✅ چرا با ولیّ فقیهت اینگونه حرف زدی؟
◀️ حجتالاسلام حیدر مصلحی نقل میکند:
مقام معظم رهبری ماه مبارک رمضان خانواده شهدا را افطاری میدهند، و در این برنامه افطاری میایستند و از خانوادههای شهدا احوال پرسی میکنند. چند سال قبل و در یکی از همین افطاریها، طبق معمول، مقام معظم رهبری از خانوادهی شهدا دلجویی میکردند. تا اینکه نوبت به یک خانواده، شامل همسر و دختر شهید رسید. آقا از آنها احوالپرسی کردند. دختر خانواده که تحت تاثیر حرفهایی قرار گرفته بود به آقا گفت: «من نمیخواستم بیایم؛ مادرم با زور و فشار مرا آورد.» رهبر به مادرش تذکر دادند: نمیخواست بیاید نمیآوردیدش چرا اذیتش کردید؟ سپس توصیهای به آنها کردند و رفتند.
رهبر انقلاب ظهرهای ماه رمضان نماز میخوانند و نمازشان عمومی است. فردای آن روز و در نماز جماعت، از قسمت خانمها، خانمی جمعیت را میشکافد و به سمت رهبر انقلاب میرود. محافظها حساس میشوند و جلو میآیند تا مانعش شوند. میبینند خانمی میگوید باید آقا را بببینم. به خاطر سر و صدا آقا سرشان را بر میگردانند و میپرسند چه خبر است؟ میگویند خانمی اصرار دارد شما را ببیند. رهبر انقلاب اجازه دادند و گفتند خب بگذارید بیاید. میبینند همان دختر شهید است. دختر شهید همین که به رهبری میرسد، #عبای آقا را میگیرد و اشک میریزد. میگوید دیشب از پیش شما که رفتم به محض اینکه خوابیدم پدرم به خوابم آمد. گفت: «چرا با #ولیّ_فقیهت اینگونه حرف زدی؟»