eitaa logo
مدارس امین
22هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
7.1هزار فایل
✅ کانال آموزشی و محتوایی مدارس امین ✅ کانال اطلاع رسانی مدارس امین https://eitaa.com/amouzeshamin
مشاهده در ایتا
دانلود
رحلت نکرد عمه ما او شهید شد🥀 وفات شهادت گونه عمه سادات حضرت زینب سلام الله علیها را محضر امام زمان عزیزمان و نائب ایشان حضرت آیت الله خامنه ای و همه دوستداران آل الله تسلیت عرض می نماییم. آجرک الله بقیة الله به کانال ملحق شوید: @mamin110
سیاه پوش تواَم. نامت را می‌نویسم و بزرگی ات، تمام تنم را می‌لرزاند. نامت را می‌نویسم و صبرت را تاب نمی‌آورم. لابه لای روزهای خاکستری اندوهت، آنچنان فرو می‌شکنم که حتی خویش را فراموش می‌کنم. بانو! بیابان، دنبال گام‌های استوارت، سال‌هاست که از تاریخ، روبه روی صبر عظیمت به زانو درآمده است. کربلا، چراغ در دست راه افتاده است. بانو! تاریخ، بر جاده‌های تاریک خویش، همچنان می‌تازد و تو سربلند ایستاده ای با اندوهان سرشارت. بانو!ثانیه‌ها برایت قدم به قدم رنج آورده اند و تو، قدم به قدم صبر کرده ای. چشم‌های زمان، همچنان از خوابی سنگین می‌سوزد؛ رنجی که سال‌ها تو را تنها به صبوری شناخت. بر کتف‌های گسترده آسمان، ملائک، پیکرت را آرام آرام می‌برند. فریادهایی شکسته، دهان‌هایی عزادار، خاک در هم می‌پیچد، گلدسته‌های دمشق، چشم به راه کبوتران زایر تواند. شهر، در اندوه تناور خویش پیچیده است. نامت را می‌نویسم و انگشت‌هایم بوی بال‌های سوخته شاپرکان غریب می‌گیرد. نامت را می‌نویسم و چشم‌هایم می‌سوزند. نامت را می‌نویسم و می‌گریم. بانو!تو را با بزرگی ات، تو را با صبرت، تو را با اندوهی که سال‌ها در سینه داشتی و دم نزدی، تو را تنها با تمام وجودم ـ همین چشم‌های ناچیز ـ اشک می‌ریزم. به کانال ملحق شوید: @mamin110
زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده‌نشین خانه وحی است، پرورده غیرت‌هاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی‌مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد می‌کند، چنان‌که به قدرت قرآن، جان‌های بی‌وجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ‌هامان تزریق کرد. آرى، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد به کانال ملحق شوید: @mamin110
چگونه باورمان شود؟ چشم‌ها بی‌بهانه اشک می‌ریزند بی بهانه، نه! که رفتنت، بی‌درنگ‌ترین بهانه اشک‌های من است. لحظه‌ها، داغدار غمی بزرگ‌اند آب‌ها، در خروشند مصیبت عظمای خاک را کلمات، مرثیه می‌شوند، غم غربت تو را ای شرافت مدام ای نجابت تمام ای کهکشان صبر ای زبان گویای علی علیه السلام هرجا خاکی، آبی، خرابه‌ای می‌بینم ناگاه، نامت، بر دروازه‌های اندیشه‌ام سبز می‌شود هر جا قافله‌ای می‌بینم عجیب دلم به یاد غربت لحظه‌هایت، می‌گیرد بانو! بر دیدگان مبهوت من شوراب ناگزیری است که هر روز، در فراغ تو، جاری می‌شود چگونه باورمان شود بانو! رفتنت؟ چگونه باورمان شود خاموشی فانوس مهربانی‌ات؟! چگونه تو نیستی که هنوز، هُرم خطبه‌های آتشینت ریشه‌های ظلم و ستم را می‌سوزاند؟! چگونه تو نیستی که هنوز، درختان از شنیدن داستان رنج‌هایت قد خم می‌کنند؟! و باران بی‌وقفه، به یاد روزهای بی‌کسی‌ات بی حسین! بی عباس! بی رقیه! اشک می‌شود و از چشم‌ها باریدن آغاز می‌کند!؟ بانو! چگونه باورمان شود که تو نیستی؟! ✍زینب مسرور به کانال ملحق شوید: @mamin110
