eitaa logo
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
907 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
21.9هزار ویدیو
94 فایل
انقلابی بودن میعارنیست انقلابی ورهروماندن پای ارزشهاهنراست من انقلابیم ۵۷ گروه میثاق با شهدا https://eitaa.com/joinchat/2230386699C64b9b33430
مشاهده در ایتا
دانلود
آشکارشدن حقانیت تحلیل رهبر انقلاب دربارۀ آیندۀ اوکراین 🔹«پشتیبانی قدرت‌های غربی از کشورها و دولت‌هایی که ‌دست‌نشاندۀ آنها هستند یک سراب است، واقعیّت ندارد؛ این را همۀ دولت‌ها بدانند.» این بخشی از بیانات رهبر انقلاب در ۱۰ اسفند سال ۱۴۰۱ است و امروز دقیقا ۲ سال از آن روز گذشته است. 🔹در نخستین روزهای جنگ اوکراین، رهبر انقلاب با تحلیلی راهبردی به ریشه‌های این بحران پرداختند و تأکید کردند که اوکراین قربانی سیاست بحران‌سازی آمریکا شده است. 🔹رهبر انقلاب همچنین هشدار دادند که پشت تمامی جنگ‌افروزی‌ها، قدرت‌های بزرگ و نیروهای شریر بین‌المللی قرار دارند که برای تأمین منافع خود در نقاط مختلف جهان، آتش جنگ را شعله‌ور می‌کنند. 🔹تحقیر زلنسکی توسط ترامپ نمونه‌ای از این رویکرد ابزارگرایانه غرب در قبال دولت‌های وابسته است. این برخورد تحقیرآمیز نشان داد که حتی رئیس‌جمهور یک کشور متحد آمریکا نیز در صورت عدم تبعیت کامل از سیاست‌های واشنگتن، جایگاهی نخواهد داشت. 🔹همۀ این شواهد نشان می‌دهد که تحلیل رهبر انقلاب دربارۀ بحران اوکراین، از همان ابتدا مبتنی بر درک عمیق از معادلات قدرت جهانی بوده است.
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿❤️🌺🌸 🌙آمده ماه مهمانی خدا❤️ 🌙ماه مهمانی ِدل شد، زده ســو ســو رمضـــــان 🌙مثل گل وا شده خوش مـنظر و خوشبو رمـضان 🌙یک سبد عشــق و یک سفره بی رنگ و ریا 🌙میزبانی است عجب مست و غزل گو رمضان 🌴🌸 فرا رسیدن ماه مبارک و پر برکت رمضان بر شما مهمانان خوب خدا مبارک 🌸🍃 التماس دعامحمد 🤲اَلّٰلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدْ وَ اٰلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَاحْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدٰائَهُمْ اَجْمَعیٖنْ. آمیٖن یٰا رَبَّ الْعٰالَمیٖن. 🌿❤️🌿❤️🌿❤️🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📷 تصویری از هلال ماه نو 🔹عضو ستاد استهلال: چون هلال نزدیک به حد رویت بود، در غروب شنبه مدت زیادی در آسمان دیده شد. در این حالت اصطلاحا می‌گویند ماه بلند و مدت مکث آن طولانی بوده است؛ منتهی دلیلی بر این نیست که هلال مربوط به شب دوم باشد. عکس: مجید قهرودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
رفقا بزرگان اساتید بزرگواران آیا بنده وکیلم که یک رمان ۳۰ قسمتی در این شب‌های ماه مبارک رمضان با توکل بر خدا و عنایات خاصه امام عصر ارواحنا فداه منتشر کنم؟ آیا وکیلم ؟ 😊🙈
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
اگه ی کم چالشی بود و ذهن مبارکتان را در یک سری باورهای تقلیدی به چالش کشید، دهان مبارکمان را سرویس نمی‌کنید؟ قول میدید صبور باشید و فکر کنید و زود از کوره در نرید؟
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️ چند نکته مهم درخصوص مستند داستانی ۱. به هیچ وجه ذخیره و یا کپی و منتشر نکنید. راضی نیستم. ۲. قرار است کمی فکر کنیم و در بعضی موضوعات به چالش بیفتیم. ۳. اگر کسی اشخاص و افراد حاضر در رمان را می‌شناسد، حق ندارد به کسی بگوید و رازنگهدار باشید. ۴. هر کس حوزوی و یا دانشجوی فلسفه و یا ادیان و مذاهب و یا الهیات است و یا علاقمند به این مباحث می‌باشد، حتما یک بار هم که شده این داستان‌را مطالعه کند. ۵. این رمان، مانند دیگر مستندات داستانی، کاملا واقعی است و از شخصیت‌های مختلف آن اجازه گرفتم. ان‌شاءالله روح سه بزرگواری که در طول این سال‌ها مرحوم شدند، با اباعبدالله الحسین علیه السلام محشور باشد. مستند داستانی ✍ محمد رضا حدادپور جهرمی @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🔹مستند داستانی ✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی 👈[پسر نمی‌تواند خود را