لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️همه ی حاجت ها به واسطه ی امام زمان مستجاب میشود..
#امام_زمان ♥️
#استاد_عالی
فحش اگر بدهند آزادی بیان است
جواب اگر بدهی بی فرهنگی است،
سوالی اگر بکنند آزاد اندیشند
سوال اگر بکنی تفتیش عقاید،
مسخرهات بکنند انتقاد است
جواب اگر بدهی بی جنبه ای،
اگر تهدیدت کنند دفاع کرده اند
اگر از عقایدت دفاع کنی خشونت طلبی،
حزب اللهی بودن را با همهٔ
تراژدی هایش دوست دارم
- آسدمرتضیآوینی -
انسان سالک باید سعی کند هیچ دلی به حقّ از او گرفته نباشد، حتی دلِ حیوانی، چه رسد به دل انسان و چه رسد به دل کسانی که دلگیریشان بسیار مضرّ است مانند پدر و مادر.
- علامه تهرانی -
به این کاری نداشته باش که
چرا محزون شدی؛
اذیتت کردهاند؟ گناه کردی؟
چه غم خودت را داشته باشی چه غم دیگران را؛ تسبیح بردار و استغفار کن تا غم هایت برود
- میرزا اسماعیل دولابی -
#من_منتظرم!
به این کاری نداشته باش که چرا محزون شدی؛ اذیتت کردهاند؟ گناه کردی؟ چه غم خودت را داشته باشی چه غم
خیلی فکر و خیال نکن رفیق
خدا بزرگه ❤️
بزرگتر از مشکلات ما!
نگران نباش خب؟
کتاب قشنگیه...
من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ،
کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛
فلذا چایت را من شیرین میکنم رو
به عزیزانِ بالای ۲۰ پیشنهاد میدم.
نه به این خاطر که نکته غیراخلاقی داشته باشه ،
به این دلیل که
سم کتب عاشقانه مذهبی
بیشتر از مفید بودنشه....
خصوصا برای دختر ها
که احساسات و الگوسازی قوی تری دارن
- داستان کتاب واقعی نیست و صرفا پردازش ذهن نویسنده ست -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
حماقت خودت و دانیال و بقیه دوستات رو گردن اسلام ننداز. اسلام یعنی محمد؛ که همسایه اش هرروز روده ی گوسفند رو سرش ریخت اما وقتی مریض شد، رفت به عیادتش. اسلام یعنی دخترایی که به جای زنده به گوری، الان رو به روی من نشستن. اسلام یعنی علی؛ که تا وقتی همسایه اش گرسنه بود، روزه شو باز نمیکرد. اسلام یعنی حسن؛ که غذاشو با سگ گرسنه وسط خیابون تقسیم کرد. من شیعه نیستم، اما اسلام رو بهتر از رفقای داعشیت میشناسم. تو مسلمونی بلد نیستی، مشکل از اسلامه؟
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
با یه گروه از دخترها به یه منطقه ی جدید تو سوریه رفتیم. تازه تصرفش کرده بودن. به همین خاطر قرار شد مراسم عروسی دوتا از سربازا رو همون جا برگزار کنن. مراسم شروع شد. رقص و پایکوبی و انواع غذاها. عروس و داماد، روی یه مبل دونفره، درست روی خرابه های چراغونی شده ی یه خونه نشستن. عاقد خطبه رو خوند. اما عروس برای گفتن بله، یه شرط داشت و اون بریدن سر یه شیعه بود. خیلی ترسیدم. این زن، عروسِ مرگ بود. یه جوون بیست و یکی دو ساله رو آوردن. جلوی پای عروس به زانو درآوردنش و خواستن که به علی توهین کنه. اما خیلی کله شق و مغرور بود. با صدای بلند داد زد :«لبیک یا علی». خون همه به جوش اومد. اما من فقط لرزیدم. داماد بلند شد و چاقو رو گذاشت رو گردنش و سرشو برید. همه کف زدن، کل کشیدن و عروس با وقاحت، پا روی خونش گذاشت و بله رو گفت . .
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
دیالوگ فیلمی ایرانی در ذهنم مرور شد.
« همه میگویند علی در خیبر را کند. اما علی نبود که خیبرشکنی میکرد؛ علی وقتی مقابل در ایستاد، خدا را دید.
و خدا بود که در خیبر را با دستان علی کند .»
حالا میفهمیدم جمله ای را که در آن روز، نامفهوم به نظر میرسید. علی یعنی مسلمانی. علی یعنی روح خدا. او که انگشتانش، پینه ی جنگاوری داشت اما وقت نوازش، ابریشم میشد بر پیشانی یتیمان. علی شیر رام شده در پنجه های خدا بود.
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -