🌀 روحانیت و دنیاگرایی
📝 دعای یک سگ و توفیر توفیقات مرحوم حجت الاسلام شفتی اصفهانی (ره)
🔸 يكی از علماي ربّانی قرن دوازدهم مرحوم سيد محمدباقر شفتی رشتی معروف به «حجتالاسلام شفتی» است كه از مجتهدين برازنده و پرهيزكار بود. او در سال ۱۱۷۵ هـ.ق در چرزه طارم گيلان ديده به جهان گشود و در سال ۱۲۶۰ در سن ۸۵ سالگی در اصفهان از دنيا رفت. مرقد شريفش در كنار مسجد سيد اصفهان، معروف و مزار علاقهمندان است.
🔹 حجتالاسلام شفتی در ايام تحصيل خود در نجف و اصفهان به قدری فقير بود كه غالباً لباس او از زيادی وصله به رنگهای مختلف جلوه میكرد، گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش میكرد، ولی فقر خود را كتمان مینمود و به كسی نمیگفت. روزی در مدرسه علميه اصفهان، اجرت نماز وحشت بين طلاب تقسيم میكردند. وجه مختصری از اين ناحيه به او رسيد، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خريد و به مدرسه بازگشت، در مسير راه ناگاه در كنار كوچهای چشمش به سگی افتاد كه بچههای او به روی او افتاده و شير میخورند، ولی از سگ بيش از مشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حركت نداشت.
🔹 حجتالاسلام به خود خطاب كرد و گفت: اگر از روی انصاف داوری كنی، اين سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است؛ زيرا هم خودش و هم بچههايش گرسنهاند، ازاينرو جگر را قطعهقطعه كرد و جلوی آن سگ انداخت. خود حجتالاسلام شفتی نقل میكند: وقتی كه پارههای جگر را نزد سگ انداختم گويی او را طوری يافتم كه سر به طرف آسمان بلند كرد و صدايی نمود. من دريافتم كه او در حقّ من دعا میكند. از اين جريان چندان نگذشت كه يكی از بزرگان، از زادگاه خودم «شفت» مبلغ دويست تومان برای من فرستاد و پيغام داد كه من راضی نيستم از عين اين پول مصرف كنی، بلكه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت كند و از سود تجارت، از او بگير و مصرف كن.
🔹 من به همين سفارش عمل كردم، به قدری وضع مالی من خوب شد كه از سود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی به دستم آمد و با آن حدود هزار دكان و كاروانسرا خريدم و يک روستا را در اطراف محلهمان به نام گروند، به طور دربست خريداری نمودم كه اجاره كشاورزی آن در هر سال نهصد خروار برنج میشد، دارای اهل و فرزندان شدم و قريب صد نفر از در خانه من نان میخوردند. تمام اين ثروت و مكنت بر اثر ترحمی بود كه من به آن سگ گرسنه نمودم و او را بر خودم ترجيح دادم.
📗 کتاب داستان دوستان، نشر بوستان کتاب، چاپ ۶، ج ۵، ص ۱۹۰ (نوشته آیت الله محمدی اشتهاردی)
#به_وقت_تفکر
#دنیاگرایی
#تهذیب
@Manahejj
📠 نظر اعضا
💬 طلبه سطح یک:
آقا جان ما بچه های نظام جدید دیپلم در یک سردرگمی قرار گرفتیم.
عدهای میگویند طلاب پایه ۵ دیپلم نظام جدید بعد اتمام سطح یک وارد نظام قدیم پایه ۷ میشوند ، عدهای میگویند بعد اتمام سطح یک نظام جدید وارد پایه ۶ نظام جدید و عدهای بر ورود به پایه ۷ نظام جدید تاکید دارند، در میان همه این اقوال متضاد ما بسیار تفحص کردیم تا معاون آموزش حوزه یا سایت معاونت آموزش در خصوص ادامه نظام جدید در سطح دو یا پایان گرفتن آن حرفی زده باشند اما چیزی پیدا نشد.
فقط یک مصاحبه مجمل از آقای رستمنژاد در سایت اجتهاد پیدا شد مبنی بر اینکه " اگر " نظام جدید ادامه باید یک سال هم از سطح دو کم میشود.
