eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
7هزار دنبال‌کننده
723 عکس
781 ویدیو
125 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
400-11-24 farahzad ahamiyat zekr fazael E ali (A)~1.mp3
8.44M
🔸حجت الاسلام و المسلمین ▫️موضوع: اهمیت ذکر فضائل حضرت علی علیه السلام ⏱24 بهمن 1400 https://eitaa.com/manbarmajma
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
‌ 💠 نماز شب‌ چهاردهم ماه رجب 💠 ‌ ✨♥️ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: هرکس در شب چهاردهم ماه رجب، 30 رکعت نماز بخواند: در هر رکعت یک بار سوره حمد، یک بار سوره توحید و سپس آیه « قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»؛ گناهانش آمرزیده می شود، هرچند بیشتر از تعداد ستارگان آسمان باشد، و گویا چنین شخصی تمام کتاب هایی که خداوند متعال نازل کرده، خوانده است. 📘 البلدالامین، ص۱۶۸ https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️ 🍂اللهم عجل لولیک اگه به دنبال مطالب زیبا_و_جدیدمیگردی پیشنهادمیکنم بیای تواین کانال👇 اینجا یک هیئت مجازی ست 🖤 دلت روآروم میکنه😢 بزن روی لینک تا ببینی 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 👇 https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 خدا را به حق عمه ام حضرت زینب قسم دهید 🔵 شیخ حسین سامرایی كه از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، نقل كردند: 🌕 در ایامی كه در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا كردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم. در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم كه به فارسی فرمود: ⚫️ به شیعیان و دوستان بگویید كه خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاالسلام قسم دهند، كه فرج مرا نزدیك گرداند.
🩸 ورقی از دفتر دلدادگی خواهر به برادر... چند سطری از دفتر عشق بی‌مثل و مانند زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به سیدالشهداء علیه‌السلام را مرور کنیم: 🔘 اولین نگاهش در دنیا ... وقتی که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به دنیا آمد ،چشم مبارک را برای هیچ یک از اهلبیت باز نکرد و در دامن هيچ کس آرام نگرفت. تا اینکه قنداقه او را در بغل امام حسین علیه‌السّلام قرار دادند که در این هنگام چشم مبارک را گشود و آرام و قرار گرفت.(۱) 🔘 شرط ازدواج... قبل از ازدواج با عبداللّه بن جعفر قيد نمود كه من به برادرم حسین «صلوات‌الله‌علیه» علاقه بسیار دارم و بايد همه روزه مرا اجازه فرمائى تا حسينم را زيارت كنم‌؛ عبدالله بن جعفر نیز شرط او را پذیرفت.(۲) 🔘 عِتابِ به إبن‌عبّاس... إبن‌عباس وقتی که نتوانست مانع از حرکت امام حسین علیه‌السلام بشود، به آن حضرت عرضه داشت که دیگر زن‌ها را با خود نبرید! صدای او به داخل محمل زینب کبری علیهاالسلام رسید که در این هنگام آن بانوی مکرّمه سر از محمل بیرون آورد و فرمود: ای پسر عباس! می‌خواهی بین من و برادرم جدائی بیندازی!؟ هرگز من از او مفارقت نمی‌کنم... (۳) 🔘 اگر درندگان مرا پاره پاره کنند... ... و در آخر لب‌هایش را به حلقوم بریده برادر گذاشت و اینگونه با او نجوا کرد: 📋 «اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی». ▪️ برادرم اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن به سوی مدینه، مخیر می‌کردند، سکونت همراه تو را بر می‌گزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.