eitaa logo
#من_منتظرم!
973 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
458 فایل
السَّلامُ‌ عَلَیکَ یٰا‌ أبٰاصالِح‌َ الْمَهْدی برای مهدی «عج» خودت را بساز و مهیا کن، ظهور بسیار نزدیک است.⛅🌻 ادامه فعالیت کانال در مُنیل ان شاءالله برای دریافت لینک منیل به شخصی پیام بدید🌱 @Momtahane110
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ امشب که شب نیمه شعبان است تاریخ تکرار می شود همانطور که تا شب تولد موسی هیچ اثری از حاملگی در یوکابد نبود در نرجس هم هیچ اثری نیست. حکومت عباسی می داند که فرزند امام حسن عسکری همان مهدی علیه السلام است و قرار است او به همه حوکمت های باطل پایان دهد . او دستور داده است تا هر طور شده از تولد مهدی علیه السلام جلوگیری شود و به همین منظور زنان زیادی را به عنوان جاسوس استخدام کرده است آنها باید هر روز به خانه امام حسن عسکری بروند و همسر آن حضرت را زیر نظر داشته باشند . وظیفه آنها این است که اگر اثری از حامله بودن در در نرجس ببینند سرع گزارش بدهند . البته این زنان زنان معمولی نیستند آنها زنان زنان قبله هستند زنانی که فقط با نگاه کردن به چهره یک زن می توانند تشخیص بدهند او حامله است یا نه .انها می توانند حتی هفت ماه قبل از تولد یک نوزاد حامله بودن مادر او را بفهمند . خلیفه نقشه هایی در سر دارد می خواهد اگر نرجس حامله شد هر چه زودتر او را همراه فرزندش به قتل برسانند. او می خواهد نقش فرعون را بازی کند مگر فرعون هفتاد هزار نوزاد پسررا به قتل نرساند .این حکومت برای باقی ماندش حاضر است هر کاری بکند . البته خلیفه فکر می کند تا هفت ماه دیگر هیچ فرزندی در خانه امام حسن عسکیری علیه السلام به دنیا نمی آید . این گزارشی است که زنان قابله به او دادند . ادامه دارد... @man_montazeram
#من_منتظرم!
#آخرین_عروس #قسمت_بیست_و_سوم #سر_سفره_افطار_دعا_می_کنی❗️ امشب که شب نیمه شعبان است تاریخ تکرار می ش
وقتی امام عسکری علیه السلام ماجرای تولد موسی علیه السلام را برای حکیمه می گوید حکیمه متوجه می شود که ماجرا چیست . دشمنان نباید از تولد نوزاد آسمانی امشب با خبر بشوند ،برای همین خدا کاری کرده است که هیچ کس نتواند حامله بودن نرجس را حدس بزند . حکیمه می خواهد نزد نرجس برود . او با خود فکر می کند که نرجس مقامی آسمانی پیدا کرده است. حکیمه بوسه ایی بر دست نرجس می زند و می گوید :( بانوی من !) نرجس تعجب می کند و می گوید :فدای شما بشوم . جرا این کار را می کنی ؟ شما دختر امام جواد علیه السلم خواهر امام هادی علیه السلام و عمه امام حسن عسکری علیه السلام هستی . من باید دست شما را ببوسم احترام شما بر من لازم است . شما بانوی من هستید . حکیمه لبخندی میزند . چگونه به او جواب بدهد . نرجس عزیزم !من فدایت بشوم! همه دنیا فدای تو ! دیگر گذشت زمانی که تو بوسه بر دستم می زدی و مرا شرمنده لطف خود می کردی. حالا دیگر من باید بر دستت بوسه بزنم و احترام تو را بیشتر بگیرم ،زیرا تو امشب بانوی همه زنان دنیا می شوی . تو مادر پسری می شوی که همه پیامبران آرزوی بوسه بر خاک قدماهیش را دارند . فرزند توست که برای اهل ایمان آسایش را به ارمغان می آورد و ظلم و ستم را نابود می کند . خدا تو را برای مادری آخرین حجت خویش انتخاب نموده و این تاج افتخار را برسر تو نهاده است. تو امشب فرزندی را به دنیا می آوری که آقای همه هستی است.... ادامه دارد... @man_montazeram
ساعتی تا سحر نمانده است . گویا تمام هستی در انتظار است. شب هم منتظر افتاب امشب است. آسمان مهتابی است و نسیم می وزد ،همه شهر آرام است ، اما در این خانه حکیمه آرامش ندارد ،او در انتظار است . گاهی از اتاق ،بیرون می آید و به ستاره ها نگاه می کند ،گاهی به نزد نر جس می رود و به او فکر می کند . حکیمه به نرجس نگاه می کند . نرجس در مقابل خدا به نماز ایستاده است حکیمه به نرجس نزدیک تر می شود ،اما هنوز هیچ خبری نیست که نیست ! به راستی تا سحر چقدر مانده است ؟ حکیمه با خود فکر می کند که خوب است نماز شب بخوانم . سجاده اش را پهن می کند و مشغول خواندن نماز می شود و با خدای خویش راز و نیاز می کند > ساعتی می گذرد ،بار دیگر به نزد نرجس می آید ،نگاهی به او م یکند و بهفکر فرو می رود . او لا خود می گوید : امام عسکری به من گفت همین امشب مهدی به دنیا می آید . صبح شد و خبری نشد ! ناگهان صدایی به گوش حکیمه می رسد . صدا بسیار آشناست . این صدای امام حسن عسکری علیه السلام است : عمه جان هنوز شب به پایان نیامده است . آری امام بر همه احوالات ما آگاهی دارد و حتی افکار ما را نیز می داند . حکیمه سر خو را پایین می اندازد ، او قدری خجالت می کشد . تا اذان صبح هنوز وقت مانده است. ادامه دارد... @man_montazeram
#من_منتظرم!
