مبلغین و مبلغات محترم مدارس امین : سلام علیکم. با تقدیم احترام و آرزوی قبولی عبادات در ماه مبارک شعبان ، با توجه به فرا رسیدن اسفند ماه و پایان سال مالی؛ ثبت گزارش کار مبلغین به شرح ذیل می باشد: از تاریخ 1401/12/7الی 1401/12/10 سامانه ثبت گزارش کار فعال می باشد و لازم است کلیه مبلغین در این تاریخ مراجعه نموده و ثبت گزارش کنند. تاریخ فوق تمدید نمی شود. لذا خواهشمندیم در این تاریخ ثبت گزارش نمایید. باتشکر مدیریت مدارس امین ✅جهت اطلاع از اخبار و اطلاعات مربوط به امین، در کانال رسمی اطلاع رسانی مدارس امین عضو شوید. آدرس لینک: https://eitaa.com/amouzeshamin

بسمه تعالی 🌺 سنجش و پذیرش حوزه های علمیه برادران 🌺 ✅ به یاری خداوند متعال پذیرش حوزه های علمیه برای سال تحصیلی 1403-1402 از اول اسفند ماه 1401 آغاز خواهد شد. ✅ علاقه مندان می توانند از تاریخ یاد شده با مراجه به پایگاه اطلاع رسانی پذیرش به آدرس زیر اطلاعات لازم را نسبت به شرائط و مراحل پذیرش کسب و اقدام به ثبت نام نمایند. نشانی پایگاه اطلاع رسانی سنجش و پذیرش حوزه های علمیه:👇👇👇 paziresh.ismc.ir eitaa.com/pazireshhowzeh

🎥 روایت زنده‌یاد شهرام عبدلی از علاقه‌اش به شهید سلیمانی 🔹حاج قاسم هم ملی بود و هم مذهبی. بابت رشادت و جانی که گذاشت تا مردم در صلح و آرامش باشند تشکر می‌کنم. 📎#متوسطه_اول 📎#متوسطه_دوم 📎#حاج_قاسم_سلیمانی 📎#سلیمانی_عزیز 📎#کلیپ 🌸 به کانال #مدارس_امین ملحق شوید: @mamin110