(۴) 📚(۱)چهره درخشان قمربنی‌هاشم، ج۱ ص۸۷ 📚(۲)ریاحین الشریعة، ج۳ ص۴۰ 📚(۳)ریاحین الشریعة،ج۳ ص۴۱ 📚(۴)معالی السبطین،ج۲ ص۵۵ ✍ عاشق، همیشه قسمتش حیران‌شدن بود پاره‌گریبان ، بی سر و سامان ‌شدن بود اول قرار ما دو تا قربان شدن بود رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود یکسال و نیم آتش‌گرفتن سهم من بود تقدیر پروانه از اول سوختن بود یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم با هر نخ پیراهن تو گریه کردم خیلی برای کشتن تو گریه کردم با خنده‌های دشمن تو گریه کردم هرشب بدون تو هزاران شب گذشته دیگر بیا آب از سر زینب گذشته آخر مرا با غصّه‌ی ایّام بردند با خاطرات سیلی و دشنام بردند بین همان شهری که بزم عام بردند این آخر عمری مرا در شام بردند پروانه ها خاکسترم را جمع کردند از زیر سایه بسترم را جمع کردند باور نخواهی کرد با اغیار رفتم با چادر پاره سر بازار رفتم خیلی میان کوچه‌ها دشوار رفتم با ناسزای تند نیزه‌دار رفتم یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم با آستینم با چه وضعی رو گرفتم یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت هم یادگار مادرت دست کسی رفت هم روسریِ دخترت دست کسی رفت هم خویش را پهلوی تو انداختم من هم چادرم را روی تو انداختم من
🩸 بسترش را در زیر آفتاب انداخت و پیرهن پاره‌پاره برادر را بر روی سینه‌اش گذاشت... در برخی از نقل‌ها آمده است: لحظات آخر عمر پر محنت و درد زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرارسیده بود، تا اينكه نيمه های ظهر به همسر خويش عبدالله فرمود:‌ «بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده.» 🥀 عبدالله بن جعفر گوید: آن بانوی مظلومه را در حياط به زیر آفتاب جای دادم كه متوجه شدم چيزی را روی سينه خويش نهاده و مدام زير لب سخنی می‌گوید. به او نزديك شدم ... 📋 و أخَذَتْ بَقمیصِ أخیهَا المُلَطَّخِ بِالدِّماءِ و صارَتْ تَشُمُّهُ ▪️ديدم پيراهن پاره پاره و غرق در خون برادرش حسين عليه‌السلام را بر روي سينه نهاده و آن را می‌بویَد. 🥀 نزدیک‌تر شدم که بشنوم چه بر لب دارد؟! شنیدم که مدام می‌گويد: «حسين، حسين، حسين!... » لحظاتي نگذشت که دیگر روح مطهرش از این عالم مفارقت نمود. برگرفته از: 📚العبرة الساکتة،ج۲ ص ۴۲۴ 📚زینب قهرمان، ص۱۳۰ 📚عقیله بنی هاشم،محلاتی، ص۵٧ ✍ هر دَم به آخرین سخنت گریه می‌کنم یاد غروب و زخم تنت گریه می‌کنم یکدم بیا ببین که فتادم زپا حسین دائم به غصه ومحنت گریه می‌کنم پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین بر خون روی پیرهنت گریه می‌کنم یادم نمی‌رود که چه دیدم به قتلگاه با یاد دست و پا زدنت گریه می‌کنم در زیر آفتابم و یادِ تنِ توأم از طرز زیر و رو شدنت گریه می‌کنم شد بوریا کفن به تن نعل خورده‌ات هر لحظه من، بر آن کفنت گریه می‌کنم کی میرود ز خاطر من مجلس شراب بر چوب دشمن و دهنت گریه می‌کنم
🩸خدایا! مرا دیگر به برادرم برسان... در نَقلی آمده است: حضرت زینب سلام‌الله‌علیها پیش از آنکه چشم از این دنیا بر هم نهد، وضو گرفت و با خدای متعال نجوا نموده و فرمود: 📋 یا رَبِّ إنَّ قَلبي مِن هٰذِهِ الدُّنیا مُنزَجِرَةٌ، فَأَوصِلني إلیٰ أخِيَ المَظلومِ، وَلَیسَ لي صَبرٌ عَلیٰ مُفارَقَتِهِ ▪️پروردگارا! به راستی قلبم از این دنیا روی‌گردان است؛ پس مرا به برادر مظلومم برسان که دیگر تابِ جدایی از او را ندارم. 📚بشارة الباکین، تبریزی، ص۳۳۸ ✍ اگر دلواپسِ من بوده‌ای، من بیشتر بودم میان بستگان خود به تو وابسته‌تر بودم رسیده لحظه‌ی مرگم سراغم را نمیگیری؟! به شوق دیدنت از صبح هِی خیره به در بودم میان بسترم جان می‌دهم حالا تک و تنها منی که لحظه‌ی جان دادنِ چندین نفر بودم نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم از آن بدْو تولد با تو یک جور دگر بودم نگاه آخرم گودال بودی گریه می‌کردم وَ از موی سرِ آشفته‌ات آشفته تر بودم هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم میان التماس من تو را هر کس که آمد زد چه بر