خداحافظ ای ام المصائب خداحافظ ای زخم‌های دلت یادگار نینوا! دیگر امشب به مرور خاطرات سرخ پرپر شدن کبوتران نخواهی پرداخت؛ که تو نیز کبوترانه کوچ خواهی کرد تا به کاروان آسمانی حسین بپیوندی. زمین، چه عرصه تنگی برای پاره‌های دل فاطمه و علی بود! گرچه از همان روز که رأس حسین را بر نیزه‌ها بردند، بهانه‌های زندگی‌ات، به پایان رسیده بود. مگر گل‌های چیده وجودت ای ام المصائب، چقدر می‌توانستند در آب دیدگانت، زندگی را ادامه دهند؟ از امشب، اشک‌های فراق یوسف تو، بر دامن پیراهن خونینش سرریز خواهد شد و زمینیان، داغدار جای خالی تو خواهند بود. آن روز که هُرم خطبه‌هایت، شام را گرفته بود و دودِ آه از دلت برخاست، در میان خاک عطش، ریشه دواندی تا امروز، وقتی خاک، تو را در برمی گیرد، نام تو در جای جای خاطرات کربلا شکوفه کند. هنوز شنیده می‌شود که چگونه قلب سنگ‌های خارا را آب کردی و شعله صبرت، بر همگان روشن کرد که چگونه بی برادر، یتیم می‌شوند. ای دخترِ یتیم‌نوازترین مرد زمین! پاسخ «ما رأیت الّا جمیلا»ی تو، هنوز در گوش تاریخ می‌پیچد. بدرود، ای زیباترین تصویر صبر! یا زینب! صبر آزموده تو در فرهنگ لغات عاشورا، قشنگ‌ترین واژه‌ها را بعد از حسین آفرید و حسین که بی طاقت از دوری تو بود، امشب، دعای تو را مستجاب کرد و این گونه بود که سفر، تو را برگزید تا بر پهلوی شکسته مادرت، مرهم شوی. امشب، کوه به دریا می‌پیوندد تا منظره غروب حسرت را در قلبمان بیافریند. امشب، طناب اسارت جهان خاکی، از دست‌های زینب باز خواهد شد و فرشتگان صف بسته، نوای «ارجعی الی ربّک» را برای او خواهند سرود. یا عقیله بنی‌هاشم! اگر روزی از عون و محمد خواستی تا برای پیوستنت به حسین علیه السلام دعا کنند، آیا می‌دانستی که چه زود، هنگامِ استجابت فرا خواهد رسید؟ امشب، تو را سبک‌تر از بال فرشتگان و روشن‌تر از روز و زیباتر از نخستین سپیده دم آفرینش، به سوی آسمانیان خواهند برد؛ چرا که نهایت آرزویت، پیوستن به حسین بود و هرکه به حسین نپیوندد، مرداب خواهد شد. تشنه توایم یا زینب! دعا کن که قلب‌هایمان به لاهوت و ملکوت، گره بخورد و به راستی: کی با فنای تن ز تو کس دور می‌شود شمع از گداختن همگی نور می‌شود ✍رزیتا نعمتی به کانال ملحق شوید: @mamin110
مصائب زینب سلام الله علیها در مدینه زینب، دختری پنج ساله بود که پیامبر اکرم از دنیا رفت او در سنی بود که فقدان جدّ بزرگوارش را درک می کرد، او به چشم خود دید که پیکر مطهر رسول خدا را از خانه برده و به خاک سپردند.چند ماهی نگذشته بود که به سوگ مادرش خانم فاطمه زهرا (س) نشست، او به چشم خود دید که مادرش چگونه با ضربات مغیره و قُنفُذ، نقش زمین گشت و با بدنی مجروح در بستر بیماری قرار گرفت. زینب، حدودا، سی و پنج سال داشت که نوبت داغ پدر فرا رسید. علی (ع) بر اثر ضربتی که از شمشیر زهرآلود ابن ملجم خورده بود، از پای در امد و او را بر روی دوش به خانه آوردند، زینب با دیدن پدر، خود را به روی او انداخت و زخم او را با اشک چشم شستشو داد. بعد از شهادت پدر، نوبت به برادرش امام حسن (ع) رسید، او بانویی چهل و پنج ساله بود که دید چگونه آن نامردان به امام خود خیانت کردند، خیمه او را تاراج نمودند و جانماز از زیر پایش کشیدند. یکی ردای وی را برد و دیگری جراحتی به پای او رسانید، ناچار شد کار را به معاویه واگذار کند. زینب در هنگام مجروحیت