با توجه به اینکه امسال ترم آخر سطح یک نظام جدید است، درخواست میشود مسئولین حوزه در خصوص نحوه ادامه پیداکردن این نظام آموزشی در سطح دو اطلاعرسانی کنند.
#نظر_اعضا
#بلاتکلیفی_طلاب
#معاونت_آموزش
@Manahejj
🌀 جمودی که شکسته شد
💠 امام خمینی قدس سره
🔹 شما باید نشان دهید که در جمود حوزههای علمیه آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یا حرکت انگلیسی میکردند، تنی چند از عالمان دینباور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.
#فجر_حوزه
#دهه_فجر
@Manahejj
🌀 مقطع حساس انقلاب و وظیفه روحانیت
🖋 محمد حقپرست
🔹 چهل و دومین سالگرد انقلاب اسلامی را در حالی جشن میگیریم که دشمنان در انتظار جشن سرنگونی آن بودند. انقلاب، شادکامیهای زیادی برای ما داشته و دارد، هرچند برخی ضعفها و مشکلات، کام مردم را تلخ کرده است و گاهی حق و باطل بهم آمیخته میشود. آمیختگی حق و باطل از آنروست که ضعف عملکرد برخی مسئولان به پای اصل انقلاب نوشته میشود و موتور محرک انقلاب را بیرمق میکند.
🔹 امروز در یک مقطع حساس تاریخی هستیم؛ چون انقلاب آماده حرکت نویی به سمت تمدن اسلامی میشود. اما از سویی دیگر مشکلات داخلی به ویژه در مسائل اقتصادی دامنگیر ما شده و قدری امیدها را تحتالشعاع قرار داده است.
🔻 «ناامیدی از توان انقلاب اسلامی»، همان سلاح نرمی است که دشمن سالها برای ساخت آن تلاش کرده است. در جنگ ارادهها، مهمترین سلاح، امیدواری و تلاش است و اگر امید مردم نسبت به انقلاب تضعیف شود، در واقع انقلاب خلع سلاح شده است.
🔹 پس امروز #روحانیت وظیفه مهمتری نسبت به گذشته دارد؛ چون دغدغهی امروز، حفظ انقلاب و تلاش برای رشد این شجره صالحه است. دشمن منتظر است، #نخبگان_روحانیت از رشد انقلاب ناامید شوند و نقاط قوت را نادیده بگیرند. امروز روحانیت باید فعال و سازنده باشد، نه منزوی یا بیانصاف.
شخص منزوی وقتی مشکلات و سختیها را میبیند، افسرده میشود و از تلاش میایستد. بیانصاف هم فقط ضعفها را میبیند و بدون هیچ تلاش سازندهای فقط طلبکار است.
✅ اما روحانی فعال انقلابی، هم ضعفها و نقدها را میشناسد و میگوید، هم برای رفع آنها تلاش میکند.
#دهه_فجر
@Manahejj
🌀 با این جوّ نجف چه کنم؟!
📝 حکایت غربت امام در نجف
💠 امام خمینی قدس سره
🔺 به دوستان من در حوزۀ قم بگویید که ما در نجف گرفتار افرادی هستیم که معتقدند انگلیس و امریکا، امروز ملجأ و پناه اسلامند! و اگر این دو ابرقدرت نباشند، اسلام از بین میرود!!
🔻 من نمی دانم چه گناهی کردم که در این روزهای آخر عمر، گرفتار نجف شدم. من نمی دانم با این جوّ نجف چه کنم؟
هر قدمی بردارم، با مخالفت و کارشکنی عدهای از آخوندهای نجف مواجه میشوم.
📌 مناهج:
پیش از این گفتیم بدنه حوزه علمیه قم امام را تنها نگذاشت؛ اما در نجف قضیه فرق میکرد...
#فجر_حوزه
#دهه_فجر
@Manahejj
🌀 امام زمان خودش انقلاب کند!
📝 گلایه امام خمینی از اندیشه برخی خواص حوزوی
🔻 یکی از علما می گفت:
«اگر خود حضرت صاحب سلام الله علیه مقتضی بدانند خوب خودشان تشریفبیاورند! من که دلم بیشتر نسوخته به اسلام از حضرت صاحب ـ سلام الله علیه؛ خوب ایشان هم که می بینند این [ظلم و ستم رژیم طاغوت] را، خود ایشان بیایند؛ چرا من بکنم»!
