eitaa logo
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
906 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
22هزار ویدیو
94 فایل
انقلابی بودن میعارنیست انقلابی ورهروماندن پای ارزشهاهنراست من انقلابیم ۵۷ گروه میثاق با شهدا https://eitaa.com/joinchat/2230386699C64b9b33430
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
برادران شهید باکری
[ یاد ایام] 📆 6 اسفند 1362 – سالروز شهادت حمید باکری- قائم مقام لشگر ۳۱ عاشورا 🌸 برادرِ شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر عاشورا(آذربایجان) - برادرِ بزرگش علی باکری توسط رژیم منحوس شاه به شهادت رسیده بود. پس از تحصیل به سوریه رفته و دوره آموزش های چریکی را می گذراند. با هجرت امام به پاریس عازم فرانسه میشود. با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه در می آید و به عنوان مسئول عملیات با گروه های ضدانقلاب وارد پیکار میشود. در عملیات پاکسازی منطقه سِرُو و نیز آزادسازی مهاباد، پیرانشهر، بانه و سنندج نقش مؤثری ایفا نمود. 🍀 همزمان با شکل گیری بسیج مستضعفین، مسئولیت سازماندهی ارتش 20میلیونی بسیج در ارومیه را بر عهده گرفت. با شروع جنگ صدام علیه ایران به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت نمود .مدتی در شهرداری بصورت افتخاری در سمت مسئول بازرسی مشغول خدمت گردید و چون کار اداری نتوانست روح بزرگ او را آرام کند مجدداً عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه ۷ آبادان را به عهده گرفته و به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت . 🌼 حمید باکری برای مدتی از سوی جهاد سازندگی مسئولیت پاکسازی مناطق آزاد شده کردنشین در منطقه سِرُو را عهده دار گردید که در آن شرایط کمتر کسی می‌توانست چنان مسئولیتی را بپذیرد . سپس بعنوان مسئول کمیته برنامه ریزی جهاد استان تعییین شد و چون در هر حال جنگ را مسئله اصلی می‌دانست و می‌اندیشید که در جبهه مفیدتر است حضور مجددش را در جبهه های نبرد با صدام متجاوز از عملیات فتح‌المبین شروع نمود. در عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر، فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود. 🌴در عملیات پیروزمند مسلم‌بن‌عقیل(ع) در سومار به عنوان مسئول محور تیپ31 عاشورا وارد عمل شد و در صحنه هایی از نبرد، کار به جنگ تن به تن کشید و از ناحیه دست مجروح گردید. استقامت، شجاعت و مدیریت او موجب گشت که وی از سوی فرمانده کل سپاه به سمت فرماندهی تیپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب شود. آخرین مسئولیت او قائم مقامی لشکرعاشورا بود. 🌸 سرانجام حمید باکری در تاریخ 6 اسفند 1362 در عملیات خیبر و در جزیره مجنون به شهادت رسید.🌷 ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️ 💠 دو خاطره از شهید ●برادرِ حمید [شهید مهدی باکرى]، از تبریز زنگ زد و پرسید:« بچه چیه؟» گفتم:‌« دختر». به شوخی گفت: « برای جبهه فرمانده گردان می‌خواهیم. دختر می‌خواهیم برای چه؟». من هم به شوخی گفتم:« می‌روم پس می‌دهم.» به حمید گفتم که مهدی چه گفته، گفت: «[تو هم] می‌گفتی اگر پاسدار نشود، زن پاسدار می‌شود... می‌گفتی زن پاسدار شدن، خیلی سخت‌تر از پاسدار شدن است». ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ‌●یک ‌بار گفت:« می‌آیی نماز شب بخوانیم؟» گفتم:‌« بله.» او ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد، من خسته شدم، خوابم گرفت، گفتم:« تو هم با این نماز شب خواندنت... چقدر طولش می‌دهى؟!! من که خوابم گرفت،‌ مؤمن خدا... .» گفت: ‌« سعی کن خودت را عادت بدهى. مستحبات، انسان را به خدا نزدیک ‌ترمی‌کند. ✍️به روایت همسربزرگوار جاویدنشان، حمید باکری 📎قائم‌مقام لشگر ۳۱ عاشورا ●ولادت : ۱۳۳۴/۹/۱ ارومیه ‌●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۶ عملیات 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 ⚪️ خاطره ای از شهیدان باکری .... ▫️پس از مدتی که مهدی باکری به جبهه می‌آید و رشادت‌ها از خود نشان می‌دهد، برادرش حمید هم به دنبال او می‌آید. حمید بلافاصله پس از ورود، به ستاد فرماندهی می‌رود، جایی که آقا مهدی در آن‌جا مستقر است. پس از سلام و احوالپرسی، آقا مهدی از حمید می‌خواهد که به کارگزینی پیش آقای روزبهانی برود و مدارکش را تحویل بدهد و کارهای مقدماتی را پشت سر بگذارد. حمید نزد آقای روزبهانی می‌رود و متوجه می‌شود معرفی‌نامه‌ای که لازم بوده است از سپاه تبریز بگیرد، ندارد. آقای روزبهانی به او اطمینان می‌دهد که با تأیید فرمانده این مشکل حل است. وقتی حمید مجدداً نزد آقا مهدی می‌آید و جریان را به او می‌گوید، آقا مهدی با همان لبخند ملیح همیشگی، چشم در چشمان حمید می‌دوزد و پس از مکثی نسبتاً طولانی می‌گويد:... ....می‌گوید: حتماً تو نمی‌خواهی که من کار غیرقانونی انجام دهم. خدا راضی‌تر است که به تبریز بروی، سری به خانواده بزنی، سلام ما را هم برسانی و بعد با مدارک کامل پیش ما بیایی. سپس دستان برادرش حمید را به گرمی می‌فشرد، صورتش را می‌بوسد و او را تا دم در بدرقه می‌کند. 🌹🌷 به ياد برادران شهيد، فرماندهان مهـدى و حميد باكرى 🇮🇷 اللهم صل علی محمد 🇮🇷