برادر، پرستاری وی را به عهده گرفت تا بهبود یافت. او گمان می کرد که چون برادرش کار را به معاویه واگذاشته است، جانش محفوظ خواهد ماند، ولی با توطئه و نیرنگ معاویه و سمّ جعده، امام را در حالی که آن روز، روزه گرفته بود، به هنگام افطار مسموم کردند و به شهادت رساندند. اما این انتهای مصیبت نبود بلکه زینب (س) شاهد توطئه ننگین دیگری بود که با تحریک عایشه و مروان بدن مطهر برادرش آماج تیرهای کینه توزانه قرار گرفت به گونه ای که هفتاد تیر تابوت را به بدن دوخته بود. به کانال ملحق شوید: @mamin110
مصائب حضرت زینب سلام الله علیها در شام عبید الله بن زیاد، نامه ای به یزید نوشت و وقایع کربلا و شهادت امام حسین (ع) را گزارش نموده، کسب تکلیف کرد و یزید نیز در جواب نوشت: «همه اسیران و اموال آنان را همراه با سرهای شهدا به شام بفرستد» اهل بیت که در زندان کوفه به سر می بردند، پس از دریافت نامه یزید با وضع دلخراشی آماده حرکت به سوی شام شدند، در راه شام، شهرهای مختلفی قرار گرفته بود، به هر یک نامه ای نوشتند که به استقبال اسیران بشتابند، و با ساز و آواز و رقص و پایکوبی شادی نمایند تا بدین طریق بر تحقیر و تأثرات خاندان رسول خدا بیفزایند، ولی غالبا نتیجه معکوس می گرفتند! چون کاروان به شهر سیبور رسید، اهالی آن شهر از جریان با خبر گشتند، جوانان فداکار آنان با تمام شجاعت با سپاه یزید پیکار نمودند و عدّه ای از انان را کشتند. در شهر «حمص» و بعضی از شهرهای دیگر نیز قضیه همین طور بود، اما در شهر بعلبک از یزید و سپاه او استقبال کردند، و علیه اهل بیت شعار دادند و شادی کنان به دف زدن و رقص و پایکوبی پرداختند، اسیران در دروازه شام قرار گرفتند، یزید دستور داد شام را زینت دهند و خوانندگان و رقاصه ها را برای استقبال از آنان مهیا سازند. زینب (س) شمر را نزد خود فرا خواند و به او فرمود: «ای شمر! از تو در خواستی دارم، ما را از دروازه ای وارد دمشق کن که تماشاگران کمتری داشته باشد تا به صورت زنان و دختران آل پیامبر کمتر نگاه کنند و به سپاهیان خود دستور ده تا سرهای سرفراز حسین و جوانان آزادی خواه او را از میان کجاوه های مابیرون برند و از ما دورتر دارند.» ولی آن مرد بی وجدان و پست فطرت برخلاف خواسته زینب عمل کرد و دستور داد تا سرهای شهیدان را بر فراز نیزه ها بزنند ودر میان کجاوه ها حرکت کنند.و اهل بیت را از دروازه ای وارد کرد که جمعیت زیادی به استقبال آمده بودند. آری مردم شام با مردم کوفه فرق بسیار داشتند، مردم کوفه از دیدن وضع رقت بار خاندان حسین گریه گردند، در حالی که در شام، زنان و مردان شادی کنان به نی ها و چوب ها، آتش می زدند و به سر وصورت اسیران می افکندند و با سنگ ها، آنان را هدف قرار می دادند و از اینکه حسین و یارانش شهید، و یزید پیروز شده بود! سپاسگذاری می کردند! یزید بعد از گرداندن اسیران در بازار و کوچه های شام، مجلسی اشرافی و سلطنتی در کاخ تشکیل داد که در این مجلس علاوه بر سردمداران کفر داخلی، سفرای خارجی نیز حضور داشتند، یزید از دیدن اهل بیت امام حسین آن هم در حال اسارت که به زنجیر بسته شده بودند احساس غرور بسیاری می کرد. او به تاثرات فرزندان و خانواده اهل بیت کوچکترین توجهی نمی کرد. به گونه ای که حتی زمانی که رقیه، سراغ پدر را از عمّه خود می گیرد یزید دستور می دهد تا سر حسین (ع) را در تشتی برای او ببرند، کودک با دیدن آن چنان هراسان می