#داستان_آموزنده
🔆عاقبت كسى كه حديث پيامبر صلى الله عليه وآله را مسخره كرد!
امام زين العابدين عليه السلام فرمود:
انسان نمى داند با مردم چه كند! اگر بعضى امور كه از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيده ايم به آنان بگوييم ممكن است مورد تمسخر قرار دهند، از طرفى طاقت هم نداريم اين حقايق را ناگفته بگذاريم !
ضمرة بن معبد گفت :
- شما آنچه شنيده ايد بگوييد!
فرمود:
- مى دانيد وقتى دشمن خدا را در تابوت مى گذارند، و به گورستان مى برند، چه مى گويد؟
- خير!
- به كسانى كه او را مى برند مى گويد:
آيا نمى شنويد؟ از دشمن خدا به شما شكايت دارم كه مرا فريب داد و به اين روز سياه انداخت و نجاتم نداد. من شكايت دارم از دوستانى كه با من دوستى كردند و مرا خوار نمودند و از اولادى كه حمايتشان كردم ولى مرا ذليل كردند و از خانه اى كه ثروتم را در آبادى آن خرج كردم ولى سرانجام ، ديگران آنجا ساكن شدند. به من رحم كنيد! اين قدر عجله نكنيد!
ضمرة گفت :
- اگر بتواند به اين خوبى صحبت كند ممكن است حتى حركت كند و روى شانه حاملين بنشيند!
امام عليه السلام فرمود:
- خدايا! اگر ضمرة سخنان پيغمبر صلى الله عليه وآله را مسخره مى كند از او انتقام بگير!
ضمرة چهل روز زنده بود و بعد فوت كرد. غلام وى كه در كنار جنازه اش بود، پس از مراسم دفن محضر امام زين العابدين عليه السلام رسيد و در كنار وى نشست . امام فرمود:
- از كجا مى آيى ؟
عرض كرد:
- از دفن ضمرة . وقتى كه خاك بر او ريختند صدايش را شنيدم كه كاملا آن صدا را در زمان زندگى اش مى شناختم . مى گفت :
- واى بر تو ضمرة بن معبد! امروز هر دوستى كه داشتى خوارت كرد و عاقبت رهسپار جهنم شدى كه پناهگاه و خوابگاه ابدى توست .
امام زين العابدين فرمود:
- از خداوند عافيت مساءلت دارم ، زيرا سزاى كسى كه حديث پيغمبر صلى الله عليه وآله را مسخره كند، همين است .
📚بحار، ج 46، ص 142
✨✨✨✨✨✨✨✨
#داستان_آموزنده
🔆مزد دادن امام زمان عليه السلام براى خواندن زيارت عاشورا
حاج سيد احمد (رحمة اللّه عليه ) براى من نوشت كه روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سيد موقّر معمّمى بر من داخل شد كه قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشيده بود، نظرى كرد به آنچه در زاويه حجره بود كمى از كتب و ظروف و فرشى بود فرمود:
براى حاجت دنيا كفايت مى كند تو را و تو هر روز صبح به نيابت صاحب الزمان عليه السلام زيارت عاشورا مى خوانى و خرجى هر ماهت را از من بگير كه محتاج احدى نباشى و قدرى پول به من داد و گفت :
اين كفايت يك ماه تو را مى نمايد.
و رفت رو به در مسجد و من به زمين چسبيده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تكلّم بنمايم نتوانستم و حتى نتوانستم برخيزم تا سيد خارج شد و همين كه بيرون رفت گويا قيودى از آن بر من بود و باز شد و شرح صدرى پيدا كردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص كردم اثرى از آن آقا نديدم .
📚عبقرى الحسان مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى : ج 1، ص 113.
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
#داستان_آموزنده
🔆معجزات انبیاء
🌱ابن سکیّت از امام رضا علیهالسلام سؤال نمود که: «به چه سبب حقتعالی حضرت موسی علیهالسلام را با دست نورانی و عصا و چیزی چند که شبیه سحر بود فرستاد و حضرت عیسی علیهالسلام را با معجزهای که شبیه به طبابت طبیبان بود فرستاد و محمّد صلیالله علیه و آله و سلّم را به کلام فصیح و خطبهها مبعوث گردانید؟»
🌱فرمود: حقتعالی چون مبعوث گردانید حضرت موسی علیهالسلام را، غالب بر اهل عصر او سحر و جادو بود، پس آورد بسوی ایشان از جانب خدا معجزهای چند را که از نوع سحر ایشان بود و مثل آن در قوّهی ایشان نبود و جادوی ایشان را بر آنها باطل کرد و حجت را بر ایشان تمام کرد.
🌱حضرت عیسی را مبعوث گردانید در وقتی که ظاهر گردیده بود در آن زمان، بیماریهای مُزمن و مردم محتاج به طبیب بودند و طبیبان در میان ایشان بسیار بود، پس آمد بهسوی ایشان، از جانب خدا با چیزی چند که نزد ایشان مثل آنها نبود، از زنده کردن مُردهها و شفا بخشیدن کورهای مادرزاد و پیسی، به اذن خدا؛ حجت را بر ایشان تمام کرد چون ایشان با نهایت خلاقیت از مثل آنها عاجز بودند.
