eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.9هزار دنبال‌کننده
668 عکس
753 ویدیو
118 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸صورت حور اگر شهره به زیبایی شد لطمه زد از غم تو … تا که تماشایی شد! در روایت آمده است: 🥀 در شب معراج وقتی‌که رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله داخل در بهشت شد، درختی را بهتر تر تمام درخت‌های بهشتی، دید. 🥀 لذا از جبرئیل سوال نمود: این درخت برای که خلق شده است؟! جبرئیل عرضه داشت: «برای فرزندتان حسین صلوات‌اللّه‌علیه!» پس آن حضرت میوه‌ای از آن درخت چید. 📋 فَلَمّا فَلَقَها خَرَجَتْ مِنْها حَورِیَّةٌ کانَتْ اَلْبِسَتُها سَوْداءَ. ▪️همین که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با دستان مبارکش آن میوه را شکافت، حوریه ای که لباس‌های سیاه بر تن داشت، از آن میوه بیرون آمد! 🥀 حضرت فرمود: چرا لباس سیاه پوشیده‌ای؟! حوریه عرضه داشت: 📋 لِلْحُسَیْنِ علیه‌السلام، فَاِنَّهُ یُقْتَلُ غَریبًا وَحیدًا. ▪️برای مصیبت سیدالشهداء «صلوات‌اللّه‌علیه» سیاه پوشیده‌ام؛ چرا که او را غریب و تنها می‌کشند! 📋 فَبَکَتْ وَ لَعَنَتْ قاتِلیهِ ▪️پس در این هنگام، آن حوریه برای سیدالشهداء علیه‌السلام قاتلین او را لعنت کرد.(۱) ✍ طبق روایت(۲)، اصل نشأت و خلقت «حور»، از پرتویی از نور پُرفروز سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه است؛ لذا حورالعین ارتباط خاص معنوی با سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه و مصیبت آن حضرت دارد و این فراز زیارت ناحیه مقدسه، شاهدی بر این مطلب است: 📃 وَ لَطَمَتْ عَلَیکَ الحُورُ العِینُ...(۳) ▪️(نه فقط گریه، بلکه) حوریه‌های بهشتی به صورت‌هایشان لطمه زدند از غم تو ای جد غریبم! 📚(۱)انوار الشهاده،یزدی،ص۶۴ 📚(۲)بحارالانوار، ج۴۰ ص۴۴ 📚(۳)المزار الکبیر، ص۷۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️نیک گفت:بهشتی که روز قیامت برپا خواهد شد شامل هشت دروازه هست، یکی مربوط به پیامبران و صدیقین، یکی برای شهدا و صلحا، دیگری برای مسلمانانی که بغض و دشمنی با اهل بیت نداشتد و پنج دروازه هم برای شیعیان  و دوستداران اهل بیت میباشد. ❇️وادی السلام آیین ی ضعیف و قطعه ی کوچکی از بهشت است... ✴️آنگاه به یکی از مسیرها اشاره کرد و گفت: مسیر ما این است،عجله کن برویم. چیزی نرفته بودیم که نسیم روح بخشی وزیدن گرفت و هوای معطر و نسیم  لطیفی را استشمام کردم. ❇️صورت زیبای نیک را که شاد و خندان بود جلوی صورتم دیدم و با تعجب گفتم: چه شده که اینگونه مرا نگاه میکنی⁉️ ✴️ نیک با شادی گفت: این بوی خوش بهشت است که از سوی وادی السلام  وزیدن گرفته و نشان از این است که به مقصد نزدیک شده ایم و من باید بروم. ❇️ناگهان خنده از صورتم محو شد و با اضطراب پرسیدم کجا بروی⁉️مگر قرار نیست من و تو با هم باشیم⁉️ ✴️نیک لبخندزنان گفت: چرا ترسیدی⁉️ قرار نیست از هم جدا شویم بلکه من باید زودتر از تو بروم و دار السلام  را که برایت در نظر گرفته اند آماده سازم. ✅با خوشحالی پرسیدم: دارالسلام کجاست⁉️ ✴️نیک گفت: هر مومنی در دار السلام جایگاهی دارد که خانه ی امن و اسایشگاه اوست و آن منزل همان دارالسلام است. ❇️از شادی وجودم لبریز شد. لبخند زنان گفتم: من چه کنم⁉️ صبر کنم تا برگردی⁉️ ⬅️ نیک همان طور که به راه افتاده بود گفت: ✴️تو آهسته به راهت ادمه بده وقتی نزدیک دروازه رسیدی مرا خواهی دید. نیک به سرعت دور شد و من آرام به راهم ادامه دادم تا اینکه کم کم دروازه های وادی السلام مشخص شد. ❇️سرعتم را بیشتر کردم.