شود که صیحه کشیده و بیمار می شود و در دمشق وفات می یابد[]. آری زینب همه ناملایمات را لمس کرد و اشعار کفر آمیز یزید را در کاخ او شنید، شراب نوشیدن او را دید و تازیانه خلیفه بدمست را بر لب و دندان جگر گوشه زهرا ملاحظه کرد، از سوی دیگر ناله های بلند ربابه و سکینه و فاطمه و امّ کلثوم و سایر زنان و کودکان اسیر را گوش کرد، غل و زنجیر سنگین امام سجاد (ع) و صدمات آن را در گردن زخم دار آن یادگار برادر مشاهده نمود. آن گاه زبان به سخن گشود و خطبه ای فصیح و بلیغ مانند پدرش، حیدر کرّار ایراد کرد و یزید را مفتضح ساخت! خانواده یزید و سایر زنان اموی را با خود همسو کرد و پرچم فتح وظفر را در خانه دشمن و در دربار اموی نصب کرد و خانه عیش و نوش آنان را به عزاخانه حسین تبدیل نمود، با سرافرازی و پیروزی لباس سیاه پوشید و به آنان باوراند که معاویه و پسرش در طول 45 سال امارت و خلافت تا آن زمان دروغ گفته و اسلام و آیین محّدی را وارونه نشان داده اند. اگر صبر وپایداری حضرت زینب نبود از اسلام اثری نمی ماند، خطبه ها، مبارزه ها و افشاگری های زینب، یزید و یارانش را رسوا کرد و چهره واقعی آنان را شناساند. امروز با اینکه 14 قرن از حادثه کربلا می گذرد بفای اسلام مرهون شجاعت واستقامت زینب (س) است. کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود... به کانال ملحق شوید: @mamin110
حجاب حضرت زینب علیهاالسلام مریم پیش مامانش آمد و از او به خاطر مقنعه ای که برایش دوخته بود، تشکر کرد. او حالا با این مقنعه بهتر می تواند حجابش را حفظ کند. مریم از مادرش شنیده که حضرت فاطمه علیهاالسلام توجه زیادی به حجابش داشت. دخترش حضرت زینب علیهاالسلام هم در حفظ حجاب مانند مادرش بود و همیشه حجابش را حفظ می کرد. مریم هم که حضرت زینب علیهاالسلام و مادرش را خیلی دوست دارد، می خواهد مثل آنها حجابش کامل باشد؛ تا هم آنها را شاد کند و هم خدا از او راضی باشد به کانال ملحق شوید: @mamin110
صبر حضرت زینب علیهاالسلام بندگان خوب خدا اگر در زندگی مشکل و مصیبتی برایشان پیش بیاید در مقابل مشکلات صبر می کنند. صبر، یکی از صفت های خوب است که به ما قدرت و توانایی می دهد تا بتوانیم در مقابل رنج ها و سختی ها مقاومت کنیم و هیچ وقت شکست نخوریم. اما هر وقت کلمه صبر را به زبان می آوریم به یاد حضرت زینب علیهاالسلام می افتیم؛ زیرا او دارای صبر زیادی بود. او از کودکی با صبر آشنا شد؛ زیرا از همان دوران، مصیبت ها و رنج های او شروع شد؛ مثلاً مادرش حضرت فاطمه علیهاالسلام را از دست داد. بعد هم پدر و سپس برادرش امام حسن علیه السلام را از دست داد. در کربلا هم شهادت همه برادران و دو پسرش را دید؛ اما با صبر همه آن مصیبت ها را تحمل کرد به کانال ملحق شوید: @mamin110
عبادت حضرت زینب علیهاالسلام آیا می دانید چه چیزهایی باعث نزدیکی ما به خدا می شود؟ کارهایی که خدا به ما دستور داده و دوست دارد ما آنها را انجام بدهیم ما را به خدا نزدیک می کند؛ مثل نماز خواندن و دعا کردن که عبادت نام دارد. همه امامان ما عبادت کردن را خیلی دوست داشتند و شیرین ترین لحظه های زندگی آنها زمانی بود که عبادت می کردند و نماز می خواندند. حضرت زینب علیهاالسلام هم مثل آنها عبادت کردن را دوست داشت؛ زیاد نماز می خواند و عبادت می کرد؛ به طوری که همه از او می خواستند موقع عبادت برایشان دعا کند. به کانال ملحق شوید: @mamin110