#آخرین_عروس #پارت_بیست_و_پنجم #صدای_بال_کبوتران_سفید ساعتی تا سحر نمانده است . گویا تمام هستی در ا
حکیمه نماز می خواند تا زمان سریع تر بگذرد ،وقتی کسیی منتظر باشد زمان دیر می گذرد. نسیم می وزد بوی یهار می آید فصدای پرواز کبوتران سفید به گوش می رسد . بوی کل نرگس در فضا می پیچد . امام عسکری علیه السلام صدا می زند : عمه جان ! برای نرجس قدر را بخوان. حکیمه از جا بر می خیزد و به نزد نرجس می رود و شروع به خواندن می کند : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾ ما در شب قدرش نازل کردیم و تو چه، دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است در آن شب فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان برای انجام دادن کارها نازل می شوندآن شب تا طلوع بامداد همه سلام و درود است حکیمه فکر می کند چه ارتباطی بین سوره قدر و مهدی علیه السلام وجود دارد؟ چرا امام حسن عسکری علیه السلام به حکیمه دستور خواندن سوره قدر را می دهد . در این سوره می خوانیم که فرشتگان شب قدر از آسمان به زمین نازل می شوند . امشب باید سوره قدر را خواند ،زیرا امشب شب تولد صاحب شب قدر است.... ادامه دارد... @man_montazeram
#من_منتظرم!
#آخرین_عروس #قسمت_بیست_و_ششم #صدای_بال_کبوتران_سفید حکیمه نماز می خواند تا زمان سریع تر بگذرد ،وقتی
حکیمه در کنار نرجس نشسته است و مشغول خواندن سوره قدر است که ناگهان نوری تمام فضای اتاق را فرا می گیرد. حکیمه دیگر نمی تواند نرجس را ببیند . پرده ای از ن.ر میان او و نرجس واقع شده است . ستونی از نور به آسمان رفته است و تمام آسمان را روشن کرده است . حکیمه مات و مبهوت شده است. او تا به حال چنین صحنه ایی ندیده است . او مظطرب می شود و از اتاق بیرون می رود و نزد امام حسن عسکری می رود : _پسر برادرم! _چه شده است عمه جان ! _من دیگر نرجس را نمی بینم ،نمی دانم نرجس چه شده ؟ _لحظه ایی صبر کن،او را دوباره می بینی . حکیمه با سخن امام آرام می شود و به سوی نرجس باز می گردد. وقتی وارد می شود منظره ایی را می بیند ، بی اختیار می گوید: ((خدای من !چگونه آنچه را می بینم باور کنم ؟)) او نوزدای را می بیند که در هاله ایی از نور است و رو به قبله به سجده رفته است ! این همان کسی است که همه هستی در انتظارش بود . به راستی چرا او به سجده رفته است؟ او در همین لحظه اول بندگی و خشوع خود را در مقابل خدای بزرگ نشان می دهد . بوی خوش بهشت تمام فضا را گرفته است پردناگنان سفید همچون پروانه بالای سر مهدی پرواز می کنند. حکیمه منتظر می ماند تا مهدی علیه السلام سر از سجده بر دارد . اکنون مهدی علیه السلام پیشانی خود را از روی زمین بر میدارد و می نشیند . به به چه چهره زیبایی! حکیمه نگاه می کند و مبهوت زیبایی او می شود . به این چهره آسمانی خیره می شود . در گونه راست مهدی علیه السلام خال سیاهی می بیند که زیبایی او را دو چندان کرده است. حکیمه می خواهد قدم پیش گذارد و او را در آغوش بگیرد ،اما می بیند که مهدی علیه السلام نگاهی به آسمان می کند و چنین می گوید : «أشْهَدُ أنْ لا الهَ الاّ اللّه‌ و أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه "اشهد انّ علیا ولیّ الله"» گواهی می‌دهم خدایی جز خدای یگانه نیست و گواهی می‌دهم همانا محمد پیامبر خدا است شهادت می دهم علی ولی و برگزیده ی خداوند است.. ادامه دارد... @man_montazeram
#من_منتظرم!
