انسان سالک باید سعی کند هیچ دلی به حقّ از او گرفته نباشد، حتی دلِ حیوانی، چه رسد به دل انسان و چه رسد به دل کسانی که دلگیریشان بسیار مضرّ است مانند پدر و مادر.
- علامه تهرانی -
به این کاری نداشته باش که
چرا محزون شدی؛
اذیتت کردهاند؟ گناه کردی؟
چه غم خودت را داشته باشی چه غم دیگران را؛ تسبیح بردار و استغفار کن تا غم هایت برود
- میرزا اسماعیل دولابی -
#من_منتظرم!
به این کاری نداشته باش که چرا محزون شدی؛ اذیتت کردهاند؟ گناه کردی؟ چه غم خودت را داشته باشی چه غم
خیلی فکر و خیال نکن رفیق
خدا بزرگه ❤️
بزرگتر از مشکلات ما!
نگران نباش خب؟
کتاب قشنگیه...
من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ،
کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛
فلذا چایت را من شیرین میکنم رو
به عزیزانِ بالای ۲۰ پیشنهاد میدم.
نه به این خاطر که نکته غیراخلاقی داشته باشه ،
به این دلیل که
سم کتب عاشقانه مذهبی
بیشتر از مفید بودنشه....
خصوصا برای دختر ها
که احساسات و الگوسازی قوی تری دارن
- داستان کتاب واقعی نیست و صرفا پردازش ذهن نویسنده ست -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
حماقت خودت و دانیال و بقیه دوستات رو گردن اسلام ننداز. اسلام یعنی محمد؛ که همسایه اش هرروز روده ی گوسفند رو سرش ریخت اما وقتی مریض شد، رفت به عیادتش. اسلام یعنی دخترایی که به جای زنده به گوری، الان رو به روی من نشستن. اسلام یعنی علی؛ که تا وقتی همسایه اش گرسنه بود، روزه شو باز نمیکرد. اسلام یعنی حسن؛ که غذاشو با سگ گرسنه وسط خیابون تقسیم کرد. من شیعه نیستم، اما اسلام رو بهتر از رفقای داعشیت میشناسم. تو مسلمونی بلد نیستی، مشکل از اسلامه؟
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
با یه گروه از دخترها به یه منطقه ی جدید تو سوریه رفتیم. تازه تصرفش کرده بودن. به همین خاطر قرار شد مراسم عروسی دوتا از سربازا رو همون جا برگزار کنن. مراسم شروع شد. رقص و پایکوبی و انواع غذاها. عروس و داماد، روی یه مبل دونفره، درست روی خرابه های چراغونی شده ی یه خونه نشستن. عاقد خطبه رو خوند. اما عروس برای گفتن بله، یه شرط داشت و اون بریدن سر یه شیعه بود. خیلی ترسیدم. این زن، عروسِ مرگ بود. یه جوون بیست و یکی دو ساله رو آوردن. جلوی پای عروس به زانو درآوردنش و خواستن که به علی توهین کنه. اما خیلی کله شق و مغرور بود. با صدای بلند داد زد :«لبیک یا علی». خون همه به جوش اومد. اما من فقط لرزیدم. داماد بلند شد و چاقو رو گذاشت رو گردنش و سرشو برید. همه کف زدن، کل کشیدن و عروس با وقاحت، پا روی خونش گذاشت و بله رو گفت . .
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
دیالوگ فیلمی ایرانی در ذهنم مرور شد.
« همه میگویند علی در خیبر را کند. اما علی نبود که خیبرشکنی میکرد؛ علی وقتی مقابل در ایستاد، خدا را دید.
و خدا بود که در خیبر را با دستان علی کند .»
حالا میفهمیدم جمله ای را که در آن روز، نامفهوم به نظر میرسید. علی یعنی مسلمانی. علی یعنی روح خدا. او که انگشتانش، پینه ی جنگاوری داشت اما وقت نوازش، ابریشم میشد بر پیشانی یتیمان. علی شیر رام شده در پنجه های خدا بود.
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
چرا دنیا، پیامبر این دین را خلاصه میکرد در پرچمی سیاه که طرفدارانش سر میبرند و ظالمانه کودک میکشند؟
من مهر و محبت آسمانی را در لباس مشکی زائران، پاهای برهنه و تاول زده شان، آذوقه های چیده شده در طبق اخلاص مهمان نوازان عرب، و چای پررنگ و شیرین عراقی، در استکان های پر نقش و نگار کمر باریک دیدم.
چای های غلیظ این دیار، طعم خدا در خود داشت . .
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -
#من_منتظرم!
کتاب قشنگیه... من معمولا تا سن و اخلاقیات شخص رو نشناسم ، کتاب رمان معرفی نمیکنم ؛ فلذا چایت را من
اسلام را دینی عقب مانده میپنداشتم چون در عصر پیشرفت، پیروانش را به حجاب محدود میکرد. حجابی که آن را پارچه ای سیاه، پیچیده به دور زنان میدیدم، برای هوشیار نشدن غریزه ی نافرمان مردانش... مردانی که گرسنگی شان سیری نداشت. اما حالا میخواندم که حجاب چشمان مرد، هم وزنی دارد با پوشیدگی تن زن.
حجاب در اسلام یعنی چشمان حریص مرد غریبه، ارزش تماشایت را ندارد. حالا میدانستم که زن در اسلام، یعنی «ملکه باش! نه روسپی دست خورده ی کلوپ های شبانه!»
پس حجاب یعنی «زیبا باش اما محجوب و دست نیافتنی!» . .
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -