباره بغض راه نفسم را بست. زمان ایستاد. بعد از چند دقیقه به خود آمدم؛ سرم را پایین انداخته و به سرعت از خانه بیرون رفتم. از پله‌ها به سرعت پایین می‌آمدم و با خود زمزمه می‌کردم: «نمی‌تونم... نمی‌تونم.» .. 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
✅به یک خمکار ظروف آلومینیوم برای همکاری در روستای مالواجرد نیازمندیم ♻️با حقوق ودستمزد مناسب ♻️بیمه ی تامین اجتماعی 09134729404 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😅 📽 وضعیت خانومای اصفهانی موقع سبزی پاک کردن 🤣🤣 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
❌ پخش برنامه کوله گرد (هشت بهشت) شبکه استانی اصفهان 🔰 امشب ساعت ۲۱ ❌ اهالی محترم نیک آباد ، حسن آباد ، نصر آباد ، محمد آباد ، قارنه ، پیکان ، سعادت آباد ، دستجرد ، مالواجرد و.... میتوانند برنامه های شهرها و روستاهای خود را امشب و چهارشنبه شب از شبکه استانی اصفهان تماشا کنند. ✅( انجمن دوستداران میراث فرهنگی ینگ آباد) 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