#آخرین_عروس #قسمت_بیست_و_هفتم #صدای_بال_کبوتران_سفید حکیمه در کنار نرجس نشسته است و مشغول خواندن س
اکنون مهدی علیه السلام سبر خود را به سوی آسمان می گیرد و چنین دعا می کند :( بار خدایا !وعده ایی را که به من دادی محقق نما و زمین را به دست من پر از عدل و داد نما . بار خدایا! به دست من گشایشی برای دوستانم قرار بده.) آری مهدی علیه السلام در این لحظات برای ظهورش دعا می کند ، او می داند که دوستانش سختی های زیادی خواهند کشید . او برای دوستانش هم دعا می کند . حکیمه جلو می آید تا مهدی علیه السلام را در آغوش بگیرد . به بازوی راست او نگاه می کند ، می بیند که با خطی از نور آیه 81 سوره ((اسرا)) برآن نوشته شده است. وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا حق آمد و باطل نابود شدچه رمز و رازی در آیه است که بر بازوی مهدی علیه السلام نوشته شده است ؟ آیا می دانید سر گکزشت این آیه چیست؟ (بت پرستان در کنار کعبه صد ها بت قرار داده بودند و آن بت ها را به جای خدای یگانه می پرستیدند . وقتی پیامبر در سال هشتم هجری مکه را فتح نمود و به سوی کعبه آمد و همه آن بت ها را سرنگون کرد . وقتی پیامبر بت ها را بر زمین می انداخت ، این آیه را با صدای بلند می خواند .) اکنون همان آیه به بازوی مهدی علیه البسلام نوشته شده است،زیرا او کسی است که همه بت های جهان را نابود خواهد کرد . بت هایی که بشر با دست خود ساخته و یا با ذهن خود آفریده است. امروز باید این آیه بر روی بازوی مهدی علیه السلام نوشته باشد تا همه بدانند که این دست و بازو بت همه دست ها فرق می کند . این دست ،همان دستی است که پایان همه سیاهی ها را رقم خواهد زد . ادامه دارد... @man_montazeram
مهدی علیه السلام در هاله ایی از نور است . حکیمه جلو می آید او را در پار چه ایی می پیچد و در آغوش می گیرد . مهدی علیه السلام به چهره عمه مهربانش بلخند می زند ، حکمیه می خواهد او را ببوسد ، بوی خوشی به مشامش می رسد که تا به حال آن را احساس نکرده است. شاید این بوی گل یاس است. خوشا به حال حکیمه! حکیمه اولین زنی است که چهره دلربای مهدی علیه السلام را می بیند . حکیمه قطراتی آب را برچهره مهدی علیه اسلام می یابد ، گویا موهای این نوزاد خیس است. حکیمه تعجب می کند ، ولی به زودی راز قطرات اب بر روی این کودک را می یابد > ( آیا نام رضوان را شندهئ اید ؟ فرشته ایی که مامور اصلی بهشت است. لحظاتی پیش رضوان به دستور خدا مهدی علیه اسلام را در آب ((کوثر)) غسل داده است .) صدایی به گوش حیمه می رسد :( عمه جان! پسرم را برایم بیاور تا او را ببینم) این امام عسکری علیه السلام است که در بیرون اتاق ایستاده است و می خواهد فرزندش را ببیند . معلوم است پدری که سال ها در انتظار فرزند بوده است اکنون چه شور و نشاطی دارد. حکیمه مهدی علیه السلام را بر روی دست پدر قرار می دهد . امام فرزندش را در آغوش می گیرد و بر صورتش بوسه زده و به گوشش اذان می گوید . امام دستی بر سر فرزند خویش می کشد و می گوید : به اذن خدا سخن بگو فرزندم ! ادامه دارد... @man_montazeram
