eitaa logo
مدارس امین
22هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
7.1هزار فایل
✅ کانال آموزشی و محتوایی مدارس امین ✅ کانال اطلاع رسانی مدارس امین https://eitaa.com/amouzeshamin
مشاهده در ایتا
دانلود
1_111336957.pdf
3.58M
در موضوعات: (عج) (ع) (ع) ، تدوین خانم عاطفی از مبلغات مدارس امین استان با تشکر مدیریت مدارس امین کانال و سایت مدارس امین کانالی برای مبلغان و معلمان و مربیان و.. ارتباط با ادمین : 👇 @yaali2 لینک کانال 👇 https://eitaa.com/mamin110 لینک سایت 👇👇 http://amin.zitova.ir
1_111336957.pdf
3.58M
در موضوعات: (عج) (ع) (ع) ، تدوین خانم عاطفی از مبلغات مدارس امین استان با تشکر مدیریت مدارس امین کانال و سایت مدارس امین کانالی برای مبلغان و معلمان و مربیان و.. ارتباط با ادمین : 👇 @yaali2 لینک کانال 👇 https://eitaa.com/mamin110 لینک سایت 👇👇 http://amin.zitova.ir
خانم صفدری.....مقطع ابتدایی....طرح درس مسجد.pdf
1.88M
عنوان درس : مقطع: تدوین : سرکارخانم صفدری از مبلغات مدارس امین استان مدیریت مدارس امین کانال و سایت مدارس امین کانالی برای مبلغان و معلمان و مربیان و.. ارتباط با ادمین : 👇 @yaali2 لینک کانال 👇 https://eitaa.com/mamin110 لینک سایت http://amin.zitova.ir
خانم صفدری.....مقطع ابتدایی....طرح درس مسجد.pdf
1.88M
#درسنامه عنوان درس : #مسجد مقطع: #ابتدایی تدوین : سرکارخانم صفدری از مبلغات مدارس امین استان #گلستان مدیریت مدارس امین کانال و سایت مدارس امین کانالی برای مبلغان و معلمان و مربیان و.. ارتباط با ادمین : 👇 @yaali2 لینک کانال 👇 https://eitaa.com/mamin110 لینک سایت http://amin.zitova.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ پویش هر خانه یک مبلغه طرح امین استان دبستان شهدای معلم کلاچای با تشکر مدیریت مدارس امین https://eitaa.com/mamin110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کوتاه | خانه های خدا 🔶️مناسب: 🔰چرا به ، خانه خدا می گویند، مگر خداوند خانه داره؟!! 💠 پاسخ به همراه برش کاغذ: همیشه هر چیز با ارزش و مهم را در دنیا به خداوند منصوب می کنند، مانند:عبدالله،شهرالله ومساجدالله. https://eitaa.com/joinchat/2229469243C33062540d2
۱ 🔷 یکی از اقدامات زهرا سلام الله علیها برای نگه داشتن دوران رسول الله و یاران و دمیدن جان تازه بر کالبد مرده مردم مدینه اذان گفتن جناب بلال بود. 🥀زهرا سلام الله علیها است. ⬛️ وقتی رسول الله از دنیا رفتند، به عنوان دیگر اذان نگفت و هر چه به سراغش آمدند امتناع می کرد و عذر می آورد.(من لایحضره الفقیه/ج۱/ص۱۸۴) ♻️او در ادامه اعتراض خود به شد. در شام آنجا پیامبر را دید که از او شکایت می‌کند که چرا به من نمی آیی؟! از این رو برای پیامبر به آمد و با ورود به ، 🥀زهرا سلام الله علیها از او خواست که بگوید، و فرمودند: 💫بسیار مشتاقم که صدای موذن پدرم را بشنوم💫 🕌 بر بالای بام رفت . 💤آوای گرم در مدینه پیچید:"الله اکبر" همه دست از کار کشیدند. هر کس دیگری را می کشید و با شتاب به سوی مسجد می آورد. حتی زنان و کودکان در بیرون مسجد جمع شدند. مدینه به یکباره تعطیل شد. همه به طنین صدای گوش می‌دادند و به دهان او چشم دوخته بودند🙄. 〽️ ناگهان به یاد رسول الله افتادند. فریادهای در مدینه پیچید.😭 مدینه کمتر این گونه روزهایی را به یادداشت. ⁉️ همه از یکدیگر سوال می‌کردند چرا تا کنون نمی گفت؟! ⁉️چه شد که به درخواست 🥀زهرا سلام الله علیها می گوید؟! چرا 🥀زهرآ گریه می‌کند؟!😭 .... https://eitaa.com/mamin110