صبرم را از دست دادم و شروع به دویدن کردم. ناگهان گروهی از ملائکه را دیدم که پرواز کنان به پیشوازم آمدند. به احترام آنها ایستادم. ✴️همگی بالای سرم قرار گرفتند و گفتند: سلام بر تو ای بنده ی خوب خدا،بهشت و راحتی بر تو مبارک باد. ❇️من در جواب گفتم: خدا را سپاس که مرا از نعمت بهشت بی بهره نکرد.فرشتگان خداحافظی کردند و رفتند . ✴️من هم با سرعت بیشتری به راهم ادامه دادم تا سر انجام به دروازه ی دار السلام رسیدم... 🔹مراسم استقبال ❇️وقتی چشمم به درون وادی السلام افتاد؛ ناخوداگاه از حرکت ایستادم و غرق دیدن آن منظره ی باورنکردنی شدم... ✴️نمیدانم چه مدتی در آن حال بودم که ناگهان دستی به شانه ام خورد. رویم را برگرداندم نیک را دیدم که لبخند زنان  به من نگاه میکرد. ❇️ از اینکه او را دوباره کنار خودم میدیدم خوشحال و ذوق زده شدم و او را در آغوش کشیدم. ✴️نیک گفت: گروهی از مومنین به استقبالت آمده اند. ❇️از نیک جدا شدم و گروهی از مومنین را دیدم با صورتهای خندان کناری ایستاده بودند.وقتی به انها رسیدم همگی سلام کردند و خوش آمد گفتند. من هم تک تکشان را در آغوش کشیدم و تشکر کردم. ✴️بعد از آن ،یکی از مومنین حال برادرش را پرسید، گفتم : هنوز در مزرعه ی دنیا مشغول کشت اعمالش است. ⬅️دیگری از فلان شخص سوال کرد،گفتم : ❇️او سالها قبل از آمدن من  به عالم برزخ،دنیارا ترک گفته بود. شخص سوال کننده سرش را بزیر انداخت و گفت:خدا به فریادش برسد. گفتم چرا چی شده⁉️گفت: آخر او هنوز به اینجا نیامده است. ✴️فهمیدم که آن شخص یا در راه گرفتار شده یا در وادی العذاب است... ❇️پس از ان مومنی جلو آمد و از احوال یکی از ستمکاران پرسید،گفتم او هنوز زنده است و مشغول ظلم و ستم به مردم... ✴️مومن گفت : نگران نباش. خداوند از روی خیر و مصلحت به کافران و ظالمان طول عمر نمیدهد بلکه با این کار زمینه ی گناه بیشتر را برایشان فراهم میکند تا بعد از مرگ عذاب دردناکش را به انها بچشاند... ❇️در این هنگام مراسم استقبال تمام شد و آنها آماده ی رفتن شدند. من که به آنها انس گرفته بودم دوست نداشتم از ایشان جدا شوم ولی نیک گفت: نگران نباش،باز آنها را و حتی سایر مومنان را ملاقات خواهی کرد. ✴️ چون اینجا مومنین با هم دیدار میکنند اما مدت و زمان این دیدار بستگی به مقام و درجه ی هریک از آنها دارد. ❇️سپس دستم را گرفت و گفت: بیا برویم که خانه ات را برایت آماده کرده ام... ✍ادامه دارد...... 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @khatmkhanimajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 امامـ بـاقـر عليه السلامـ لَيسَت تَشهَدُ الجَوارِحُ عَلى مُؤمِنٍ، إنَّما تَشهَدُ عَلى مَن حَقَّت عَلَيهِ كَلِمَةُ العَذابِ، فأمّا المُؤمِنُ فيُعطى كِتابَهُ بِيَمينِهِ. اعضا و جوارح، بر ضدّ مؤمن گواهى نمى‌دهند، بلكه عليه كسى شهادت مى‌دهند كه مستحقّ عذاب است. مؤمن كار نامه‌اش به دست راست او داده مى‌شود. 🥀 📚 الكافي، ج۲، ص۳۲ https://eitaa.com/manbarmajma