همه هستی منتظر شنیدن سخن مهدی است.مهدی به صورت پدر نگاه می گند و لبخند می زند. پدر از او خواستع است که سخن بگویید. به راستی او چه می خواهد؟ او باید چیزی بگوییدکه دل پدر شاد شود این پدر سال هاست که گرفتار ظلم وستم عباسیان است.. صدای زیبا مهدی علیه السلام سگوت فضا را میشکند : (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ ) و ما اراده کردیم تا بر کسانی که مورد ظلم واقع شده اند منت بنهیم و آن ها را پیشوای مردم گردانیم و آن ها را وارث زمین کنیم. چرا مهدی علیه السلام این آیه را می خواند؟چه رازی در این وجود دارد؟ حتما شنیده اید پیامبر هر وقت دلش برای بهشت تنگ می شد به دیدار فاطمه می امد . پیامبر به دیدار فاطمه امده بود همه کنار پیامبر نشسته بودند فاطمه و علی و حسن و حسین علیه السلام. پیامبر از دیدند ان ها بسیار خشنود بود و با ان ها سخن می گفت..... ادامه دارد... @man_montazeram
در این میان نگاه پیامبر به گوشه ای خیره ماند و اشک پیامبر جاری شد . همه تعجب کردند .به راستی چرا پیامبر گریه می کرد ؟ بعد از لحظاتی پیامبر رو به ان ها کرد و گفت: بعد ار شما مورد ظلم وستم واقع میشوید. پیامبر از همه ظلم های که در اینده نسبت به عزیزانش می شد خبر داشت . او می خواست تفسیر این ایه را بازگو کند. اری !اهل این خانه مورد ظلم وستم واقع خواهند شد اما خداوند آن ها را به عنوان امام انتخاب نمود . سرانجام این خاندان پاک به حکومت جهانی خواهند رسید و جهان را از عدالت راستین پر خواهنو نمودحکومتی پایدار که شرق و غرب دنیا فرا می گیرد . این وعده بزرگ خداست و خدا همیشه به وعد های بزرگ خود عمل می کند. اکنون مهدی در اغوش پدر این ایه را می خواند او وعده خدا را محقق خواهد کرد. و اگر کسی اهل دقت باشد می تواند امروز خیلی از چیز هارا بفهمد . مهدی علیه السلام این آیه را می خواند تا با مادر خویش سخن بگویید. همان مادر مظلومی که مورد ظلم و ستم واقع شد ودر مدینه به خانه اش حمله کردند و آن جا را با آتش کینه سوزاندند ! فاطمه علیها السلام اولین کسی بود که مورد ظلم و ستم واقع شدو حقش را غصب کردند . مهدی می خواهد با مادرش سخن بگویید : ای مادر پهلو شکسته ام دیگر غمگین مباش که من امده ام !من آمده ام تا براین مظلو میت پایانی باشم. این وعده خداست.... ادامه دارد... @man_montazeram
#من_منتظرم!
#آخرین_عروس #قسمت_سی_و_یکم #بوسه_بر_قدم_های_آفتاب در این میان نگاه پیامبر به گوشه ای خیره ماند و ا
در این میان نگاه پیامبر به گوشه ای خیره ماند و اشک پیامبر جاری شد . همه تعجب کردند .به راستی چرا پیامبر گریه می کرد ؟ بعد از لحظاتی پیامبر رو به ان ها کردو گفت: بعد ار شما مورد ظلم وستم واقع میشوید. پیامبر از همه ظلم های که در اینده نسبت به عزیزانش می شد خبر داشت . او می خواست تفسیر این ایه را بازگو کند. اری !اهل این خانه مورد ظلم وستم واقع خواهند شد اما خداوند آن ها را به عنوان امام انتخاب نمود . سرانجام این خاندان پاک به حکومت جهانی خواهند رسید و جهان را از عدالت راستین پر خواهنو نمودحکومتی پایدار که شرق و غرب دنیا فرا می گیرد . این وعده بزرگ خداست و خدا همیشه به وعد های بزرگ خود عمل می کند. اکنون مهدی در اغوش پدر این ایه را می خواند او وعده خدا را محقق خواهد کرد. و اگر کسی اهل دقت باشد می تواند امروز خیلی از چیز هارا بفهمد . مهدی علیه السلام این آیه را می خواند تا با مادر خویش سخن بگویید. همان مادر مظلومی که مورد ظلم و ستم واقع شد ودر مدینه به خانه اش حمله کردند و آن جا را با آتش کینه سوزاندند ! فاطمه علیها السلام اولین کسی بود که مورد ظلم و ستم واقع شدو حقش را غصب کردند . مهدی می خواهد با مادرش سخن بگویید : ای مادر پهلو شکسته ام دیگر غمگین مباش که من امده ام !من آمده ام تا براین مظلو میت پایانی باشم. این وعده خداست.... ادامه دارد... @man_montazeram
#من_منتظرم!