۱ 🔷 یکی از اقدامات زهرا سلام الله علیها برای نگه داشتن دوران رسول الله و یاران و دمیدن جان تازه بر کالبد مرده مردم مدینه اذان گفتن جناب بلال بود. 🥀زهرا سلام الله علیها است. ⬛️ وقتی رسول الله از دنیا رفتند، به عنوان دیگر اذان نگفت و هر چه به سراغش آمدند امتناع می کرد و عذر می آورد.(من لایحضره الفقیه/ج۱/ص۱۸۴) ♻️او در ادامه اعتراض خود به شد. در شام آنجا پیامبر را دید که از او شکایت می‌کند که چرا به من نمی آیی؟! از این رو برای پیامبر به آمد و با ورود به ، 🥀زهرا سلام الله علیها از او خواست که بگوید، و فرمودند: 💫بسیار مشتاقم که صدای موذن پدرم را بشنوم💫 🕌 بر بالای بام رفت . 💤آوای گرم در مدینه پیچید:"الله اکبر" همه دست از کار کشیدند. هر کس دیگری را می کشید و با شتاب به سوی مسجد می آورد. حتی زنان و کودکان در بیرون مسجد جمع شدند. مدینه به یکباره تعطیل شد. همه به طنین صدای گوش می‌دادند و به دهان او چشم دوخته بودند🙄. 〽️ ناگهان به یاد رسول الله افتادند. فریادهای در مدینه پیچید.😭 مدینه کمتر این گونه روزهایی را به یادداشت. ⁉️ همه از یکدیگر سوال می‌کردند چرا تا کنون نمی گفت؟! ⁉️چه شد که به درخواست 🥀زهرا سلام الله علیها می گوید؟! چرا 🥀زهرآ گریه می‌کند؟!😭 .... ✍ https://eitaa.com/mamin110
🍃 بهلول كه مرد بود ولى خودش را به زده بود و به همان عالم ديوانگى سر به سر بزرگان و اكابر می گذاشت و شوخى را به آنها می گفت. می گویند پسر عموی ارشید بود. می رفت و به به همان عالم ديوانگی اش حرفهايى را كه هيچ عاقلى نمی كرد بگويد، می زد. 🚶‍♂يك وقتى از جايى می گذشت، ديد كه دارند 🕌 می سازند. رفت به آن بانيان گفت كه چكار می كنيد؟🤔 گفتند: مسجد می سازيم.😐 گفت: مسجد براى چه می سازيد؟ گفتند: مسجد را براى خدا می سازيم. محرمانه رفت دستور داد 🔲 تابلويى را روى سنگى درست كردند به نام . 😲 🔷 همين كه اين سنگ را درست كردند يك 🌓شب نصف شب- كه كسى نفهميد- رفت آن را در سردر مسجد زد، يك تابلوى خيلى بزرگى: . 🌕 فردا صبح مردم آمدند نگاه كردند ديدند در سردر اين مسجد تازه‏ ساز نوشته . خود صاحب كارها آمدند و ديدند. 😳 ناراحت و عصبانى شدند، زدند تابلو را كندند و ريختند دور.😡 🍃بهلول را گير آوردند، زدند و گفتند: اين چه كارى بود كه كردى؟ چرا نوشتى مسجد بهلول؟ گفت: چه عيبى داشت؟ گفتند: اين همه 💰💶پول ما خرج كرديم كه به نام تو باشد؟! گفت: براى كى خرج كرديد؟ براى خدا خرج كرديد يا براى مردم؟ 🧐 💎اگر براى خرج كرديد كه خدا نمی كند. اگر من نوشتم «» آيا خدا در من می نويسد؟ خدا در حسنات شما می نويسد. 📝 و اما اگر براى مردم كرديد پس چرا می گوييد كه ما براى خدا كرديم. پس بر خودتان مطلب را مشتبه نكنيد.😂  📚مجموعه آثار شهید مطهری ✍ https://eitaa.com/mamin110