✍🏼به قلم خود مبلغ دو سه هفته ای بود ک مدام پاپیچم بود ب هیچ صراطی هم مستقیم نبود همش بهونه میگرفت ک مثلا دیگه چقدر کوتاه بیام؛ خوبه؟؟ مثلا چقدر کتک بخورم؛ راضی میشه؟ چقدر محدودم کنه؛ وظیفش بدونم؟ چقدر...... خب راستش؛ زیادم بد و بیراه نمیگفت پدر این مدلی ک اینقدر تعصب و دست بزن و بددهنی میکرد واقعا غیر قابل تحمل بود ولی من ک نمیتونستم جایگاه پدر را پیش بچه پایین بیارم و از اون طرفم مدیر بهم گفته بود ک مادر این دانش آموز میگه ک دخترشون توی خونه واقعا خیلی رفتار نامناسبی داره و باز نمیتونستم راست راست توی چشاش نگا کنم و بگم ک مدیر چی گفته چون خودش اصرار و اصرار ک من هیچ کار اشتباهی نمیکنم و همه دعواها تقصیر بابامه خیلی باهاش حرف زدم ولی هر روز کلافه تر از دیروزش اویزون پیداش میشد توی جلسه اخری تیر خلاصو با تجربه ی حاج اقای مرادی زدم اون روز همینطور ک توی اعماق چشام زل زده بود و از من انتظار معجزه برا حل ماجراهای پدر و دختری را داشت ب دستای مشت کرده ش خیره شدم از زور حرص و استرس قرمز شده بودن میدونستم توی خونه خیلی تحت فشاره فشار فشار اره راه حل همینه زودی اون گردنبند "و ان یکاد" را ک توی کیفم بود دراوردم دادم دستش یک سرش هم خودم گرفتم گفتم بکش _بکشم؟ _اره؛ محکم هم بکش؛ اصلا اینقدری ک پاره بشه _اخه خانوم پاره میشه _خب بشه _خب حیفه _مگه چقدر پولشه ک حیفه _کاری ب پولشم ک نداشته باشم؛ اخه دستم هم درد میاد؛ اخرشم چه سودی داره پاره شدن این گردنبند؟؟ جواباش دقیقا همونی شد ک میخواستم _ببین دعواهای تو و بابات هم همینه _هااان!!!؟؟؟ _تو و بابات دارید دعوا میکنید و این وسط بجای گردنبند؛ ارامش و رابطه خوب تو و اونه ک هی داره؛ سرش کشمکش میشه اون دستت هم ک گفتی درد میگیره ها؛ اونم اعصابته ک درد میگیره بقول خودت هم اخرش چه سود؟ حالا بگو ببینم؛ چطور برا یه گردنبند چند تومنی؛ نگران بودی ولی برا ارامش و اعصابت ناراحت نیستی _خب خانوم من اینا را میدونم؛ ولی چیکار کنم ک بابام ول کن ماجرا نیست _یه باره دیگه گردنبندو بکش همینکه کشید دستمو رها کردم گردنبند توی دستش موند _حالا دیگه کششی و تنشی را حس میکنی؟ _نه _پس ببین؛ هروقت جایی کشمکشی بود؛ بدون ک یه چیز دونفره ست فقط کافیه ک تو جر و بحثو رها کنی میبینی ک همه چی تموم میشه یکم خیره شد ب گردنبند توی دستش دوباره اون سر گردنبند را گرفتم و کشیدم و با اخم و ناراحتی ولش کردم سمتش ناراحت شد گفتش از من عصبانی هستی؟ _معلومه ک نه دوباره اون سر گردنبند را گرفتم و کشیدم ولی این دفعه خیلی اروم و با لبخند رهاش کردم خندید گفت فهمیدم منظورت اینه ک وقتی هم قراره دعوایی را ادامه ندم با قهر و لجبازی نباشه ک اثر بدتری بگذاره _افررررین؛ مثلا چیکار نکنی؟ _مثلا وسط دعوا؛ نرم توی اتاقم و در را محکم بکوبم مثلا یه لیوان اب بدم دست بابام _آخ ک چقدر اسمت بهت میاد؛ فهیییییمه خانوم چقدر این گردنبند را دوستش دارم پاشدم انداختم گردنش _یعنی مال من باشه _ارررره لبخند رضایت گوشه ی لب فهیمه اومد و گوشه ی دلم نشست واسه وقتای کلافگی و خستگی بدجوری این مدل لبخندا ب ادم ارامش میده 📎#تجربه_امین 📎#به_قلم_خود_مبلغ 🌸 به کانال #مدارس_امین ملحق شوید: @mamin110

4️⃣9️⃣3️⃣ قصه شب 💠 ماهیگیر کوچولوی تیس (قسمت اول) ✍️نویسنده: مجتبی ملک محمد 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: امید به خدا و شکرگزاری 🔶 اگه ماهی‌هاش زیاد بود یا کم فرقی نداشت، مدام غر می‌زد و می‌گفت: ای بابا! اینم از صید امروز! آخه خدایا! نمی‌بینی من چقدر پول لازم دارم! گرفتارم، بیچاره‌ام، چی میشد تور منو پُرتر می‎کردی؟ 📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @T_Child در میان بگذارید. ❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇 https://btid.org/fa/news/237184 📎 #کودک_نوجوان 📎 #قصه 📎 #امید_به_خدا 🔰معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه 🌐 btid.org

4️⃣9️⃣3️⃣ قصه شب 💠 ماهیگیر کوچولوی تیس (قسمت اول) ✍️ نویسنده: مجتبی ملک‌محمد 🎤 با اجرای: ملیکا عبدالکریمی، حامد حکیمی و حمزه ادهمی 🎞 تنظیم: محمد‌علی حکیمی و محسن معمار 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠موضوع قصه: امید به خدا و شکرگزاری 📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @T_Child در میان بگذارید. https://btid.org/fa/video/238293 📎 #کودک_نوجوان 📎 #قصه 📎 #امید_به_خدا 🔰معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه 🌐 btid.org

📆 تقویم روز 📌 دوشنبه ☀️ ۸ اسفند ۱۴۰۱ هجری شمسی 🌙 ۶ شعبان ۱۴۴۴ هجری قمری 🎄 27 فوریه 2023 میلادی ✨ مناسبت روز : . شهادت سردار شهید حسین خرّازی (۱۳۶۵ هـ.ش) . روز بزرگداشت حکیم ملّا هادی سبزواری . روز امور تربیتی و تربیت اسلامی 📎 #تقویم 🔸 https://btid.org/fa/photogallery 🌐 btid.org