#فجر_حوزه
#دهه_فجر
@Manahejj
🌀 روحانیت آلوده به سیاست نشود!
📝 اندیشه فاسد مقدسمآبها درباره روحانیت
💠 امام خمینی قدس سره
🔺 اوایل که ما آمده بودیم به قم، یکی از علمای محترم -که محترم و رئیس بود در قم- این را بعض مقدس مآبها اشکال به او داشتند میگفتند منزلش روزنامه پیدا میشود!!
🔻 اینطور، مغزها را تهی کرده بودند که اگر یک ملاّیی منزلش روزنامه بود، این اسباب طَعنَش میشد. چه کار دارد ملّا به روزنامه؛ ملّا چه کار دارد به سیاست!
#فجر_حوزه
#دهه_فجر
@Manahejj
#یادداشت_مهمان
🌀 فجر حوزه
🖋 حسین عباسی
🔸 در مطالبی که برای دهه فجر کار کردید یک کلیدواژه توجهم را جلب کرد و بنظرم مبتکرانه بود. آن هم عنوان «فجر حوزه» بود. ما طی این ۴۲ سال همیشه از برکات فجر انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف علمی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی برای کشور عزیزمان ایران گفتهایم.
🔹 اما تابحال درباره اینکه حرکت امام امت و تابعین ایشان، چه برکات و تحولی در حوزههای علمیه ایجاد کردند، یا نگفتیم یا خیلی کم گفتیم؛
➖ سخن از:
🔻 اینکه روزی در حوزههای علمیه خواندن فلسفه حرام بود و حتی ظرفی که فلاسفه و اولاد آنها از آن آب میخوردند را نجس میدانستند!!
🔻 اینکه اگر فقیهی سراغ تفسیر قرآن کریم میرفت؛ مهجور و مطرود حوزهها بود. نظیر علامه طباطبایی در زمان حیات و نگارش المیزان. کما اینکه آیت الله خویی هم بخاطر این فشارها تفسیر قرآن را رها کرد.
🔻 اینکه منبر رفتن، یک نقص و نشان بیسوادی و کسر شأن محسوب میشد. علما فقط باید درس میخواندند و درس میگفتند!! و «روضه خوان» برچسبی بود نه به عنوان فضل، بلکه برای طعن منبریها و بیسواد نشان دادن آنها!!
🔻 اینکه حتی زعیم حوزه برای مطالعه روزنامه مورد طعن قرار میگرفت و مجبور بود در خفاء روزنامه بخواند!!
🔻 اینکه بزرگانی همچون آیت الله سید علی قاضی مورد طعن و تحریم بودند و مهجور واقع میشدند!!
🔻 اینکه اقامه دین، مأموریت حوزه نبوده!!
🔻 و خیلی از موارد دیگری که در این مقال نمیگنجد...
✅ امروز حوزههای علمیه را ببینید و مقایسه کنید چه تحولات شگرفی طی این سالها در حوزه علمیه بوجود آمده است. اعتنا نکنید یک عدهای که از تاریخ حوزههای علمیه در بیخبری محض هستند میگویند بعد از انقلاب، حوزه در تحجر و جمود بوده و تحولی نداشته و....
🔹 اگر کسی فقط اندکی از تاریخ حوزههای علمیه خبر داشته باشد میبیند که ضرب دست امام امت و انقلابش نه فقط جامعه که حوزهها را هم دگرگون کرد...
🔺 البته که تحول حوزههای علمیه، پایان ندارد و با وجود همه تحولات تا حوزه مطلوب، فاصله بسیار زیادی داریم. منتها راه رسیدن ما به حوزه مطلوب، با سیاهنمایی و تضعیف موجودی حوزههای علمیه و بیانگیزه کردن طلاب حاصل نمیشود؛ چراکه این کار اگر اسمش خیانت نباشد، حداقل تحول هم نیست.
✅ به یاری حقتعالی آینده حوزه با همت اساتید و طلاب انقلابی و ولایی بسیار روشن است؛ ولو مسیر طولانی باشد و پر مشقت.