~🕊 🌿شهیدی که بین زمین و آسمان درحال عبادت بود.. 🍀 تعریف کردند: 🍁من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی شدم. به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین بلکه بین زمین و آسمان . مشغول تسبیح حضرت حق است. 🍁جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است! بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت : تا زنده ام به کسی حرفی نزنید.. 🖤 ارسالی : مربی امین خانم رفعت از گیلان
✅ پیشنهاد خواندن✅ حتماً تا آخر رو بخونید و ببینید چه طور وقتی دل به میدین دستت رو می‌گیرند و هدایت می کنند سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗 رفتم توی پیوی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلمو دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای خادمی معرفی شدم نزدیکای یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقامو با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه سعید قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام آشنا بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو پروفایل بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکسو میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم. مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...✌️ سیده نصیبه حسینی مبلغه طرح امین از چالوس
🌼 طناب کشی 🌼 💎 همه از کار جوان تعجب کرده بودند و با نگاه عجیبی به او نگاه می کردند و احیاناً بعضی نیز او را مسخره می کردند. جوان که قد بلندی هم داشت و آستین لباسش را بالا زده بود؛ 💎 طناب بلندی به دست گرفته و آن را از در خانه ای تا پیامبر (صلی الله علیه و آله) می کشید. عابران با تعجب به او نگاه می کردند اما جوان، مشغول کار خودش بود. 💎 یکی از رهگذران پرسید: مشغول چه کاری هستی؟ جوان بدون اینکه دست از کار بکشد، گفت: پیرمرد نابینایی که همسایه ماست از من درخواست کرده طنابی را از در خانه اش تا مسجد بکشم تا بتواند با گرفتن طناب به مسجد و برسد. 💎 رهگذر با تعجب پرسید: حالا مگر چه می شد را در خانه اش می خواند؟ جوان در حالی که طناب را به دست داشت و به جلو حرکت می کرد، گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرموده، این کار را انجام دهد تا از نماز جماعت محروم نباشد. 💎 رهگذر که در حال رفتن بود، آرام با خودش گفت: پس ما که چشم داریم و سالم هستیم، اگر در نماز جماعت شرکت نکنیم دیگر... . ❓❓به نظر شما اهمیت نماز جماعت درچیست؟چرا در اسلام به آن بسیار تاکیید شده است؟ 📒 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۷۸ به نقل از تهذیب الأحكام، ج 3 ص 266. به کانال ملحق شوید: @mamin110
💝کاربرگ رنگ آمیزی 📎 📎 📎 📎 🌸 به کانال ملحق شوید: @mamin110
💥ایده نقاشی ماه رمضان برگه رو با آبرنگ به رنگ دلخواه رنگ آمیزی می‌کنیم و تصویر چاپ شده مسجد رو بعد از دور بری روی برگه می‌چسبونیم یا اینکه با ماژیک مشکی طرح مسجد رو نقاشی می‌کنیم😊😍 📎 📎 📎 📎 🌸 به کانال ملحق شوید: @mamin110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞آویز زیبای مسجد روی چند برگه با آبرنگ رنگ‌های دلخواهتون رو بزنید و بذارید خشک بشه و باهاش این آویز زیبا رو بسازید😍 📎 📎 📎 📎 📎 🌸 به کانال ملحق شوید: @mamin110