مداحی آنلاین - سیاه پوستِ رو سفید کربلا - استاد رفیعی.mp3
5.31M
🌙 #شب_جمعه
♨️سیاه پوستِ رو سفید کربلا
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
#مصائب_فاطمیه
#بستر_شهادت
◼️ چیزی به جز یک شَبَه از فاطمه زهرا "سلاماللهعلیها"، باقی نمانده بود...
نوشته اند که:
ﻭَ ﺍَﻣَّﺎ ﻓﺎﻃمةُ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺒﻘﻴﺖُ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻟﻌَﺼﺮةِ ﺍﻟﻘَﺎسیةِ ﻓِﻲ ﺟِﺴﻤِﻬﺎ ﻭ ﺍَﺻﺒَﺤَﺖ ﻣﺮیضةً عَلیلةً ﺣَﺰینةً، ﻭ ﻟَﺰﻣَﺖِ ﺍﻟﻔﺮﺍﺵ
▪️و اما صدیقه کبری علیهاالسلام بعد از آن واقعه دردناک، آثار فشار در و دیوار و آن همه ضربه و سیلی و تازیانه، بر روی جسم شریفش باقی مانده بود ، از آن همه اذیت و آزار بیمار شده بود و در بستر افتاد بود.
ﻭ ﻧَﺤِﻞَ ﺟِﺴﻤُﻬﺎ ﻭَ ﺫﺍﺏَ ﻟَﺤﻤُﻬﺎ ﻭ ﺻﺎﺭَﺕ ﻛَﺎﻟﺨِﻴﺎﻝ، ﻭ ﻣَﺮِﺿﺖْ ﻣﺮﺿﺎً ﺷﺪﻳﺪﺍ،
▪️روز به روز جسم شریفش نحیف تر میشد و گوشت بدنش ذوب می شد؛ به گونه ای که همانند یه شَبَه شده بود و شدیداً بیمار بود.
امیرالمومنین علی علیه السلام، حال و روز بانوی خانه اش را از این و آن کتمان می نمود و خودش برای آن بانو مظلومه پرستاری می کرد و اسماء نیز امیرالمؤمنین علی علیه السلام را کمک می داد.
ﻭ ﻣﺎ ﺭُﺅﻳَﺖْ ﺿﺎحِکةً ﺍِﻟَﻲ ﺍَﻥْ ﻗُﺒﻀَﺖ
▪️از آن روز به بعد دیگر خنده بر روی لب های صدیقه طاهره سلام الله علیها نیامد.
مُعصّبةَ الرَأس، ناحِلةَ الجِسم، مُنهَدّةَ الرُکن، باکیةَ العَین، مُحترقةَ القَلب، یُغشَی ساعةً بعد ساعةٍ
▪️دائما سر مبارکش بسته بود؛ جسمش نحیف شده بود؛ شدیداً از پا افتاده بود؛ قلبش آتش گرفته بود؛ ساعتی به هوش می آمد و ساعتی دیگر از هوش می رفت.
برگرفته از:
📚 دعائم الاسلام ج١ص٢٣٢
📚 مؤتمر علماء بغداد ص۶٣
📚امالی شیخ مفید ص٢٨١
📚المناقب ج٣ص۴٣
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
مداحی آنلاین - اضطرار به حجت - حجت الاسلام عالی.mp3
2.39M
♨️اضطرار به حجت
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
33.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت #تشرف آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) محضر امام زمان(عج)
🔰 #حجت_الاسلام_عالی
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
#حدیث_روز
✨ امیرالمومنین علی (علیه السلام) :
برای صاحبالزمان غیبتی است عظیم که باید در محور ایمان راسخ بود زیرا
که خیلیها از ما جدا میشوند حتی
آنها که به مقامات بلند رسیدهاند.
📚 اصول کافی ج۱
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
مهدوی:
🔴 ماجرای امیرالمومنین ع و زنی که میخواست با پسرش ازدواج کند.
📝 بر در مسجدی، زن و مردی با هم مجادله میكردند، آنان را نزد اميرالمومنين ع بردند.
📝 علی (ع) به جوان فرمود : با اين زن چكار داری؟
جوان : يا اميرالمومنين ! من اين زن را به عقد خود درآوردم و چون خواستم به او نزديك شوم ، خون ديد و من در كار خود حيران شدم. اميرالمومنين (ع) به جوان فرمود : اين زن بر تو حرام است و تو هرگز شوهر او نخواهي شد.
مردم مات و حیران بودند که حضرت به زن فرمودند : آيا به فلان مرد در پنهانی بطور عقد غير دائم ، ازدواج نكردی و پس از چندی زاييدی و چون از بستگانت بيم داشتی طفل را گذارده و دوباره برگشتی و فرزند را بغل كردی و مجدد به زمين گذاردی، و سگی بالای سر پسرت آمد و تو سنگی به طرف سگ انداخته اشتباهی سر فرزندت را شكستی. كودك گریه کرد و تو مي ترسيدی صبح شود و رازت فاش گردد، پس برگشتی و تشويش داشتی .....
📝 زن گفت : بله ، بخدا سوگند همين بود تمام سرگذشت من..
سپس اميرالمومنين (ع) به جوان رو كرد و فرمود : پيشانيت را باز كن ، و چون باز كرد آن حضرت جاي شكستگي پيشاني جوان را به زن نشان داد و به او فرمود : اين جوان پسر توست و خداوند با نشان دادن آن علامت به او نگذاشت به تو نزديك گردد، و همانگونه كه از خدا خواسته بودي فرزندت را حفظ كند ، او را برايت نگهداشت ، پس شكر و سپاس خداي را به جاي بياور.
📚مناقب ، سروی ، ج 1 ، ص 424