پیدا کند مگر اینکه از سایه‌ی پدر بیرون بیاید و به شخصیت خود شکل دهد. زیگموند فروید] جهرم/شب هشتم محرم‌الحرام/سال 1384 مثل الان نبود که همه درگیر فضای مجازی شده باشند و حداکثر نهایت عرض ادبشان به دو سه شب منتهی به تاسوعا و عاشورا باشد. همه یادشان هست که دهه شصت و هفتاد و هشتاد و تا حدودی هم دهه نود، همه شهرها علی‌الخصوص شهرهایی که هنوز درگیر مدرنیته نشده بودند، دهه محرم در آنجاها قیامت به پا می‌شد. مثل روز حشر که جای‌جای زمین دهان باز می‌کند و اموات بلند می‌شوند و همگی به طرفی حرکت می‌کنند، دهه محرم از همان شب اول، سیل جمعیت در تکیه‌ها و هیئات و مساجد و دسته‌ها به‌طرف مغناطیس حسینی در جوش‌وخروش بود و هر چه به تاسوعا و عاشورا نزدیک می‌شد، این جوش‌وخروش و حرارت، به اعلی درجه خودش می‌رسید. آن سال، یعنی سال 1384، حاج عبدالرسول، یا همان اوستا رسولِ جوشکارِ بابای محمد، با حدوداً هفتاد سال سن، با همان پایی که سی سال میلَنگاند و چشمانی که از دوران نوجوانی‌اش به خاطر برقِ جوشکاری قرمز شده بود و حتی سیاهی یکی از چشمانش به خاطر شدت آسیب‌های کاری اصلاً پیدا نبود، با دستان پر از پینه و خسته، وسط دسته عزاداری، در هوای سر و سوزِ زمستان، گاریِ موتور برق را با زحمت به طرف جلو حرکت می‌داد. در دستگاه امام حسین علیه‌السلام همه سرکار خودشان هستند. نوحه‌خوان نوحه می‌خواند و سخنران، وعظ و خطابه می‌گوید. سینه‌زن، سینه می‌زند و علم‌دار، علم به دوش می‌کشد. حتی حساب کسانی که چایی دم می‌کنند و قندان‌ها را پر می‌کنند، از حساب سقّاها جداست و مثلاً چایی دم کن و سقّا در کارِ راننده حاج‌آقا و مداح و یا در تعیین پاکت روضه و سایرین دخالت نمی‌کند و بالعکس. اوستا رسول چون هم جوشکار بود و هم عمرش را با برق و موتوربرق و سیم و این چیزها سپری کرده بود، در اولِ دسته زنجیرزنی و سینه‌زنان محله اَسفریزِ جهرم، در کل دهه محرم با یکی از دوستانش که از قضا او هم اسمش رسول بود و از زور بازو اما از ساده‌دلی خاصی برخوردار بود، گاریِ سنگینِ موتوربرق را حرکت می‌دادند. آن موتوربرق، برق کل دسته عزاداری محله اسفریز را تأمین می‌کرد. یک سیم ضخیم و شاید صدمتری از موتوربرق، تا آخرین بلندگو و روشنایی دسته سینه‌زنی کشیده شده بود. اوستا رسول باید حواسش می‌بود که هم گاری را به جلو حرکت بدهند و هم سرعتشان متعادل و متناسب با حرکت دسته باشد و هم این که آن سیم در دست‌وپای مردم گیر نکند. ازآنجاکه گرفتن سیم و از زمین بلندکردن آن موردعلاقه کودکان و نوجوانان نبود و از طرفی هم بزرگ‌ترها آن کار را چندان در شأن خودشان نمی‌دیدند و همه ترجیح می‌دادند که یا سینه‌زن باشند و یا زنجیرزن، اوستا رسول مرتب حواسش به پشت سرش بود که سیم روی زمین باشد و از زمین فاصله نگیرد و درعین‌حال، فشارِ کشیدنِ سیم از طرف گاری بلندگوها زیاد نشود که سیم را از موتوربرق جدا کند و برق کل هیئت عزاداری قطع شود. به‌محض این که سیم از زمین فاصله می‌گرفت، اگر کسی نبود که آن را بگیرد و در حدفاصل موتوربرق و دسته زنجیرزن بایستد و مراقب باشد، ممکن بود به مردم آسیب برسد و در آن تاریکی حواسشان نباشد و زمین بخورند. رسم این بود که ابتدا دسته بزرگ زنجیرزنی راه می‌افتاد. شاید سیصد چهارصد نفر نوجوان و جوان دهه پنجاهی و شصتی و هفتادی، در دو خط موازی هم می‌ایستادند و همگی با پیراهن مشکیِ یک‌دست، مرتب زنجیر می‌زدند. البته بودند بعضی‌ها که بازوهای بزرگی داشتند و توصیه‌های دلسوزانه بزرگ‌ترها را قبول نمی‌کردند و با آستین رکابی زنجیر می‌زدند. بگذریم. سپس آقایان امیرزاده و خدامی و مجیدی که امام‌حسینی‌های اسفریز بودند، به کمک سه چهار نفر از جوانان دیگر که به مداحی علاقه داشتند و اثبات شده بودند، فوراً اقدام به تشکیل دسته‌های سینه‌زنی می‌کردند و مثلاً ده تا دسته هفتاد هشتادنفری تشکیل می‌شد و نوحه‌های خودشان را یکی دو مرتبه در امامزاده تمرین می‌کردند و وقتی خوب در ذهنشان جا می‌گرفت، راه می‌افتادند و از امامزاده به‌طرف مقصد که معمولاً مساجد و تکیه‌های محله‌های اطراف بود حرکت می‌کردند. ادامه ... 👇 @Mohamadrezahadadpour