می‌آمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم به ابن سعد رو انداختم آخر سر از غربت منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه‌ی خولی سرت را از تنورش در می‌آوردم اگر بودم بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت برای بچه‌ها هم عمه بودم هم پدر بودم سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟! مرا بازار بردند و مرا آزار می‌دادند منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم تورا با خیزران می‌زد مرا ساکت کند دشمن حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
⤵️ساده ترین نماز برای شب پانزدهم ماه رجب برای شب پانزدهم ماه رجب، 7 نماز نقل شده است که ساده ترین آن عبارت است از: 💠🔹داوود بن سِرحان از حضرت صادق علیه السلام نقل می‌کند که فرمود: 🔸در شب نیمه رجب، 12 رکعت نماز بخوان، و بعد از نماز، هر یک از سوره های حمد، فلق، ناس، توحید و آیه الکرسی را چهار بار بخوان. در ادامه چهار بار تسبیحات اربعه بگو، و سپس بگو: «اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی، لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً مَاشَاءَالله لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِيمِ» 📚وسائل ‏الشيعة، جلد۸، صفحه۹۷، به نقل از مصباح المتهجد، صفحه۸۰۶ @majmaozakerine 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
. ┄••✾اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا عَقیلَةُ العَرَب ✾••┄ . ┄••✾ یا زِینَبِ کُبری ( س)✾••┄ 💢مرحوم آیت الله سید نورالدین جزایری (متوفی ۱۳۴۸ هجری قمری)در کتاب (الخصائص الزینبیه ) آورده است که ؛ 🔰 عالم دانشمند و محدث خبیر شیخ محمد باقر قاینی ، صاحب کتاب کبریت الاحمر درکتاب کشکول خود به نام ((سفینه القماش )) می نویسد : 🍂در عصری که در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوی اشتغال داشتم در آنجا سیدی زاهد و پرهیز کار بود که سواد نداشت ...، روزی در حرم حضرت علی علیه السَّلام به زیارت مرقد حضرت مشغول بود ... ، دید یکی از زائران ترک زبان ، گوشه ای از حرم نشست و مشغول تلاوت قرآن شد ... !! 🍂این سید جلیل احساساتی شد و به خود گفت : آیا سزاوار است که ترک و دیلم قرآن ، کتاب جدَّت را بخوانند و تو بی سواد باشی و از خواندن آیات قرآن محروم بمانی ...!؟ 🍂 او از روی غیرت و همت قسمتی از اوقاتش را در سقایی (آبرسانی) صرف کرد تا مخارج زندگی اش را تامین کند ، و قسمت دیگررا به تحصیل علوم پرداخت و کم کم ترقی کرد تا به حدی که در درس خارج آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ ، متوفی ۱۳۱۲ هجری قمری) شرکت می کرد ...، و به درجه ای رسید که احتمال می دادند به حد اجتهاد رسیده است ...!! این سید جلیل و پارسا برای من چنین نقل کرد : 🍂در عالم خواب امام زمان حضرت ولی عصر عجَّل الله تعالی فرجه الشَّریف را دیدم ... ؛ بسیار غمگین و آشفته حال بود ...، به محضرش رفتم و سلام کردم ... ، سپس عرض کردم : 🍂چرا این گونه ناراحت و گریان هستی ...!؟ فرمودند : امروز روز وفات عمّه ام حضرت زینب سلام الله علیها است ...؛ از آن روزی که عمه ام زینب سلام الله علیها وفات کرده است، تاکنون ، هر سال در روز وفات او ، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا می کنند ...!! آن چنان می گریند که من باید بروم و آنها را ساکت کنم ...؛ آنها خطبه حضرت زینب سلام الله علیها را که در بازار کوفه خواند ، می خوانند و می گریند ... !؟، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده ام .... 📚عباس عزیزی ... ،دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب علیه السَّلام ...،ص ۱۵۵. . http://eitaa.com/almaggatel ارتباط با خادم @M09100599468