حقتعالی حضرت محمّد صلیالله علیه و آله و سلّم را در زمانی فرستاد که غالبتر بر اهل عصرش خطبههای فصیح و سخنان بلیغ بود و پیشه و کمال ایشان هم چنین بود، پس آورد بهسوی ایشان از کتاب خدا و مواعظ احکام و آنچه قول ایشان را باطل گردانید و عاجز گردیدند از اتیان (آوردن) به مثل آن و حجت را بر ایشان تمام کرد.
🌱ابن سکّیت گفت: تا حال چنین سخن شاقی نشنیده بودم، پس امروز حجت خدا بر خلق چیست؟
🌱فرمود: عقلی که خدا به تو داده است که تمییز میتوانی کرد میان کسی را که راست میگوید بر خدا یا دروغ میبندد بر او.
ابن سکّیت گفت: و الله که جواب این است.
📚علل الشرایع، ص 121 -عیون اخبار الرضا، ج 2، ص
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
#داستان_آموزنده
🔆مثام ابوحمزه ثمالی
💥ثابت بن دینار، معروف به ابوحمزه ثمالی، چهار امام یعنی امام سجاد علیهالسلام، امام باقر علیهالسلام، امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام را درک کرد. او به درجاتی رسید که امام رضا علیهالسلام در وصف او فرمود:
💥«ابوحمزه، لقمان زمان خود بود که چهار نفر از ما را خدمت کرده (استفاده برده).» امام صادق علیهالسلام وقتی او را میدید، میفرمود: «هر وقت تو را میبینم احساس آرامش میکنم: اِنّی لَاستَریحُ رَأیتَکَ»
دعای سحر که از امام سجاد علیهالسلام است، معادل دو جزء قرآن میباشد که به نام راوی آن، ابوحمزه معروف گردیده است. خودش گفت: «امام سجاد علیهالسلام شبهای ماه رمضان تا سحر مشغول نماز بود، چون سحر میرسید این دعا را میخواند: «الهی لا تؤدِّبْنی بِعقُوبَتِک».
💥از این بیان معلوم میشود که همواره از فیض امام در سحرها استفاده برده است.
📚شاگردان مکتب ائمه علیهم السّلام، ج 1، ص 100
💥💥💥💥💥💥💥💥
#داستان_آموزنده
🔆پاداش مریض داری
🌻پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس در برآوردن نیاز بیماری بکوشد، خواه آن را برآورد و خواه برنیاورد، از زیر بار گناه خویش بیرون میرود، به سان آن روز که از مادر زاده شده است. در این هنگام مردی از انصار گفت: ای پیامبر خدا! پدر و مادرم به فدایت اگر بیمار از خانوادهی شخص باشد، آیا درصورتیکه در برآوردن نیاز خانواده خویش بکوشد، این کار پاداش بیشتری ندارد؟ فرمود: چرا.(5)
📚من لایحضره الفقیه، ج 4،
#داستان_آموزنده
🔆پیرمرد بهشتی
☘انس گوید: روزی در محضر پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بودیم که اشاره به طرفی کرد و فرمود: الآن مردی از اهل بهشت وارد میشود. طولی نکشید که پیر مردی از آن راه رسید و درحالیکه با دست راست آب وضوی خویش را خشک میکرد و به انگشت دست چپ، نعلین خود را آویخته بود.
☘او پیش آمد و سلام کرد. فردای آن روز، همچنین روز سوّم، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بهشتی بودن او را تکرار کرد.
☘عبدالله بن عمرو بن عاص سه روز در مجلس بود، تصمیم گرفت با پیرمرد تماس بگیرد و ببیند که چه صفتی دارد؟ روز بعد دنبال او آمد تا به خانهی پیرمرد رسید و گفت: «از پدرم قهر کردهام و قسم یاد نمودهام که سه شبانهروز به خانه نروم؛ اگر موافقت کنی به منزل شما بیایم.»
☘او قبول کرد. عبدالله گوید: سه شب خانهاش بودم؛ ندیدم عبادت خاصّی انجام دهد، فقط موقع پهلوبهپهلو شدن ذکر خدا میگفت و نماز صبح را میخواند و جز حرف خوب چیزی از او نشنیدم.
☘بعد از سه روز نزدم خیلی کوچک جلوه کرد و وقت خداحافظی به او گفتم: با پدرم قهر نکرده بودم، بلکه فقط میخواستم ببینم چه عملی داری که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: تو از اهل بهشتی؟ ولی من چیز خاصی از تو ندیدم!
☘چون چند قدم رفت، پیرمرد گفت: «ای پسر! اعمال ظاهری مرا دیدی، من در باطن نه کینهی کسی را به دل دارم و نه حسد به کسی بردم!»
عبدالله گفت: «همین دو صفت خیلی مهم است که مشمول الطاف الهی و بهشت شدهای.»
📚داستانها و پندها، ج 1، ص 32 -مجموعه ورام، ج 1، ص 126