‍#آخرین_عروس #قسمت_سی_و_دوم #بوسه_بر_قدم_های_آفتاب در این میان نگاه پیامبر به گوشه ای خیره ماند و
چرا مهدی در آغوش پدر این آیه را می خواند؟ چرا یاد مظلومیت این خاندان می کند؟ کیست که مظلومیت این خاندان را نداند؟ خوب می دانید تا پیامبر زنده بود این خاندان عزیز بودند ‌؛ اما وقتی پیامبر رفت؟ ظلم ها و ستم ها آغاز شد. مسلمانان چقدر زود روز غدیر را فراموش کردند و حکومت سیاهی ها فرا رسید و چه کارها که نکردند! خدا به پیامبر خود خبر داده بود که بعد او با فاطمه سلام الله علیها چه می کنند. دل پیامبر پر از غم شده بود. شبی که پیامبر به معراج رفت، چشمانش به نور مهدی علیه السلام افتاد که در عرش خدا بود. در آن هنگام خدا به پیامبر گفت : « مهدی کسی است که با انتقام از دشمنان، دل دوستان تو را شفا خواهد داد. او '' لات '' و عُزّی '' را از خاک بیرون خواهد آورد و آنها را به آتش خواهد کشید». آیا می دانید لات و عزی چه هستند؟ آنها دو بت بزرگ زمان جاهلیت بودند که مردم آنها را به جای خدا پرستش می کردند. این دو بت، نماد جهل مردم روزگار هستند. لات و عزی، حقیقت کسانی است که بی جهت قداست پیدا می کنند و بتِ مردم می شوند و در سایه این قداست دروغین به ظلم و ستم می پردازند. آنها در مقابل حق می ایستند و تلاش می کنند تا حق را از بین ببرند. به راستی چرا باید لات و عُزّی در آتش بسوزند؟ چرا خدا در شل معراج اشاره می کند که مهدی علیه السلام این دو بت را آتش خواهد زد؟ چرا؟ شاید این کنایه از مطلب دیگری باشد! می خواهید با کسانی که نمادِ لاّت و عُزّی هستند آشنا شوید؟ بار دیگر به تاریخ نگاهی داشته باشیم! در شهر مدینه بعد از وفات پیامبر، حوادث زیادی روی داد، کسانی که به عنوان جانشین پیامبر روی کار آمده بودند، ظلم و ستم آغاز کردند..... ادامه دارد... @man_montazeram
پیامبر به معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به ملکوت رسیده بود. او از حجاب ها عبور کرده به ساحت قدس الهی رسیده بود و خدا با او سخن گفت :« ای محمد! تو بنده من هستی و من خدای تو! تو نور من در میان بندگان هستی! من کرامت خویش را برای اوصیای تو قرار دادم.» پیامبر در جواب گفت : « اَوصیای من چه کسانی هستند؟» خطاب رسید : «به عرش نگاه کن!» پس پیامبر به عرش نگاه گرد و در آنجا نورهایی را دید بسیار درخشان بودند. این نور ها دوازده امام بودند. در کنار نور آنها نور فاطمه سلام الله علیها قرار داشت. خدا در عرش خود سیزده نور را قرار داده بود. پیامبر نگاه کرد و در میان همه نور ها یکی را دید که ایستاده است و نور او از همه درخشنده تر است به راستی این نور که بود؟ خداوند به پیامبر خود گفت : « این همان مهدی است، او قائم است، همان که انتقام خون دوستان مرا می گیرد و ظهورش دل های مؤمنان را شفا می بخشد. او دین مرا زنده می کند.» *** اکنون می توانیم به سوال خود جواب بدهیم : از همان لحظه ایی که خدا نور مهدی علیه السلام را در عرش خود آفرید آن نور ایستاده بود. او «قائم» بود. واژه قائم به معنای «ایستاده» است. اصلا وجود مهدی علیه السلام برای قیام و ایستادن است. هستی او برای برخاستن و قیام است. بی جهت نبود که چون امام صادق علیه السلام نام مهدی علیه السلام را شنید از جا برخاست و دست بر سر گذاشت. چه زیباست که تو هم وقتی نام او را میشنوی از جای خود بلند شوی و به نشانه احترام دست بر سر بگیری آری امشب امام عسکری علیه السلام بر پای مهدی علیه السلام بوسه می زند. این پای مبارک نماد حاکمیت است، نماد پایان ظلم است. نماد آزادی و آزادگی واقعی بشر است. ❣اللهم عجل الولیک الفرج❣ @man_montazeram