eitaa logo
رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
42 دنبال‌کننده
80 عکس
6 ویدیو
1 فایل
اینجا جاییه برای رونوشت های یه مامان معمولی که دغدغه ی رشد و آگاهی داره... فقه و اصول خوانده ی متمایل به مشاوره مامانِ نازدونه و دردونه ❤️ من اینجام👇 @nurolhoda74
مشاهده در ایتا
دانلود
مرد شای ابوعلی گویان خیره ی چادر ایرانی ام شد و گفت شای ایرانی موجود... مردنمی‌دانست همان سفرِاولی که آمده بودم، معتاد شای ابوعلی شان شده بودم و کلی تمرین تمرین که مثل آن ها تلفظش کنم... مرد نمی دانست حسرت شنیدنِ همان شای بوعلی ها حناق می شود بیخ گلویم و حالا که بچه را روی پاهایم گذاشته ام همه ی حواسم را میدهم که هق هق گریه نشود بلکه بخوابد و من آرام صدای هلبیکم یا زواریِ نزارالقطری را بگذارم و قلبم ذوب شود و اشک آرام آرام بچکد از گوشه ی چشم هایم به یاد همان سفراولی که مرد میخواست از مهمان نوازی اش شای ایرانی بدهد دستم و نمی‌دانست که معتاد شای بوعلی شده ام... مرد چای ایرانی را شای ایرانی خواند و من یه یاد کلاس های عربی دوران مدرسه سریع در ذهنم مرور کردم که گچ پژ ندارند و به جایش چقدر روح وسیعی دارند که هرچه دارند و ندارند میگذارند در طبق اخلاص و بفرما میزنند... مرد نمی دانست هر اربعین از آن سفر اول به بعد دلم طاقت ماندن ندارد و میخواهد پرواز کند به زمانی ورای زمان ها و بماند پیش مردمانی که بوی ظهور میدهند و عطر صاحب الزمان پخش میکنند... https://eitaa.com/mamanemamooli
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹 🔸 نگران خودتان باشید نه ! 🔸 در تربیت اولاد، آنچه را که در حد قدرتتان است، انجام بدهید و برای آن قسمتی که خارج از قدرتتان است، اصلاً و کار را به خداوند بسپارید. گاهی مثلاً شما با برادرتان سر را می‌گیرید و در تابستان آن را در حیاط می‌گذارید. اگر او آدم سالم و قوی و فعالی باشد، شما نگران آن سرِ تخت که او گرفته، نیستید؛ چون می‌دانید که او چاپک است و قشنگ می‌تواند ببرد؛ بلکه نگران این طرفی هستید که خودتان گرفته‌اید که مبادا پایتان بلغزد و به زمین بخورید. آن سرِ تربیت را خدا گرفته و هر قسمتی که شما نمی‌توانید و از عهده‌تان خارج است، سهم خداست. شورِ آن قسمتی را نزنید که خدا گرفته؛ بلکه شورِ آن قسمتی را بزنید که خودتان گرفته‌اید. نگران خودتان نباشید؛ بلکه نگران خودتان باشید. آن چیزی که می‌توانید و برایتان ممکن است را اگر نکنید، برایتان خطرناک است؛ اما آن چیزی که نمی‌توانید، جزء وظایف شما نیست. اینکه خدای تعالی جزء وظایف شما نگذاشته یعنی چی؟ یعنی آن را جزء وظایف خودش گرفته و خودش عمل می‌کند: ((لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)) @haerishirazi
ساعت دوازده شب را رد کرده دراز کشیدم توی تاریکی اتاق ... تصویر مردمِ روی کوه مانند جلوی هتل در ذهنم نقش می‌بندد و مردی کمی دورتر شاید خیلی دورتر شاید با لباس عربی و چفیه ی سبزی که عقال آن را روی سرش نگه داشته شاید هم با یک لباس معمولی مثل مرد های خودمان اما دور است شاید خیلی دور اما همه را میبیند دیدش وسیع است حتی به وسعت همه ی دل ها گفتم که همه را میبیند اما افسوس کسی او را و دل مهربانش را نمی بیند... آه میکشد اما دور است کسی نمی شنود خیلی دور است که حتی اشک هایش هم دیده نمی شود شاید اگر همه می خواستند و این چنین برای دیدنش تلاش می کردند وشاید... وشاید.... https://eitaa.com/mamanemamooli
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸 و الگوگیری جوانان🔸 بیکار نشسته بود. یک سوزن جوال‌دوز دستش بود. این سوزن جوال‌دوز را زد به پای خودش. گفت خدایاااا ! این چه دردی بود به من دادی؟! ما هم همینطوریم. تو هنرمند درست نمیکنی، آنها درست میکنند و [دل] بچۀ تو را می‌برند! بعد میگویی خدایا این چه دردی بود به من دادی؟! خب، خدا داد؟! خودت کردی! الان تمام عالَم با شبکۀ اینترنت، تولیدات هنریشان را نشان میدهند و روی و رفتار و منش و گفتار و همه چیز مردم اثر میگذارد. شما نگاه کنید، پیراهن‌های که مردم تنشان میکنند، عکس هنرپیشه‌ها روی آن است، عکس فوتبالیستها روی آن است. خب، شما هم باید هنرمند داشته باشید، شما هم باید فوتبالیست داشته باشید. یک گلزنِ [درجه یک] درست کن که عکسش روی پیراهن آمریکاییها بیفتد. لازم است تو یک برای جوانها داشته باشی که به جای اینکه عکس را در سینه‌شان بزنند، عکس بچه‌های خودمان را بزنند. به جای اینکه از یک بی‌نمازی تعریف کنند، از یک نمازخوانی تعریف کنند و بگویند آقا! این گل زن، نماز اول وقتش ترک نمیشود. میدانید چه تعداد میشوند بواسطۀ اینکه یک نمازخوان، گلزن خوبی بشود؟ @haerishirazi