#فجر_حوزه
#دهه_فجر
@Manahejj
🌀 مراسم گرامیداشت چهلمین روز ارتحال حضرت آیت الله مصباح یزدی (قدس سره)
📅 پنج شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹
🕰 پس از نماز مغرب و عشاء
🕌 حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها
🎙سخنران:
آیت الله حسینی بوشهری
✅ با رعایت پروتکلهای بهداشتی
✅ خواهران و برادران
#مصباح_انقلاب
@Manahejj
🌀 هیأت عالی رتبه واتیکان در دفتر آیت الله سیستانی
🔹 یک هیأت عالی رتبه از سوی واتیکان برای آمادهسازی سفر پاپ به عراق، وارد استان نجف اشرف شد.
🔹 قرار است پاپ فرانسیس طی ماه مارس در سفری از پیش اعلام شده، وارد عراق شود.
🔹 به گزارش المعلومه، هیأت مذکور دقایقی قبل وارد دفتر آیت الله العظمی سید علی سیستانی در نجف اشرف شده است تا مقدمات دیدار پاپ با این مرجع عالیقدر را مهیا کنند.
🔹 این اقدام هیأت واتیکان، با هدف زمینهسازی برای سفر قریب الوقوع پاپ فرانسیس به عراق صورت میگیرد.
🔹 متیو برونی سخنگوی واتیکان اعلام کرده است که سفر پاپ فرانسیس به عراق ۵ منطقه از جمله نجف اشراف را در بر خواهد گرفت.
@Manahejj
🌀 روحانیت و دنیاگرایی
📝 عمامه عاریتی!
🔸 مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود.
روزی میرود زیارت محضر امیرالمؤمنین (ع) در حرم و به آقا میگوید:
🔺 «آقا ما داریم برمیگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام، این الگو بشود برای ما شاخص،این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.»
🔹 حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد، از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا میکرد.
سه ماه هم ایشان کربلا میماند.
جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب میخوابد؛
🔹 خواب سیدالشهداء (ع) را میبیند. آقا میفرمایند: "شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا.
میفرمایند: "فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج میشود بعدازطلوع فجر. این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است."
🔹 حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، وی قیام کرد و آمد در حرم...
🔹 دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا، بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامهی من عاریتی است" و رفت. از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت:
"آقا! عبای من هم عاریتی است "؛ و رفت.
🔹 آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانهی دو امام، با این دو کلمه دارد میگذارد و میرود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: "بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامهی من عاریتی است یعنی چه؟
شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار داریم با شما."
🔹 جوان یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید: "چه کسی من را به شما معرفی کرد؟" آقا شیخ عبدالکریم میگوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع).
طلبه جوان به حاج شیخ عبدالکریم میگوید: "امروز چندمِ ماه است؟"
حاج شیخ عبدالکریم روز را میگویند.
میگوید: "دنبال من بیا".
در کوچه پس کوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. میرسد به درِ آن اتاق و میگوید: "اینجا خانهی من است، فردا طلوع فجر، وعدهی دیدار من و شما همین جا."
میرود داخل و در را میبندد.
❗️مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا! چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آیندهی من راتضمین کنددر معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام.
✅ ایشان میفرماید: لحظهشماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل؛ پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای نالهی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد:
وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم.
در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشکآلود در را گشود.
گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانهی من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.
💯 یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم، این خاطره را نقل کرده بود از دوران جوانی و بعد فرموده بود:
آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، #درسِ_عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامهی من عاریتی است، عبای من عاریتی است. فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. میخواست به من بگوید: شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت، عاریتی است؛ ریاست، عاریتی است؛ خانههایتان، عاریتی است؛ پولهای حسابتان، عاریتی است؛وجودتان، عاریتی است؛ سلامتیتان، عاریتی است. هر چه میبینید، عاریه است و امانت؛ دل به این عاریهها نبندید. اینها را یا از شما میگیرند. یا حوادث، یا وارث میبرد.
#به_وقت_تفکر
#دنیاگرایی
#تهذیب
@Manahejj