امروز هفتصد و سیمین روزی بود که من با دیدن تو گفتم «معجزه ها حتما لازم نیست که طی یک اتفاق خارق العاده مثل شکافتن آسمان و باز شدن زمین به وجود بیایند ، معجزه می تواند در یکی از صبح های آخرین روزهای شهریور تو را غافلگیر کند و رخ بنماید درست مثل تو ، دردونه ی من» https://eitaa.com/mamanemamooli
نیت کرده بودم شبی که قرار است فردایش کیف و کوله بردارد و برای کلاس دوم به مدرسه برود ، بروم کنارش دراز بکشم و این کتاب را بخوانم و بعد از دوستت دارم و هرجا باشی قلبم برایت می تپد از ذوق چشمانش لبریز شوم، اما مریضی و ضعف طولانی بعدش اجازه نداد تا امروزی که به بهانه ی تکلیفی که معلم برایشان گفته بود ، آورد و با صدای نازدار کودکانه اش کلمه به کلمه، جمله به جمله خودش برایم خواند... چقدر دلنشین بود این کتاب با مکث های کوتاه تو، چقدر عشق می بارید از لحن نازک تو مادرجان! پ.ن:اگر یه کتاب در مورد عشق بی قید و شرط به بچه ها خواستید «طناب نامرئی» می‌تونه کتاب خوبی باشه و عدم تطابق فرهنگی_دینی اش بخاطر ترجمه بودنش و تعهد مترجم به متن اصلی قابل اغماضه... به علاوه ی اینکه تصویرگری خوبی داره https://eitaa.com/mamanemamooli
رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
نیت کرده بودم شبی که قرار است فردایش کیف و کوله بردارد و برای کلاس دوم به مدرسه برود ، بروم کنارش در
جرمی گفت:«من که طنابی نمی بینم!» «لازم نیست طناب نامرئی را ببینی . نامرئی یعنی چیزی که دیده نمی شود. آدم هایی که همدیگر را دوست دارند ، همیشه با یک طناب مخصوص که از عشق درست شده به هم وصل اند.» لیزا پرسید:«خب اگر نمی شود آن را دید ، از کجا باید بفهمیم که هست؟» «حتی اگر آن ها جلوی چشم هایتان نیستید ، می توانید با قلبتان احساسش کنید و بدانید همیشه به کسی که دوستش دارید وصل هستید https://eitaa.com/mamanemamooli
هدایت شده از  محمدامین نخعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔🔔🔔 در این تراکم خبرها و تحلیل ها و حوادث ارض مقدس و آنتن تمدن، حواستان از کودکان پرت نشود. مخصوصا مامان ها و معلم های عزیز. خط انتقال معارف یعنی بتوانی یک روایت جذاب و کودکانه برای بچه ها تعریف کنی، روایتی که برایش رویا بسازد. رویای جهان بدون اسرائیل، رویای طهارت ارض مقدس و پیش به سوی مقدمه سازی برای حضرت مهدی. این فطرت های پاک انبارهای باروتی است که فقط یک جرقه می خواهد... از من می‌شنوید علیکم به دهه ی نودیها از فرم های قصه گویی، نقاشی، نمایش های خانگی، سرود و‌‌... استفاده کنید. دنبال کپی کردن از این و آن هم نباشید. به خلاقیت خودتان اعتماد کنید. اگر کار میدانی خوبی هم انجام دادید، عکس‌هایش را برایم بفرستید. خوشحالم می کنید https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
بین تصاویر پشت سرهم تلویزیون از فلسطین و غزه با چشم های تیز بینش یک چیز را نشانه میگیرد دخترک هفت سال و نیمه ام و میگوید:«شلوار خونگی پاش بود مرده!!!!» همین را می گیرم و می گویم:« خب تو خونه هاشون نشسته بودن که اسرائیل اومد و بیرونشون کرد» با خودم فکر میکنم برای آدمی که بخواهد ببیند و بداند همین قدر ساده است:«شلوار خانگی پای مردی ست که در غزه و فلسطین راه می رود....» https://eitaa.com/mamanemamooli
دست هایش کوچک است اما دل و روحش به وسعتِ ارزش های اسلامی جا دارد... پ.ن:با پرچمی که آبجی بزرگه کشیده که تو دستش بگیره...😍🇸🇩 https://eitaa.com/mamanemamooli
👧 مامان خونه های ضد بمب وجود دارن؟! دخترک هفت سال و نیمه ی مهربان من https://eitaa.com/mamanemamooli